درددل با فرزندان

فاطمه فرهمند‪-‬ طبق نظر «مینوچین» خانواده درمانگر ساختاری، وقتی با والدین با فرزندان کوچک و بزرگ خود در دل می‌کنند به شدت در آن‌ها احساسات مبهم به وجود می‌آورند و این کار وقتی شدت پیدا می‌کند که در مورد خود یا همسر با آن‌ها در دل کنیم و بچه‌ها را درگیر مشکلات زوجی خود نماییم که باعث می‌شود احساسات خصمانه‌ای در فرزند به وجود بیاید. همچنین مثلث‌هایی ساخته می‌شود که فرزند نقش ناجی و والد درددل‌کننده نقش قربانی پیدا می‌کنند و طبیعتا والد دیگر در نقش ظالم دیده می‌شود. در خانواده یارکشی شروع می‌شود و فرزند بنا به شرایط به سمت پدر یا مادر کشیده می‌شود. در ادامه جبهه‌هایی شکل می‌گیرد که در این جنگ فرزندان نابود می‌شوند و از همان کودکی نسبت به یکی از والدین احساس خشم و تنفر پیدا می‌کنند و این حس بعد از ازدواج نیز به همسر منتقل می‌شود. اگر با همسرمان مشکل داریم بهتر است به فرزندان مشکلات را منتقل نکنیم. به هیچ وجه درباره مشکلاتمان با آن‌ها گفتگو نکنیم، حد و مرزها را رعایت کنیم و بچه‌ها را وارد حریم زناشویی نکنیم و برای آن‌ها نقش پدر و مادر را خراب نکنیم. بزرگترین ظلم به فرزندان همین درددل کردن درباره پدر یا مادرشان است. زیرا ناخودآگاه در آینده جذب کسانی می‌شوند که همیشه درباره آن‌ها فکرشان مشغول بوده و نقش ظالم برایشان داشته است و این چنین آینده و زندگی زناشویی فرزندان نابود می‌شود. کودک از شدت فشار درددل والدین گاهی دچار افسردگی می‌شود و روند رشد روانی کودک به مشکل بر می‌خورد. در ادامه عزت نفس و اعتماد به نفس کودک از بین می‌رود و احساس می‌کند خود مقصر ماجرا است. چرا که پدر و مادرش را آزار می‌دهد یا برعکس گاهی کودکان خود را مسئول حل مشکلات والدین می‌دانند و چون توانایی حل مشکلات را ندارند احساس ناتوانی، ناامیدی، حقارت و خود کم بینی می‌کنند. این امر در بزرگسالی موجب وسواس، افسردگی، اضطراب، بدبینی و پارانوئید می‌شود. ناتوانی در انتخاب همسر، مشکل در روابط زناشویی، طلاق‌های متعدد و تمایل نداشتن به فرزندآوری برخی از آثار درد دل‌های پدر و مادر با فرزندانشان است. اگر قصد فیصله دادن به مشکلات زناشویی خود دارید لطفا به روانشناس مراجعه کنید. کودکان و نوجوانان مشاور شما نیستند؛ روح و روان آن‌ها را زخمی نکنید.