زبان حزب كارگر بازتر از گذشته خواهد شد

انتخابات بريتانيا با همه شگفتي‌اش به پايان رسيد، اما حواشي و سناريوهاي آن كماكان باقي است. نتيجه انتخابات ابهامات در خصوص آينده سياست در بريتانيا را پيچيده‌تر از هر زماني كرده است، موضوعات مهمي همچون مذاكرات بريتانيا با اتحاديه اروپا بر سر خروج و حتي احتمال استعفاي ترزا مي، ‌نخست‌وزير بريتانيا از سمت خود و آينده جرمي كوربين، دبيركل موفق حزب كارگر از جمله ابهاماتي است كه پس از اعلام نتايج انتخابات به وجود آمده است. از همين رو گفت‌وگويي داشتيم با مجيد تفرشي تحليلگر مسائل بريتانيا تا سناريو‌هاي احتمالي پيش روي وقايع آينده اين كشور را مورد بررسي قرار دهيم.
 
با توجه به ريزش كرسي‌هاي حزب محافظه‌كار امكان تشكيل يك دولت حداكثري را براي اين حزب تا چه حد مي‌دانيد؟
با توجه به آماري كه وجود دارد تشكيل دولت مستقل عملا منتفي است. چرا كه آنها اكنون 318 كرسي را در اختيار دارند و اين تعداد كمتر از نصف به علاوه يك در پارلمان 650 كرسي بريتانيا به حساب مي‌آيد. نكته بعدي اين است كه حتي اگر فرض بگيريم كه حزب محافظه‌كار يك ائتلاف را با حزبي مانند DUPايرلند شمالي تشكيل دهد، اتفاقي كه رخ مي‌دهد اين است كه معمولا در احزاب بزرگي مانند محافظه‌كار و حزب كارگر، معمولا تعدادي از نمايندگان هستند كه آنها را به اصطلاح شورشي خطاب مي‌كنند. از جمله شخص جرمي كوربين، رهبر كنوني حزب كارگر براي سال‌هاي متمادي چنين نقشي را در پارلمان ايفا كرد كه معمولا بر اساس منويات و راهبردهاي رهبري حزب راي نمي‌دهند. اگر محافظه‌كاران بخواهند ائتلافي با يك يا دو كرسي بالاي 50 درصد تشكيل دهند، اين دولت داراي يك اكثريت شكننده خواهد بود كه مدام با دردسر مواجه‌اند و به نظر مي‌رسد اكثريت اينچنيني در پارلمان بريتانيا قابل اعتماد نيست. به نظر من حزب محافظه‌كار با اين شرايط دوران خوشي را نخواهد داشت. يا بايد تعداد بيشتري از احزاب راست گرا و ميانه رو را با خود همراه كنند يا اينكه دير يا زود طي يك سال آينده مجدد انتخابات برگزار كنند. در اين شرايط به نظر نمي‌رسد يك ائتلاف حداقلي بتواند قابل اعتنا باشد.


آيا اين امكان وجود دارد به مانند سال 2010 محافظه‌كاران بخواهند با ليبرال دموكرات‌ها ائتلاف انجام دهند؟
كاملا بعيد مي‌دانم چنين اتفاقي رخ دهد. چرا كه نتيجه‌اي كه از ائتلاف 2010 گرفتند در انتخابات سال 2015عملا حزب را متلاشي كرد و نيك كلگي كه در سال 2010تصميم به ائتلاف با حزب محافظه‌كار گرفت در انتخابات روز پنجشنبه از سوي مردم انتخاب نشد. از نظر من خيلي بعيد است كه بخواهند اين خودكشي سياسي را دوباره انجام دهند و بدنه حزب هم نمي‌خواهند كه چنين اتفاقي رخ دهد. حتي منزيس كمپبل، يكي از دبيركل‌هاي سابق حزب ليبرال دموكرات كه در دوران او حزب به موفقيت‌هاي بسياري رسيد و اكنون عضو مجلس اعيان است، اعلام كرد كه احتمال ائتلاف عملا منتفي است و غير ممكن است كه ليبرال دموكرات‌ها دوباره در اين چاله بيفتند.
يعني فكر مي‌كنيد تنها با DUP (حزب اتحاد ايرلند شمالي) امكان ائتلاف دارند؟
يا با DUP يا اينكه بتوانند با افراد مستقلي كه وارد پارلمان شدند به نتيجه برسند. گزينه‌هاي ائتلاف در حال حاضر بسيار محدود است و تفاوت‌هاي فكري نيز ميان اين احزاب و گروه‌ها بسيار زياد است. از سوي ديگر برخي از اين نمايندگان مستقل نيز مربوط به حزب جمهوريخواه ايرلند شمالي موسوم به شين فن هستند كه با وجود پيروزي در برخي مناطق، اصلا در پارلمان حضور پيدا نمي‌كنند. چون حاضر به قسم خوردن در پارلمان نيستند و هرچند اين موضوع به نفع اكثريت محافظه‌كار است اما از نظر مشاركت نمي‌توان روي آنها حساب ويژه‌اي باز كرد. (شين فن به دليل اينكه اعضاي آن جمهوريخواه هستند حاضر به سوگند خوردن به وفاداري به ملكه نيستند، بنابراين سال‌هاي سال است كه در انتخابات شركت مي‌كنند و راي مي‌آورند و عملا راي‌شان بي‌مصرف مي‌ماند. حتي از زماني كه پيمان صلح را نيز امضا كردند هيچ‌وقت در پارلمان حاضر نشدند و انتخاب آنها كاملا سمبليك است.)
هرچند كه حزب كارگر اكثريت را به دست نياورده اما نتيجه آرا را براي اين حزب يك پيروزي بزرگ براي آقاي كوربين قلمداد مي‌كنند. اين موضوع تا چه حد مي‌تواند بر آينده حزب و عملكرد آن در پارلمان بريتانيا تاثيرگذار باشد؟
اولا اينكه بعد از شكست حزب در انتخابات سال 2010 و همچنين شكست فضاحت بار سال 2015 و اگر با آخرين پيروزي حزب در سال 2005 در نظر بگيريم بعد از دوازده سال است كه آراي حزب كارگر افزايش پيدا كرده و اين حادثه‌اي بسيار مهم است. آن هم در شرايطي كه رهبري اين حزب را مديريت كرده كه در درون حزب بخش زيادي از افراد رده بالاي حامي سياست‌هاي توني بلر به‌شدت با او و سياست‌هايش مخالف بودند و در واقع بخش‌هايي از رده‌هاي مياني و بدنه و هواداران عادي حزب بودند كه كوربين را در سمت دبيركلي حزب حفظ كردند. در حال حاضر بهبود نسبي آراي حزب كارگر نشانگر اين است كه از تلاش براي زمين زدن ايشان در حزب به‌شدت كاسته خواهد شد و اگر به صفر نرسد بسيار كاهش مي‌يابد و به نظر مي‌رسد بسياري از مخالفان آتش بس داده‌اند و از عملكرد آقاي كوربين تمجيد كردند. بسياري از سران حزب كارگر اميدوار بودند كه كوربين در انتخابات شكست بخورد و توفيق چنداني پيدا نكند اما به نظر مي‌رسد كه اين اتفاق رخ نداد و حداقل اين است كه موضع حزب به رهبري كوربين و مك دونالد به‌شدت تقويت شده و محبوبيت آنها افزايش پيدا كرده است و در چنين شرايطي ديگر نمي‌توان عليه كوربين كودتاي داخلي انجام داد.
آيا اين امكان وجود دارد كه خانم مي‌توانند دولت را تشكيل دهد و آقاي كوربين مسووليت تشكيل دولت را بر عهده گيرد و در شرايط كنوني چنين موضوعي امكان پذير است؟
اين حرف روي كاغذ و به صورت تئوريك امكان‌پذير است. ولي فعلا خانم مي ‌از ملكه اجازه تشكيل كابينه را گرفته و هر تحول جديدي به روند حوادث طي روزها و هفته‌هاي بعدي مربوط خواهد شد. اما به صورت عرف دموكراتيك در كشورهاي غربي، حتي اگر مجموع پنج حزب آراي‌شان از حزب اول بيشتر شده باشد نيز معمولا چنين اتفاقي رخ نمي‌دهد و به طور عرفي وظيفه تشكيل دولت در گام اول بر عهده حزبي است كه اكثريت نسبي را در اختيار دارد. با اين حال اگر خانم مي‌تواند دولت تشكيل دهد دو اتفاق رخ مي‌دهد. اول اينكه به دستور شخص ملكه از حزب دوم خواسته مي‌شود كه دست به تشكيل دولت بزند، كه اين موضوع بسيار امر نادري است و ممكن است اين اتفاق رخ دهد و از لحاظ قانوني منعي براي آن وجود ندارد اما كاملا خلاف عرف رايج است. احتمال دوم اين است كه در يك فاصله كوتاه يك دولت موقت تشكيل شود تا انتخابات مجدد برگزار شود. اما به طور منطقي تجربه نشان داده است كه اولويت و حق حزب محافظه‌كار به عنوان حزب اول براي تشكيل دولت محفوظ خواهد ماند.
موضوع مهم ديگر در حال حاضر آينده خانم ترزا مي ‌به عنوان نخست‌وزير بريتانيا است. ايشان روز گذشته به كاخ باكينگهام رفتند تا دستور تشكيل دولت را از ملكه دريافت كنند. آيا در شرايط كنوني حزب محافظه‌كار از ايشان حمايت مي‌كنند يا اينكه ممكن است گزينه ديگري براي نخست وزيري و رهبري حزب مطرح شود؟
همان طور كه پيش‌تر گفته بودم اين دولت يك دولت محلل است. در حال حاضر هيچ منع قانوني براي احزاب رقيب براي كنار زدن ايشان وجود ندارد. هرچند كه آقاي كوربين عنوان كرده بود كه ترزا مي‌ بايد از سمت نخست‌وزير استعفا دهد و ديگر لياقت در اختيار داشتن اين سمت را ندارد. ولي اين موضوعات بيشتر در حد رجزخواني است و منطبق بر التزام قانوني نيست. در حال حاضر تنها و بزرگ‌ترين مانع خانم مي ‌براي ادامه نخست‌وزيري در درون حزب خود او است. يعني مكاران و رقبايي مثل جانسون، فالون، گوو و هاموند از جمله افرادي هستند كه در دوره پيش پس از كناره‌گيري كامرون براي رسيدن به پست نخست‌وزيري ناكام ماندند در حال حاضر اين شرايط را بهترين موقعيت براي كنار زدن خانم مي‌دانند كه به نظر مي‌رسد شرايط نيز فراهم شده است. هرچند برخي نيز در درون حزب احساس مي‌كنند اين دولت شكننده است. ولي تصور مي‌كنم احتمال اينكه خانم مي ‌بتواند در دراز مدت به كار خود در سمت نخست وزيري بريتانيا ادامه دهد پنجاه-پنجاه است. شخص ترزا مي ‌عنوان كرده است كه قصد دارد در سمت خود باقي بماند، احزاب ديگر هم كاري نمي‌توانند با او انجام دهند، ولي دشمنان خانم مي‌ در درون حزب محافظه‌كار حال نمايان شدن است.
اين موضوع چه تاثيري روي مذاكرات خروج بريتانيا از اتحاديه اروپا خواهد گذاشت؟
خانم مي‌ در جريان مذاكرات خروج به قول بسياري از سياست مداران وسط باز بود. او تلاش مي‌كرد كه بدون يك موضع‌گيري آشكار بتواند پس از راي خروج بريتانيا از اتحاديه در كرسي نخست‌وزيري قرار گيرد و در روند مذاكرات نيز همين رويه را در پيش گرفت. در نهايت اگر كسي جايگزين ايشان شود كه موافق يا مخالف خروج بريتانيا از اتحاديه باشد روند مذاكرات قطعا تغيير خواهد كرد. بنابراين انتخاب رهبر جديد به اين جهت مهم است كه موضع فردي كه انتخاب مي‌شود طرفدار اروپا يا مخالف اروپا است. اما در اصل مذاكرات خروج بريتانيا از اتحاديه اروپا تاثير مستقيمي نخواهد گذاشت.
با توجه به افزايش قدرت حزب كارگر در پارلمان بريتانيا، چه تاثيري مي‌تواند در اين روند داشته باشد و شخص آقاي كوربين چه برنامه‌اي در اين زمينه دارد؟
حزب كارگر در حال حاضر برخلاف موقعيت خود در ماه‌هاي گذشته كه موقعيت ضعيف‌تري داشت اكنون زبان بازتر و تاثيرگذارتري در پارلمان خواهد داشت تا بتواند روي تصميم‌هاي دولت اثرگذار‌تر باشد. همچنين زمزمه‌هاي عجيب اما قابل پيش‌بيني مطرح شده است كه اساسا معتقدند شرايط تغيير كرده و موقعيت دولت تغيير كرده و بايد روي عملكرد خود تجديد نظر انجام دهد. شايد تا يك ماه پيش مي‌شد به اين بحث از سوي حزب كارگر خنديد اما اكنون اين مباحث جنبه عملي و واقعي به خود گرفته است كه موضع بسيار جدي است كه احتمالا مي‌توان شاهد تغييراتي نيز در تصميم‌گيري‌هاي نهايي دولت نيز باشيم.
با توجه به راي مفتضحانه حزب ملي اسكاتلند در خود اسكاتلند، به نظر شما پرونده استقلال اسكاتلند در حال حاضر بسته شده است؟
با توجه به آرايي كه حزب ملي اسكاتلند در انتخابات آوردند نشان داد كه هيچ بختي براي استقلال حداقل تا حدود 10 سال آينده نخواهند داشت. مردم اسكاتلند با اين راي نشان دادند كه برنامه خانم استورجن، دبيركل حزب كه همه انرژي خود را روي تاكيد بر استقلال گذاشته بود را قبول ندارند و پروژه ايشان عملا شكست خورد و حتي شرايط به گونه‌اي شد كه آقاي الكس سالموند، دبيركل سابق حزب نيز نتوانست در اين انتخابات پيروز شود و شكست آقاي سالموند به اندازه شكست حزب درانتخابات تاثيرگذار بود. البته از تاثير شخصي رهبر محلي محافظه‌كاران در اسكاتلند در احياي آراي اين حزب در اسكاتلند نيز نبايد گذشت. به همين دليل حزب محافظه‌كار حتي از حزب كارگر هم در اسكاتلند موفق‌تر عمل كرد. با اين نتيجه اگر بحث جدايي اسكاتلند را نگوييم مرده اما حداقل يك دهه به تعويق افتاده است.
حزب يوكيپ (استقلال بريتانيا) نتوانست هيچ كرسي را كسب كند، حزبي كه در جريان جدايي بريتانيا از اتحاديه به‌شدت تاثيرگذار بود، آيا مردم راي به از بين رفتن حزب دادند؟
روز گذشته دبيركل حزب بعد از اعلام نتايج استعفا داد. يوكيپ از نظر من ديگر عملا در سپهر سياسي بريتانيا وجود خارجي ندارد، مگر اينكه با شرايط جديد و مواضع معتدل‌تري پاي به ميدان بگذارد. در شرايط فعلي مي‌توان گفت كه يوكيپ ديگر وجود ندارد. نه اينكه مطلقا وجود ندارد، چون مجموعا در كل كشور حدود 400 هزار راي كسب كرده، اما ديگر هيچ تاثير‌گذاري در صحنه سياسي بريتانيا نخواهد داشت.
آيا مي‌توان اين نتيجه‌گيري را از اين انتخابات كرد كه مردم بريتانيا از خروج از اتحاديه پشيمان شده‌اند و اگر امروز رفراندوم برگزار مي‌شد نتيجه يك سال پيش رقم مي‌خورد؟
با توجه به برآورد ميداني كه دارم، اگر همين امروز رفراندوم خروج از اتحاديه برگزار مي‌شد، بالاي شصت درصد مردم به خروج راي نخواهند داد. به هرحال جامعه بريتانيا در مساله اتحاديه اروپا يك جامعه دوپاره شده است، موضوعي كه نيك كلگ نيز در سخنراني خود اين موضوع را عنوان كرد. اما الان برخلاف سال گذشته كه رفراندوم برگزار شد، با توجه به مشكلات و معضلاتي كه براي مردم پس از راي به خروج به وجود آمد به نظر مي‌رسد كه روز به روز بر تعداد مخالفان افزوده مي‌شود. نه اينكه بگوييم اكنون يك اكثريت بزرگي مخالف خروج هستند، اما به نظر مي‌رسد آن اكثريت موافق خروج به يك اكثريت مخالف خروج تغيير كرده است.
در اين انتخابات بر عكس رفراندوم خروج كه افراد سن بالا تعيين‌كننده بودند به نظر مي‌رسد در اين انتخابات جوانان تعيين‌كننده شدند. نظر شما در اين خصوص چيست؟
پيروزي در رفراندوم خروج از اتحاديه، نتيجه قيام و غلبه گذشته گرايان بر آينده نگران بود. يعني كساني كه زندگي و نوع رويكردشان نشان مي‌داد كه دوست ندارند با اتحاديه اروپا نزديكي داشته باشند و از رقابت شديد با فرانسوي‌ها و آلماني‌ها خسته شده بودند و نمي‌خواستند به اين بازي ادامه دهند و جوان‌ها با پشت كردن به رفراندوم و شركت نكردن در انتخابات عملا عرصه را واگذار كردند. اما در انتخابات امسال رهبري حزب كارگر كه شعار آن اشتغال، تحصيل رايگان در دانشگاه، مستمري براي سالمندان و كاهش ماليات قشر كم‌درآمد جلو آمد، اكثريت خاموش نسل جوان را توانست به عرصه بكشاند و پيروزي نسبي كه در انتخابات به دست آورد مرهون به صحنه كشاندن اكثريت جوان خاموش به عرصه سياست بود. چراكه جوانان نه‌تنها در بريتانيا بلكه در كل اروپا از سياست گريزان و بيزار شدند و عرصه سياست تبديل به حضور افراد سن بالا شده است. اما كوربين توانست بخشي از آنها را به پاي صندوق راي بكشاند تا اين موفقيت نسبي را براي حزب كارگر تحت رهبري خود رقم بزند.