«اروپای دوم»؛ فرصتی که از دست رفت

بازی با تمام سناریوهای موجود و یا حداقل سرمایه گذاری بر روی سناریوهای مطلوب یکی از مولفه های اصلی سیاست خارجی هر کشوری به ویژه در عصر حاضر می باشد. به این معنی که سیاستمداران و دیپلمات های یک کشور بایستی بتوانند در مواجهه با موضوعات مهم و حیاتی در یک رویکرد آینده نگرانه سناریوهای مختلف پیش رو را تدوین کرده و برای هر سناریو یک "برنامه اقدام" مشخص در پیش بگیرند. دستگاه دیپلماسی فعال، ساختاری است که علاوه بر ایجاد ظرفیت برای پیشبرد سناریوهای مختلف، آمادگی این را داشته باشد تا در صورت ضرورت همچون یک سوزنبان ماهر قطار دیپلماسی کشور را در دستیابی به منافع ملی در مسیرهای ریل گذاری شده مختلف هدایت کند. در اوج مذاکرات هسته ای ایران با کشورهای 1+5 روزنامه خراسان طرح اروپای دوم را به عنوان یک آلترناتیو کلان و عملیاتی برای دستگاه دیپلماسی در فردای توافق هسته ای مطرح کرد. سناریویی که پیشران های اصلی آن واگرایی در عرصه بین المللی، واگرایی در اروپا و به قدرت رسیدن جمهوری خواهان در کنگره و ریاست جمهوری آمریکا بود. بر اساس طرح اروپای دوم، دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی می بایست  همزمان که مسیر توافق هسته ای با کشورهای اصلی غربی در قالب 1+5 را دنبال می کرد، زمینه برای تفاهم جداگانه با دیگر کشورهای اروپایی را نیز هموار می ساخت. امری که می توانست ظرفیت چانه زنی دیپلماتیک کشورمان را افزایش دهد. راهبرد اروپای دوم نه به معنی عدم تعامل با اتحادیه اروپا و نهادهای سیاسی آن است و نه به معنی تعامل با کشورهای فقیر و دسته دوم اروپایی؛ بلکه این راهبرد به صورت مشخص بر دو روند موازی در دیپلماسی کشورمان با اتحادیه اروپا تاکید دارد.روند اول مسیر موجود تعامل با اتحادیه و ساز و کارهای آن است که البته به صورت مشخص تعامل با قدرت های اصلی اروپاست و روند دوم تعامل با کشورهای اروپایی به صورت تک تک بر اساس منافع مجزای آن کشور و فارغ از تعامل با اتحادیه اروپاست. برگزیت و یا خروج بریتانیا از اروپا از یک سو و انتخاب دونالد ترامپ نامزد جنجالی جمهوری خواهان به عنوان رئیس جمهور جدید آمریکا از سوی دیگران پیشرانه های اصلی سناریو واگرایی در عرصه بین المللی بودند. علاوه بر این این روزها شاهد افزایش شکاف میان دو سوی آتلانتیک هستیم. اجلاس سران کشورهای گروه هفت چند روز پیش در حالی به پایان رسید که از اختلافات آشکار بین آمریکا با آلمان و قدرت‌های اروپایی پرده برداشت. آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان روز دوشنبه گفت بعد از انتخاب «دونالد ترامپ» در آمریکا و رای به خروج از اتحادیه اروپا در بریتانیا، اروپا دیگر نمی‌تواند روی واشنگتن و لندن «به طور کامل» حساب کند. مرکل تاکید کرد با وجود این که آلمان خواستار حفظ رابطه دوستانه با آمریکا و بریتانیا و همچنین روسیه است اما اروپا اکنون باید «خودش برای سرنوشت خودش تلاش» کند. این اظهارات «مرکل» که تنها یک روز پس از نشست سران هفت قدرت اقتصاد جهان (جی 7) مطرح شد را ممکن است بتوان آغازی برای پایان دادن به دوستی‌های دو قطب آتلانتیک تفسیر کرد که از زمان جنگ جهانی دوم، به سمت ایجاد ائتلاف‌های مختلف، از مسائل دفاعی و فرهنگی گرفته تا تجارت و تغییرات جوی حرکت کرده‌ بود. زیگمار گابریل، وزیر خارجه و معاون مرکل  نیز طی اظهاراتی با صراحت هر چه بیشتری وارد میدان شده و نقش رهبری آمریکا به ریاست جمهوری ترامپ را در نمایندگی کردن "ارزش‌های غربی" زیر سؤال برده است. او همزمان اقدامات ترامپ را که باعث "تضعیف" غرب شده‌اند، مورد انتقادهای بی‌سابقه قرار داده است. با این حال ساعاتی پس از سخنان مقام‌های آلمانی، ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا، در حساب کاربری خود از تراز بازرگانی با آلمان انتقاد کرد و بار دیگر در مورد پرداخت هزینه‌های ناتو، هشدار داد. در تحلیل تحولات اخیر در دو سوی آتلانتیک برخی ممکن است شکاف های موجود را گذار و موقتی تفسیر کنندو برخی آن را در مسیر شکل گیری نظم نوینی بدانند که مدتی است از آغاز آن می گذرد. با این حال تفسیر هرچه باشد واقعیت این است که از زمان توافق برجام تاکنون آنچه در عرصه بین المللی شاهد هستیم تداوم روند واگرایی است. چنان چه دستگاه دیپلماسی کشورمان مسیر بازی با تمامی سناریوهای موجود را در پیش گرفته بود و ریل گذاری برای آلترناتیو اروپای دوم به درستی صورت می گرفت، این روزها شاهد میوه چینی وزارت خارجه از درخت برجام می بودیم.