روزنامه آفتاب یزد
1400/05/21
مگر ممکن است مسئولی که حقوق نجومی میگیرد از حال مردم خبر داشته باشد؟
آفتاب یزد _ یگانه شوق الشعرا: فاصله بین برخی مسئولین و مردم این روزها چنان عمق عمیقی پیدا کرده است که گاها اگر به سراغ مسئولین بروید و اخباری را به آنها مخابره کنید با تعجب آنها مواجه میشوید. جالب این است که بسیاری از این افراد تا قبل از قبول مسئولیت اتفاقا دم از درد مردم میزنند و تا حدودی به مشکلات، مسائل و مصائب جامعه آگاهی دارند اما به محض قرار گرفتن در پست دولتی و مدیریتی خود به ورطه دیگری وارد میشوند. ورطهای که درصدد اثبات فرد به جایگاه و پست خود است نه در میان مردم بودن و درد آنها را دانستند. این در حالی است که در جهان مدرن و نظم جدید بسیاری از دولتها در صدد حفظ موجودیت خود به وسیله جزئی از مردم بودن هستند.اما در ایران فاصله بین مسئولین و مردم از یک سو باعث بیخبری مسئولین از درد جامعه و از سوی دیگر باعث بیپناهی است.nعدم پیروی از قاعده شایسته سالاری
علیرضا شریفی یزدی جامعه شناس و استاد دانشگاه درباره چرایی به
وجود آمدن فاصله بین مردم ومسئولین به آفتاب یزد گفت:«این موضوع جنبههای مختلفی دارد. متاسفانه بخشی از مسئولیتهایی که در ایران واگذار میشود از قاعده شایسته سالاری در معنای کامل آن پیروی نمیکند. یعنی ما سازوکارهای مناسب و دقیقی برای اشغال پستهای ریز و درشت نداریم. بر اساس قانون وقتی کسی یک جایگاهی را میگیرد باید در آن کار و حرفه سوابقی داشته باشد و از لایههای پایین آن شغل شروع کرده باشد تا به لایهها و جایگاههای بالا برسد.مثلا در سیستم آموزش و پرورش باید فرد به ترتیب معلم، معاون، مدیر مدرسه، پست در اداره منطقه یا ناحیه، معاونت اداره، رئیس اداره، مدیر کل آموزش و پرورش یک استان و به همین ترتیب جایگاههای بالاتری را کسب کند. ولی ما میبینیم که این سلسله مراتب در بسیاری از پستها و مقامهای دولتی رعایت نمیشود.در نتیجه یکسری از افراد هستند که گویا اصلا مدیر زاده شدهاند و در چند دهه اخیر افراد زیادی هستند که در وزارتهای مختلف بیربط به هم در حال جا به جایی بودند.این شغلها هیچ ارتباطی به هم ندارند اما گویا برخی از افراد باید در این جایگاهها وجود داشته باشند.این افراد عمدتا کسانی هستند که فقط قرار است مدیر باشند و سلسله مراتب مدیریت را طی نمیکنند. حتی تحصیلات بسیاری از این افراد با جایگاه شغلی شان هماهنگ نیست. »
nنگاه به فرادست به جای نگاه به فرودست
شریفی یزدی ادامه داد:«.دلیل دوم مسئله این است که متاسفانه وقتی که افراد در سیستم مدیریتی قرار میگیرند بیشتر از آنکه دنبال آن باشند که مراجع را راضی کنند به دلیل اینکه پست و مقامشان به مافوقشان مربوط است بیشتر کارها را برای راضی کردن مقام مافوق انجام میدهند. در برخی از ادارات بیشتر از اینکه نگاه به فرودست باشد به فرادست است.در سوی دیگر بخش اعظم درآمد و هزینههای دولت از منابع نفت و چیزهایی شبیه به نفت تامین میشود. در نتیجه دولتهای ایران خیلی به لحاظ اقتصادی وابسته به توده مردم نیستند. در عمده کشورهای دیگر اقتصاد در دولت متصل به مالیات مردم است و اگر مردم مالیات ندهند آن سیستم نمیچرخد و باید به مردم به شکل شفاف پاسخگو باشند. در ایران چون درآمدها از نفت است پس دولت خود را نیازمند به پاسخگویی و در کنار مردم بودن نمیدانند. اینها همه عوامل هستند که به لحاظ روانی، اجتماعی و ساختاری باعث میشود که بین مسئولین و مردم فاصله وجود داشته باشد.در سوی دیگر حجم دولت نیز بسیار تاثیرگذار است.زمانی که یک دولت حجم بسیار بزرگی دارد و در تمام ابعاد زندگی مردم دخالت میکند نتیجه این میشود که مردم خیلی جایگاهی نداشته باشند و اگر نگاهی هم به مردم دارند به دلیل وظیفه نیست و این را از لطف خود میدانند.» این کارشناس در ادامه تصریح کرد:«ما یک ارزیابی دقیقی از عملکرد مسئولین نداریم که اگر مسئولی به مردم پاسخگو نبود مواخذه شود و مورد انتقاد قرار بگیرد یا بر پست و مقامهای آینده او تاثیر بگذارد.پست و مقاوم گرفتن در کشور ما بسیار قومی، جناحی و قبیلهای است و فرد برای گرفتن پست و مقام فقط نیاز دارد که به یک جناح خاص متصل شود.به این صورت فرد میداند که یک مدت زمان محدودی را دارد و باید طی این مدت باید برای اطرافیان خودش کاری انجام دهد تا توده مردم. امکانات این افراد باعث شده است که از واقعیت اجتماعی دور شوند و به همین دلیل است که تصمیم گیریهای مسئولین در بسیاری از مواقع نه به نفع مردم است نه نیاز مردم. دغدغهها دغدغههای دیگری است که برای حفظ پست و مقام مورد نیازشان است.»
nحکمرانان بیآینده
سعید معدنی جامعه شناس و استاد دانشگاه نیز در این باره به آفتاب یزد گفت:«ماهیت حکمرانان ایران با جهان فرق دارد. در کشور ما حکمرانان تقریبا بیآینده هستند.در حقیقت این گروه فکر میکنند برای مدتی آمدهاند و در آینده هم کنار خواهند رفت و در تداوم نخواهند بود. در غرب اینگونه است که با مدرن شدن جامعه احزاب فعالیت میکنند و فرد برای حزب کار میکند. به همین خاطر نوع حکمرانی ما با حکمرانی مدرن سایر کشورها فرق میکند. به همین دلیل یک مسئول در ایران زمانی که به یک پست و جایگاه میرسد خودش را بیآینده میداند لذا چندان برای تداوم حضور امیدوار نیست زیرا اگر جناح او کنار برود او دیگر جایگاهی ندارد. در انتخابات اخیر آمریکا اوباما برای پیروزی بایدن تلاش زیادی کرد در صورتی که خودش الان درد دولت بایدن جایگاهی ندارد.در ایران افراد برای یک باند و جناح کار میکنند و مشخص نیست آیا این جناح در آینده جایگاهی دارند یا خیر.نکته دیگر این است که وقتی کسی در ایران پست نگرفته است معمولا در بطن جامعه زندگی میکند ولی زمانی که پست و مقام دریافت میکند کم کم از جامعه فاصله میگیرد و سختیهای جامعه را نمیفهمد.برای مثال کسی که مدام سوار ماشین است نمیتواند درکی از مصائب استفاده از حمل و نقل عمومی داشته باشد.این دو دلیل باعث بیخبری مسئولین از مشکلات و دردسرهای جامعه شده است.»
nگفتمان قدرت غیرمردمی، غیرپاسخگو و غیرشفاف
سید جواد میری جامعه شناس و عضو پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی نیز در این باره به آفتاب یزد گفت:« اولا این دوگانه که در سایر کشورها این گونه نیست به نظر من خیلی واقع بینانه نیست؛ باید ببینیم ما ایران را با کدام کشورها مقایسه میکنیم چون کشورهای توسعه یافته، در حال توسعه، عقب مانده، جنگ زده، در حاشیه و... داریم. اما در مورد این مسئله چرا مسئولان قبل از اینکه وارد جرگه قدرت شوند و مسئولیت دولتی و پست حاکمیتی بگیرند بر مشکلات اشراف دارند ولی پس از ورود به ساز و کار قدرت دچار چرخش میشوند، به نظر من قسمتی از این مسئله به گفتمان قدرت برمیگردد که فقط هم محدود به سطوح بالای سیاسی نیست. این اتفاق حتی ممکن است در یک دانشگاه، مرکز علمی و یا پژوهشگاه رخ دهد. بسیاری از افراد در این نهادها تا قبل از اینکه پست معاونتی بگیرند همیشه در حال انتقاد و پیشنهاد بودند ولی به محض اینکه وارد پست مدیریتی شدند چرخش 180 درجهای داشتند. در هر جایی گفتمان قدرت یک سری لوازم و شرایطی دارد، مثلا اگر هرچقدر گفتمان قدرت به ساز و کار دموکراتیک، پاسخگو بودن، شفاف بودن و مردمی بودن نزدیک باشد کسی که وارد ساختار قدرت میشود مجبور است خودش را با حوزه انتخابی خود نزدیک نگه دارد و به آنها پاسخگو باشد و تلاش کند تا تصمیماتش شفاف باشد تا عملکرد وی قابل دفاع باشد. اما اگر هرچقدر گفتمان قدرت غیرمردمی، غیرپاسخگو و غیرشفاف باشد و از قضا در صورت داشتن این کیفیات و خصوصیات است که افراد میتوانند در استمرار قدرت بقا داشته باشند، از آنجا که انسان موجود حسابگری است آن شخص در این موقعیت حسابگری میکند که اگر میخواهد در جایی که ساز و کار قدرت اینگونه است باقی بماند نباید با افراد بالادست خود که دارای آن خصوصیات هستند دچار تضاد شود، زیرا در این صورت توسط آنان حذف خواهد شد. پس فرد در این موقعیت تلاش میکند خود را با آن ساز و کاری که در قدرت است هماهنگ سازد؛ یعنی غیرمردمی بودن، غیرپاسخگو بودن، غیرشفاف بودن و تلاش کردن برای اینکه ساز و کار قدرت را محور مشروعیت قرار بدهد (که در تضاد با حوزههای انتخابی یا حوزههایی که مربوط به مردم و منافع مردم میشود قرار میگیرد). اتفاقا در همین بسترها و چارچوبها مفهوم مافیا شکل میگیرد مانند مافیای نفت، مافیای دارو و مانند اینها. این مفهوم مافیا نشان میدهد که ساز و کار قدرت یک سری شاخصهها دارد و یکی از شاخصههای کلیدی آن غیرمردمی بودن و عدم شفافیت در برابر مردم و فقدان نسبت با گفتمان دموکراتیک است. به این دلیل است که افراد قبل از اینکه وارد حوزه مدیریت و قدرت شوند اتفاقا اطلاعات و اشراف خوبی دارند ولی پس از کسب پست مدیریتی کاملا چرخش میکنند.»
- تغییر جایگاه طبقاتی
وی ادامه داد:«نکته دیگری که برای تحلیل در مورد چنین پدیدهای باید به آن توجه شود مفهوم طبقه است. به عنوان مثال حقوق هیئت علمی به صورت نرمال حدود 10 الی 12 میلیون تومان است ولی وقتی چنین شخصی پست مدیریتی یا معاونت یا ریاست یک پژوهشگاه را بر عهده میگیرد این میزان به حدود 30 میلیون میرسد. علاوه بر این در این جایگاه فرد به یک شبکهای از منابع و منافع دسترسی پیدا میکند که به او امکاناتی میدهد که درآمد وی را بالاتر هم میبرد؛ یعنی ممکن است در ماه ورودی حسابهای وی نجومی هم شود. مجموع اینها باعث میشود جایگاه طبقاتی از متوسط رو به پایین به طبقه متوسط رو به بالا و حتی به طبقه بالا برسد و جایگاه طبقاتی فرد تغییر میکند. انسان وقتی جایگاه طبقاتیاش در جامعه تغییر میکند نگرشها، حساسیتها،
جهان بینی و از همه مهمتر جهت گیریاش نیز تغییر پیدا میکند. کسی که در طبقه کارگر است نمیتواند جهت گیری، رویکرد و ایدئولوژی اشرافی داشته باشد و بالعکس. البته ممکن است استثنا هم وجود داشته باشد اما
جامعه شناسی علم امر عام اجتماعی است؛ یعنی به روندها و فرآیندهای اجتماعی میپردازد. در فرآیندها و روندهای اجتماعی "طبقه" جایگاه بسیار مهمی دارد چون دیگر شاخصهها را نیز تحت تاثیر قرار میدهد. وقتی جایگاه طبقاتی تغییر کرد نگاه و رویکرد هم تغییر میکند. به همین دلیل افراد قبل از برخورداری از میدان منافع و منابع ناشی از پست مدیریتی یک شیوه گویش و حساسیتها و نگرشها دارند و لی پس از آن دچار دگرگونی میشوند.»
nقدرت در خدمت جامعه یا سوار بر آن؟
این جامعه شناس در آخر گفت:« حال سوال این است که اگر واقعا این چنین است که گفته شد پس چرا در کشورهای توسعه یافته و درحال توسعه اینطور نیست؟ پرسش این پاسخ به این مسئله برمیگردد که چقدر جامعهای به نام جامعه مدنی، سندیکاها، اصناف و مانند اینها قوی هستند که بتوانند فشار وارد کنند تا در داد و ستد اجتماعی کسانی که مسئول شدند یا پستی گرفتند فقط به قدرت، شاخصههای قدرت و نیاز قدرت پاسخگو نباشند بلکه قدرت ابزاری باشد در خدمت جامعه و برای ارتقای جامعه نه اینکه قدرت بر جامعه سوار شود تا بتواند خود و اهداف یک قشر خاصی را پیش ببرد که در ساختار سیاسی ایران ما از این قشر تحت عنوان خویشاوند سالاری نام میبریم. در جایی که خویشاوند سالاری باشد به جای منافع عموم یا غیر عمومی، منافع و منابع خاندانهاست که ارجحیت
پیدا میکند.»
سایر اخبار این روزنامه
مگر ممکن است مسئولی که حقوق نجومی میگیرد از حال مردم خبر داشته باشد؟
این روزهای سیاه را سیاهتر نکنید
نگذارید مجالس حسینی موجب شیوع بیماری و مایه طعنه مخالفان و دشمنان شود
کابینه هماهنگ با مجلس
آیا انتظارات مردمی برآورده میشود؟
طرح گردشگری اوان خلاف قانون است
راهبردهای کنترل فساد اداری
مرزهای آتش به اختیار وخشونت
رای اعتماد آسان