روزنامه خراسان
1396/03/11
همکلام با بانوی شعر و قلم، « عرفان نظر آهاری »
نسلهای مختلف آثار او را تحسین میکنند و کلماتش را به سلولهای خاکستری سپردهاند؛ نویسنده آثار برجستهای همچون «راز مرواریدهای شهرزاد»، «نامههای خطخطی»، «لیلی نام تمام دختران زمین است»، «بالهایت را کجا جا گذاشتی؟»، «چای با طعم خدا» و... است. بانویی اهل شعر و ادب که با درجه دکترای رشته زبان و ادبیات فارسی، صاحب القاب و عناوین متعدد در حوزه شعر و ادبیات است. جایزه ادبی پروین اعتصامی، جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران، جایزه کتاب فصل و ... بخشی از کارنامه افتخارات او را پُر کرده است.این بانوی هنرمند، به موازات نوشتن، به دیگر رشتههای هنری نظیر تئاتر، عکاسی، موسیقی و... نیز علاقه نشان میدهد و به تفاوتها و تشابهات فرهنگی که نمود مناسبات انسانی و اجتماعی هستند، توجه میکند.
«عرفان نظرآهاری» دستش از قلم خالی نمیماند و چند وقتی است، دغدغههای اخلاقی خود را خطاب به انسان مدرن مکتوب میکند. او چند روز پیش به بهانه حضور در یک برنامه فرهنگی در کتابکده دلشدگان، میهمان مشهدیها بود. در حاشیه این حضور فرصت را برای گفت وگو با این شاعره نامدار غنیمت دیدیم:
سفری از آهار تا هلند
همه چیز را دقیق و مو به مو با وصفی شاعرانه بیان میکند. از لحظه تولد تاکنون، در منطقه شرق تهران حوالی نارمک و تهرانپارس زیسته است. او محل سکونت و رشد چهل و چند سالهاش را چنین تصویر میکند: «از آنجایی که ییلاق خانوادگیمان در منطقه آهار واقع در شمال شرقی تهران است، ناگزیر همه خانواده در ناحیه شرق تهران ساکن شدند. فرزند اول خانوادهای چهار نفره هستم که برادری کوچکسالتر از خودم دارم. مادرم کتابفروشی دارد و پدرم نیز در گذشته به کار ترجمه مشغول بود و اکنون سالهاست از اعضای شورای شهر شمیرانات است و همواره در حوزههای فرهنگی و تدریس حضور فعالانه داشته است.» شعر و ادبدوستی خانوادگی، در ضمیر کودکانهاش رسوب میکند و بستر رشد مناسب او را هموار میسازد. نظرآهاری در اینباره میگوید: «اکثر افرادی که با خانواده ما آمدوشد داشتند، اهل شعر و کتاب و فرهنگ بودند و همه اینها در ذهن من نقش بست و حس کردم که من هم کتاب و شعر را دوست دارم. 10 سال بیشتر نداشتم و برخلاف همسالانم که مدام سرگرم بازی، تماشای تلویزیون یا میهمانی رفتن بودند، ساعتها با پیرمردی 60 ساله گرم خواندن دیوان حافظ ، سعدی ، نسیم شمال و ... میشدم و لذت میبردم.»از حلاوت ایام کودکی و خاطرات ییلاق آهار با شور و حرارت تعریف میکند: «تابستانها به روستای آهار میرفتیم و این سفرها، بستر طبیعی مواجهه من با مفهوم واقعی زندگی را فراهم آورد.» تولد و مرگ، بهار، تابستان، پاییز و زمستان، تغییر و تطور، صبوری برای کاشت دانه تا تبدیل آن به درخت و دیدن محصول، لمس سرمای کوه، معنی آب در رودخانه، مزه گیلاس بر درخت با گوشت و پوستش عجین میشود. این نویسنده مطرح کشورمان ادامه میدهد: «این مفاهیم چیزهایی نیستند که بتوان آنها را در میان کتابها جست یا با اردویی یک یا چند روزه به بچهها آموخت. ما آنجا مانند یک روستایی در چیدن گیلاس و آلبالو کمک میکردیم، با حیوانات محلی زندگی میکردیم؛ کوه، درخت، پرنده، سنگریزه، آسمان و زمین را از نزدیک لمس میکردیم. میفهمیدیم که زندگی، مجموعهای است از شهر ، روستا و طبیعت. جهان به شهر و آدمها محدود نمیشود و همه موجودات در این میانه حائز اهمیت هستند.»
هدفم انتقال یک پیام است ...
این بستر حاصلخیز، رگههای عرفان را در او تقویت میکند و کلیدواژههای این فلسفه که همه موجودات خلقت قابل احتراماند، درک وحدت درعین کثرت، دیدن هستی در کلیتش و فهمیدن و گفتوگو با زبان طبیعت را دستمایه نوشتن میسازد. به اعتقاد وی، از آنجایی که سلایق متنوع هستند، باید برای همه طیف مخاطبان مطلب نوشت؛ برخی کتابهای ساده، روزانه وعوامپسندانه را میپسندند، دستهای از افراد هم ادبیات عمیق و حرفهای را دنبال میکنند و بعضیها هم در حد وسط این دو گروه، شعر و ادبیات را پیگیری میکنند که اکثریت مخاطبان هم در همین گروه جای دارند.
این عضو هیئت داوری و کارشناسی جشنوارههای کتاب و مطبوعات ادامه میدهد: «تمایل دارم تا سطح سلیقه این دسته را ارتقا ببخشم تا در هرحدی از نگاه به زندگی هستند، به شناخت عمیقتری برسند و شاید خودشان با ادامه این مسیر؛ به سعدی، مولانا، اسطورهها و کتب دینی دست یابند و رشد کنند. باور دارم که اگر بتوانم این پیام را منتقل بکنم، کار خودم را کردهام.» او تجربه کشف دوباره درون و برون هستی را به جوانان مشتاق نویسندگی توصیه میکند و نوشتن را تعریف جهان از منظر نگاه و احساس نگارنده توصیف میکند، طوری که تاکنون کسی آن را ندیده، نشنیده، نچشیده و نبوییده است.
کار بلوغ اجتماعی از کجا میلنگد؟
از آخرین برنامه خود برای آینده نویسندگیاش میگوید:«چند سالی است در کشور هلند ساکن هستم و سرگرم آموزش و آموختن. با وجود این، هر روز در حال نوشتن هستم و باید در فرصتی، همه این نوشتهها را سر و سامان بدهم تا در قالب مجموعهای جدید ارائه شود. از آنجایی که معمولا همه مراحل نگارش تا انتشار کارهایم را با وسواس و دقت دنبال میکنم و اکنون در خارج از کشور اقامت دارم، فعلا در این زمینه برنامه خاصی را دنبال نمیکنم. وی درباره آثاری که تاکنون تولید کرده و در آینده احتمالا منتشر خواهد کرد، متذکر شد: در این مجموعه، اصول اخلاقی مانند دروغ، خیانت، امید و ناامیدی، بیرحمی و ...را با نگاهی ادبی مورد توجه قرار دادم.او اذعان میکند: به اعتقاد من، جامعه امروز به نوعی درگیر بیماریهای مزمنی است که گاه خود انسان متوجه مبتلا بودن به آنها نیست. جامعه ما نیازمند اصول و موازینی است که جدید یا عجیب و غریب نیستند و قرنها در تمام متون و منابع ادبی، دینی و فرهنگی ما به رعایت آن ها اشاره شده است. همان توصیههای ساده و زیبایی که پدر و مادربزرگهایمان به بچههایشان میآموختند و امروز متأسفانه به بوته فراموشی سپرده شدهاند.
سایر اخبار این روزنامه
قرار غیرمعمول با ساقی ماری جوآنا
رکوردشکنی لاریجانی در روز وزن کشی فراکسیون ها
«اروپای دوم»؛ فرصتی که از دست رفت
خبرهای داغ در نشست فوق العاده
رمضان خونین کابل
قالیباف:حداقل اندازه «جک استراو» که دوستتان است انصاف داشته باشید
سامانی: وزارت کشور به پوشش کارکنان دستگاه ها ورود نمی کند
واکنش توهین آمیز وزیر بهداشت به سؤال یک خبرنگار
آدم کشی برای عبور از کوچه!
102 میلیارد حاشیه مشهد نقد شد
گشت و گذاری در بازار مواد غذایـی مورد استفاده در ماه مبارک رمضان
نگاهی به زندگی و آثار دین کونتز، نویسنده نامدار داستان های ترسناک
چگونه گوشی اندرویدی گم شده خود را پیدا کنیم؟
493 میلیاردی که دود می شود
همکلام با بانوی شعر و قلم، « عرفان نظر آهاری »