روزنامه آرمان ملی
1399/04/28
مطالبه مردم اصلاحات گام به گام است
چرا تکثر ديدگاهها در جريان اصلاحات نسبت به گذشته افزايش داشته است؟ آيا اين تکثر ديدگاهها اجماعسازي اين جريان را براي آينده سخت و دشوار نميکند؟اختلافنظر و تکثر در ديدگاهها در جريات اصلاحات و هر جريان سياسي ديگري، امري طبيعي است. جريان اصلاحات از ابتدا تاکنون يک جريان متکثر بوده است. به صورت کلي سياستورزي در ايران همواره با تکثر ديدگاه مواجه بوده و اين وضعيت در جريان اصولگرايي نيز وجود دارد. در شرايط کنوني از راديکالترين افراد تا معتدلترين در جريان اصلاحات حضور دارند و ديدگاههاي خود را مطرح ميکنند. نکته مهم اينکه در فضاي سياسي ايران حاکميت مطابق يک جريان سياسي امکانپذير نيست و کساني که در اين مسير حرکت ميکنند در نهايت به نتيجه مطلوب نميرسند. اين وضعيت در دوران رژيم پهلوي نيز وجود داشته و محمدرضا پهلوي دو حزب «ايران نوين» و حزب «مردم» را در حزب رستاخير ادغام کرده است اما در نهايت يکدستي در اين حزب به وجود نيامده و پس از مدتي اختلافنظر در درون حزب رستاخير بروز و ظهور پيدا کرده است. در نهايت نيز عدمرقابت منطقي سياسي سبب انباشت مطالبات مردم و بدبيني در درون جامعه شده که در نهايت زمينه را براي وقوع انقلاب اسلامي فراهم کرده است. به همين دليل بخشي از دلايل وقوع انقلاب اسلامي را بايد در اشتباهات سياسي درون حاکميت رژيم پهلوي جستوجو کرد. در سالهاي ابتدايي انقلاب اسلامي احزاب و گروههاي سياسي به صورت آزادانه ديدگاههاي خود را مطرح ميکردند و درفضاي سياسي کشور تأثيرگذار بودند. در اين مقطع زماني حزب جمهوري اسلامي به عنوان يکي از احزاب تأثيرگذار به دنبال اين بود که همه هواداران انقلاب اسلامي را در چارچوب يک حزب قرار دهد و فعاليت سياسي خود را به صورت برنامهريزي شده جلو ببرد. پس از مدتي فراکسيونهاي مختلفي در درون حزب جمهوري اسلامي شکل گرفت و اختلافات به اندازهاي بالا گرفت که به توصيه حضرت امام فتيله حزب پايين کشيده شد.
چرا آزادي احزاب و گروههاي سياسي نهادينه نشد و پس از مدتي برخي از گروههاي سياسي حذف شدند؟
جريان اصولگرايي همواره به دنبال اين بوده که اگر يک جريان يکدست در کشور قدرت را در اختيار داشته باشد ميتوان بسياري از مشکلات کشور را حل کرد. اين اتفاق نيز در انتخابات رياست جمهوري سال 84 رخ داد و به واسطه اين انتخابات محمود احمدينژاد که برخي دولت وي را دولت مکتبي ميدانستند روي کار آمد و قدرت به صورت همهجانبه در اختيار اصولگرايان قرار گرفت. در اين شرايط همه تريبونهاي رسمي و غيررسمي اقدام به پشتيباني از اين دولت کردند. به همين دليل نيز دولت، مجلس و قوه قضائيه به صورت کامل در اختيار جريان اصولگرايي قرار داشت. با اين وجود پس از چهار سال اختلافات در جريان اصولگرايي تشديد شد و جرياني که به نام امام زمان و معجزه هزاره سوم تلقي ميشد با مخالفتهاي جدي از سوي اصولگرايان همراه شد. در اين مقطع زماني تنها جريان راديکال و واپسگرا از جريان موسوم به احمدينژاد حمايت ميکرد. در چهار دهه گذشته ما چنين تجربههايي را پشت سر گذاشتهايم و نتايج آن را نيز مشاهده کردهايم. در نتيجه تکرار اين تجربه يک خطاي جبرانناپذير است. متأسفانه امروز نيز يکدست شدن قدرت جزو شعارهاي اصلي اصولگرايان است. به همين دليل نيز اصولگرايان همه مشکلات کنوني کشور را نتيجه عملکرد دولت آقاي روحاني ميدانند که در ساختارهاي قدرت بيش از 20 درصد قدرت را نيز در اختيار ندارد. در چنين شرايطي ساختارهاي تصميمگير با کاهش اعتماد عمومي مواجه شدند که نمونه بارز اين اتفاق در انتخابات مجلس يازدهم رخ داد که ميزان مشارکت در انتخابات نسبت به همه انتخابات گذشته پايينتر بود. اين در حالي است که انتخابات مجلس با انتخابات ديگر از نظر قومي، قبيلهاي، زباني و محلي متفاوت است و به همين دليل ميزان مشارکت در انتخابات مجلس همواره در يک ميزان قابلقبول قرار داشته است. با اين وجود در انتخابات مجلس يازدهم ما با يک ريزش آراي محسوس در سراسر مناطق کشور مواجه بودهايم. در سالهاي گذشته جريان اصلاحات با خويشتنداري و منطق به دنبال برخورد با مشکلات کشور بوده است. به همين دليل نيز تلاش شد رويکرد عقلايي جريان اصلاحات در قالب شوراي عالي سياستگذاري شکل گيرد. اين شورا نيز در زمان خود براي دفع خطر رويکرد مناسبي در فضاي سياسي کشور در پيش گرفت و در نهايت نيز به نتيجه رسيد.
آيا اين امکان وجود نداشت که شوراي عالي سياستگذاري که به صورت سلبي و براي دفع خطر بروز مجدد راديکاليسم شکل گرفته بود پس از مدتي ماهيت ايجابي پيدا کند و به بازسازي گفتماني جريان اصلاحات بپردازد؟
بنده معتقدم عملکرد شوراي عالي سياستگذاري تاکنون قابلقبول بوده است. جريان اصلاحات همواره شرايط زمان و مکان و تعامل جمعي را در دستور کار خود قرار داده است، به همين دليل نيز احزاب و گروههاي جريان اصلاحات همواره مبتني برخرد جمعي بودهاند. خردجمعي مهمترين برگ برنده جريان اصلاحات است که ميتواند متناسب با زمان و مکان بهترين تصميم را در جهت ارتقاي جريان اصلاحي و منافع ملي اتخاذ کند. بنده معتقدم بهرغم اختلافنظرهايي که امروز در جريان اصلاحات وجود دارد اگر شرايط مهيا شود طيفهاي مختلف جريان اصلاحات براي انتخابات رياستجمهوري آينده به يک اجماع عقلايي دست پيدا ميکنند. کليت شوراي عالي سياستگذاري جريان اصلاحات نيز با توجه به ضرورتهايي که وجود دارد، تغيير خواهد کرد. توصيه بنده اين است که طيفهاي مختلف جريان اصلاحات نبايد پارامتر زمان را ناديده بگيرند. به هرحال جريان اصلاحات با فرصت محدودي مواجه است. تا انتخابات رياستجمهوري سال 1400 تنها يک سال باقي مانده و به همين دليل طيفهاي مختلف جريان اصلاحات بايد با توجه به فرصت اندک باقي مانده به يک اجماع نهايي براي حضور در انتخابات دست پيدا کنند.
برخي از اصلاحطلباني که در شوراي عالي سياستگذاري جريان اصلاحات حضور داشتند، معــتقدند پس از شکــلگيري شوراي عالي سياستگذاري دوم بهرغم چالشهاي جدي که در شورا وجود داشته حزب اتحاد ملت يکي از احزابي بوده که بر ادامه شورا پافشاري و اصرار داشته است. آيا شما به عنوان عضو ارشد حزب اتحاد ملت اين مساله را تاييد ميکنيد؟
حزب اتحاد ملت داراي دبيرکل و سخنگو است و مواضع اين حزب توسط سخنگو براي افکار عمومي تشريح و تببين ميشود. با اين وجود بنده ديدگاه شخصي خود را مطرح ميکنم. حزب اتحاد ملت به عنوان يکي از احزاب محوري جريان اصلاحات که داراي پايگاه اجتماعي گسترده در جامعه است، همواره به دنبال انسجام و هماهنگي بين گروههاي مختلف جريان اصلاحات بوده است. جريان اصلاحات در سال 84 دچار تشتت شده که اين تشتت و چنددستگي پيامدهاي ناخوشايندي را براي جريان اصلاحات و همچنين منافع ملي به همراه داشته است. به همين دليل حزب اتحاد ملت در سالهاي اخير تلاش کرده است تصميمات در جريان اصلاحات در يک مسير عقلايي و مبتنيبر خردجمعي و با اجماعسازي اتخاذ شود. در اين زمينه نيز حزب اتحاد ملت با رويکرد سهمخواهي حداقلي فعاليت کرده است. بدونشک هر حزبي که در شوراي عالي سياستگذاري جريان اصلاحات حضور داشته در کنار نقاط قوتي که داشته، داراي نقاط ضعف نيز بوده است. اين وضعيت تنها به حزب اتحاد ملت اختصاص ندارد؛ بلکه درباره همه احزاب اصلاحطلب صدق ميکند. اين نقاط ضعف و قوت نيز درساماندهي شوراي عالي سياستگذاري جديد حتما بايد مورد نظر دوستان قرار گيرد.
چرا آقاي عارف از رياست شورا کنارهگيري کرد؟ آيا اين کنارهگيــري يک استراتژي براي حضور ايشان در انتخابات رياستجمهوري آينده است؟
آقاي عارف يک شخصيت شناخته شده در جريان اصلاحات است که در طول دوران فعاليت شوراي عالي سياستگذاري نقش تأثيرگذاري در روند اين شورا داشته است. در رويکرد خردجمعي که جريان اصلاحات در طول سالهاي اخير در پيش گرفته ممکن است کاريزماي برخي افراد در مناسبات بين گروههاي اصلاحطلب تأثيرگذار باشد؛ اما بايد به اين نکته توجه کنيم که انتخاب افراد بايد به نظر همه گروهها برسد و بهصورت انتخابي انجام شود. شرايط انتخابات مجلس يازدهم شرايط خاصي بوده است. در اين انتخابات اکثريت مطلق اصلاحطلبان به دليل ردصلاحيت امکان حضور در انتخابات را از دست داده بودند. به همين دليل ما با يک انتخابات حداقلي مواجه بوديم. درشرايط کنوني با توجه به مشکلات عميق اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي که در کشور وجود دارد به يک تحول ساختاري نياز داريم که بتوانيم اين مشکلات را حل کنيم. مشکلات ساختاري کشور امروز با تحريمهاي حداکثري و پاندومي کرونا تشديد شده است. به همين دليل بايد يک برنامه جديد حول محور برنامه اصيل اصلاحطلبي شکل بگيرد. در سالهاي اخير سياست اصلاحطلبان سلبي بود. اين نوع سياستورزي بيشتر براي جلوگيري از حضور تندروها در صحنه تصميمگيري کشور به خصوص در دولت و مجلس طراحي شده بود. با اين وجود شرايط امروز متفاوت است. امروز جريان اصلاحات بايد با تغيير استراتژي از وضعيت سلبي به ايجابي براي حل مشکلات کشور برنامه ارائه کند و براي تحولات ساختاري که منتج به ارتقاي منافع ملي ميشود، تلاش کند. به همين دليل اصلاحطلبان بايد با يک کانديداي حداکثري و با يک برنامه منسجم براي عبور از بحرانهاي کنوني وارد صحنه شوند.
اصلاحات اصيل که مدعي جامعهمحوري است با اصلاحات قدرتمحور که حاضر است به اصلاحات حداقلي تن بدهد، چه خواهد کرد؟آيا اين دو ديدگاه در نهايت در انتخابات رياستجمهوري آينده به اجماع خواهند رسيد؟
اصلاحطلبي جامعهمحور و قدرتمحور لازم و ملزوم يکديگرند. اگر در انتخابات رياستجمهوري آينده بستر حضور حداکثري اصلاحطلبان فراهم شود اين جريان بايد با يک کانديداي شناسنامهدار اصلاحطلب در انتخابات حضور پيدا کند؛ در غير اين صورت لازمه همه جريانهاي سياسي جامعهمحوري است. به همان ميزان که جريانهاي سياسي از جامعهمحوري غفلت کنند پايگاه اجتماعي خود را از دست خواهند داد. يک کنشگر سياسي در مرحله نخست تلاش ميکند در ساحت جامعه تأثيرگذار باشد و در صورتي که فضا فراهم باشد ميتواند به سود جامعه در ساحت قدرت نقشآفريني کند. در انتخابات مجلس يازدهم برخي از گروههاي اصلاحطلب ليست انتخاباتي ارائه کردند. اين در حالي بود که مردم نپذيرفتند و در انتخابات حضور حداکثري نداشتند. مردم از اصلاحاتي حمايت ميکنند که مورد نظر آنها باشند و دغدغههاي آنها را مرتفع کنند. يک جريان سياسي بايد به صورت جدي بستر جامعه را رصد کند و براساس مطالبات واقعي و بحق مردم جامعه حرکت کند. جريان اصولگرايي يک جريان حداقلي است که بين 15 با 30 درصد پايگاه اجتماعي دارد. 70 درصد بقيه مردم يا اصلاحطلب هستند يا گرايش اصلاحطلبي دارند. در شرايط کنوني مردم به دنبال اصلاحات گام به گام هستند و جريان اصلاحات تنها با چنين رويکردي ميتواند پايگاه اجتماعي خود را در انتخابات آينده احيا کند.
چرا فضاي سياسي ايران بيش از اينکه به سمت عقلانيت جريانهاي سياسي رهنمــون باشــد در مسير راديکاليزه شدن قرار گرفته است؟
هر زمان که امکان کنشگري آگاهانه و عقلايي در جامعه کاهش پيــدا کند و امکــان رقابت بين گروههاي سياسي از بين برود به صورت طبيعي فضاي سياسي به سمت راديکاليزه شدن حرکت خواهد کرد. يکي از دلايل اصلي وقوع انقلاب اسلامي در سال 57 اين بود که که اغلب مردم و نخبگان احساس ميکردند هيچ نقشي در تصميمگيريهاي سياسي و سرنوشت خود ندارند. در چنين شرايطي بود که نيروهاي راديکال و انقلابي فضا را به دست گرفتند و موفق شدند انقلاب را به پيروزي برسانند. امروز نيز اگر مردم و نخبگان دچار چنين احساسي شوند، که به نظر ميرسد اين وضعيت نيز در بخشهايي از جامعه رخ داده، فضا براي ظهور راديکاليسم مهيا خواهد شد. راديکاليسم نيز منشأ راديکاليسم بيشتر و گرفتاريهاي خياباني خواهد بود.
سایر اخبار این روزنامه
مجلس يازدهم براي جام جم «عزيز» شد!
انتخاباتی پرشور میتواند بن بستها را بشکند
جزئیات تجمع در بهبهان!
محدودیتهای جدید کرونایی در پایتخت
مطالبه مردم اصلاحات گام به گام است
قانون براي همه چرا يكسان نباشد
يك وجب خاك ايران را به چين نميدهيم
بازیافت و اتوکشی ماسکهای مصرف شده
در تفاهمنامه ايران و چين سلطهاي وجود ندارد
سیاستمدارانِ جامعهنشناس!
اصلاحطلبان با برنامه وارد انتخابات ۱۴۰۰ شوند
خطر شیوع بیماریهای عفونی با ماسکهای بازیافتی
زلزلههای مشا و فیروزکوه و ریسک زلزله تهران