مالیات از خانه‌های خالی، چگونه؟!

مهدی مالمیر‪-‬ طرح مالیات بر خانه‌های خالی با دوفوریت در مجلس به تصویب رسید. خانه‌های نوسازی که شش ماه خالی مانده‌اند یا خانه‌هایی که دوازده ماه از زمان آخرین سکونت در آنها می‌گذرد، در برابر هر ماهی که خالی رها شده اند، مشمول مالیاتی دوبرابر ارزش کرایه ماهانه می‌شوند. این قانون از هرگوشه که بدان بنگریم، نمیتواند ریسمانِ نجاتی برای اجاره نشینان از گرداب بالا رفتن روزانه کرایه‌ها و بهای مسکن باشد. متاسفانه این قانون به اصطلاح رایج« راه دررو» فراوان دارد. در زمان دولت « مهرورزان» وقتی بر آن شدند که نرخ بیکاری را کم‌تر از میزان واقعی آن نشان دهند، تعریف بیکاری را دگرگون کردند و اعلام داشتند: کسانی که مثلا در هفته یک ساعت یا دوساعت به کاری مشغول باشند، از خیلِ بیکاران بیرون هستند و بی‌شغل به حساب نمی‌آیند! حالا آنهایی که خانه‌های شان را برای سودهای چرب و چیل‌تر خالی نگه داشته‌اند نیز، می‌توانند با خریدن یک دست مبل از بازار«سیداسماعیل» و چیدن
آن در خانه و یک بار در هفته سر زدن به خانه‌های شان
و مهمان کردن خودشان به یک فنجان چای
و نسکافه، به همسایگان و ماموران آدرس نادرست بدهند که این خانه ساکن دارد و خالی نیست و لابد هزار بهانه کوچک و بزرگ دیگر هم ردیف می‌کنند وآه و ناله راه میاندازند تا آنجا که شاید مامور مربوطه دل‌اش به رحم بیاید و دست در جیب کند و مبلغی هم بر سبیل کمک و انساندوستی به صاحب خانه بپردازد! از سه دهه پیش که بازار طرحِ مالیات‌گیری از خانه‌های خالی گرم شد؛ مشکل بنیادی شناسایی خانه‌های خالی بود که هنوز به طریقی پابرجا است! به راستی نمی‌شود برای یک خانه مستاجر قلابی تراشید و در آژانس‌های مسکن به ثبت رساند و خود را خلاص کرد؟! آیا این کار پیچیده‌ای است؟ این‌ها مشکلات و ظرایفی است که متاسفانه در این طرح‌ها از نظر پنهان می‌مانند و اهمیت شان فوت می‌شود.مشکل مسکن مثل همه مشکلات ما نیازمند کاری ژرف‌تر و سیاستی پایدار‌تر است. این که چرا سرمایه‌های مردم مثل توده‌های شن در طوفان، ناگزیر به جا به جا شدن می‌شوند و مردم از بیم کاسته نشدن از ارزش دارایی‌های شان یک روزدر بازار مسکن و بنگاه‌های معاملات ملکی بست


می‌نشینند و روز دگر با هول و ولا دربورس سرمایه ریزی
می‌کنند و....چالش اساسی اقتصاد ما است. این که چرا سرمایه داران هیچ انگیزه‌ای برای به کار انداختن سرمایه شان در حوزه تولید ندارند و ترجیح می‌دهند قطعه زمینی در ناکجا آباد یا آپارتمانی در فلان گوشه شهر خریداری کنند و دور و بر هیچ کار تولیدی نمی‌چرخند، مشکل حل ناشده ما است. اگر به این چرا‌ها پاسخ داده شود و گره این مشکلات گشوده، نیازی به مالیات‌گیری از خانه‌های خالی نیست. وقتی کسی می‌داند که می‌تواند با راه انداختن کارگاه و کارخانه‌ای به نان و نوایی برسد و دیگرانی را هم از رنج بیکاری و بلاتکلیفی نجات بخشد و سری میان سرها درآورد، شاید هرگز دست به خرید و احتکار خانه‌های خالی نزند.معضل مسکن با طرح
این قوانین سرو سامان نخواهد گرفت. ما محتاج
ژرف نگری بیشتر و دیدن مشکلات مان در قابی بزرگتر هستیم. قانون گذراندن شاید واپسین مرحله حل مشکل باشد، یعنی زمانی که ما همه مراحل حل مشکل را سپری کرده باشیم و برای قانونمند کردن و ضمانت اجرای آن در مرحله آخر قانون تصویب کنیم. برای گشودن کلاف دردسرها، ابتدا به ساکن قانون تصویب نمی‌کنند! این به معنای آسان گرفتن مشکلات کوه آسای ما در حوزه مسکن است!