معتدل و انقلابی

الف.دهقان‪-‬ بنا به سیر یادداشت‌های قبل، بحث این مطلب نیز در خصوص تحلیل وقایع درونی و بیرونی نظام جمهوری اسلامی ایران حول مسائل ریاست جمهوری سیزدهم می‌باشد که با مقدمه‌ای شرح ماوقع تا مقطع فعلی انقلاب اسلامی ایران و در ادامه پیش‌بینی موضوع بحث،توجه مخاطب‌های محترم را خواستارم.
از باب چشم انداز۴۰ ساله دوم انقلاب اسلامی ایران باید به این نکته که دوران‌گذار از قدرتی منطقه‌ای به حدی است که می‌توان گفت "خواهد شد" نگاه معطوف به قدرتی فرا منطقه‌ای را
تغییر جهت داد و حالا رشد ثانویه صدور انقلاب را ترسیم کرد؛ با نظر به شرایط ۴۰ ساله اولیه تا کنون به اذعان دوستان و همچنین دشمنان نظام، تسلط انقلاب اسلامی ایران به ترازی رسیده که هر قدرتی بدون در نظر گرفتن نقش و کنش جمهوری اسلامی ایران نتواند به پیاده‌سازی اهدافش له و یا حتی بستر عنادی علیه انقلاب بدون در نظر گرفتن هزینه و فایده تن دهد.این به معنای اعتبار انقلاب در اذهان و ابدان مردم منطقه است و نیز توسعه ی داخلی نشان می‌دهد،از یک کشور عمدتا وارد‌کننده در مایحتاج روزمره و صنایع وابسته در ابتدا،غالبا به خودکفایی در محصولات مصرفی و صنایع شده ایم.
از وجه خارجی باید توجه کرد که تا برهه ی کنونی، جهت‌گیری صدور انقلاب از کشورهای عمدتا مسلمان بوده لذا در چهل ساله ثانویه یا گام دوم انقلاب حرکت صدور فرهنگ انقلاب به جهت کشورهای مسلمان و نیز غیر مسلمان در دسترس است؛تا نقاط ناتمام در مباحث منطقه‌ای


به جهات مختلف تکمیل شود و متعاقب آن فضای مدیریت داخل نیز به تراز اهداف انقلاب برسد.عموما تعالی انقلاب در گرو درون و برون جغرافیای ایران اسلامی است بدین معنا که شاکله تئوری نظام مقید به داخل یا خارج به تفریق نبوده بلکه تجمیع توسعه همه جانبه است که هر اندازه درون گرا،برونگراتر و بالعکس است لیکن برونگرایی استراتژیک نظام در مقاطعی به کمک مسائل درونی نظام شتافته و نیز در مراحلی از انقلاب،پتانسیل درونگرایی که در همان استراتژی کلی است به برونگرایی کمک کرده است.تعادل و توسعه متناسب در بازه‌های زمانی در چهار دهه گذشته توفیقی بر همین تفکر که مبتنی بر منافع ملی بوده است.
و اما بعد،در چنین شرایطی ست که راهگشای جمهوری اسلامی ایران،از گذر منطق پیشروی می‌کند؛ و نظر به تجارب عینی در چهل ساله اولیه وبعضا جهت گیری‌های مدیران رادیکال جناحی که عواقبی را برای نظام در پی داشت،عقل سلیم می‌گوید رادیکالیسم در چهل ساله ثانویه جای بروز پیدا نخواهد کرد یا بهتر بگویم ارزش تکرار و هزینه‌های مقطعی و مجدد را ندارند.لیکن شرح گام دوم انقلاب،برهانی در توسعه فزاینده هر دوبال درون و برون نظام برای اوج‌گیری از سکویی است که تا به حال ساخته شده است.
فهم سیاسی بنده این را می‌گوید؛ با نگاه به اوضاع درونی نظام،رئیس جمهور سال ۱۴۰۰ آخرین مدیر بازنشسته از مدیران، چهل ساله اول انقلاب است. از جهتی عدم اقبال مردمی به جناح اصلاح‌طلب و اصولگرا در کسب اکثریت آرا، توافقی بر روی شخصیتی که مراعات کمینه‌های هر دو جناح را داشته باشد،صورت خواهد گرفت؛ یا بهتر بگویم جناح‌ها هرکدام مجزا نه توان پیشنهاد یک شخصیت جناحی دارند و نه توان صرف نظر از منافع ایدئولوژیک و اهداف شخصی خود دارند. لذا در این دوره شوراهای هر دو جناح با محوریت حفظ مدیران اجرائی خود جهت میل حضور در آینده، تن به چنین تصمیمی می‌دهند.
در وهله بعد با توجه به انتخاب ریاست جمهوری آمریکا و احتمال پیروزی دموکرات‌ها و همچنین بهره‌وری نظام از برجام،اشخاصی که در این توافق کمر همت بستند مدعیان پاستور نشینی
خواهند شد!
لیکن اصولگرایان برجام دوست با اصلاح‌طلبان یکی می‌شوند و دولت روحانی که خود را تا کنون خرج ضعوف اقتصادی (رشد اقتصادی بدون نفت،کنترل نقدینگی،بستن موسسه‌های مخل نظام بانکی و...) و ضعوف سیاسی(تدوین برجام،بکارگیری مدیران معتدل جناحین،بیشترین ابلاغ قوانین،ثبات فضای سیاسی و...) کرد؛ تمایل دارد که دولت را به یک شخص معتدل انتقال دهد تا مع الوصف دستاوردش را از بابت هجمه‌های رادیکال‌های دو جناح همچنان مصون نگاه دارد.
با جمع‌بندی همه این نکات،حال آن شخص معتدل و انقلابی کیست؟ که بتواند بار اجرائی اهداف درونی نظام را با کارآمد‌های هر دو جناح پیش ببرد و از طرفی وجه انقلابی نیز داشته باشد تا بتواند گام دوم انقلاب را بر بستری آماده شده در خارج از مرزهای نفوذ نظام، با هماهنگی مباحث داخلی،توسعه دهد؟
این مسائل باشد تا انتخابات آبان ماه آمریکا که فضا را روشن‌تر خواهد کرد!