سیری بر چند منظوره‌ای بیادماندنی به نام «زخم‌کاری»

بهناز شریفی‪-‬ «زخم کاری» را شاید بتوان در دسته فیلم‌های چند منظوره بحساب آورد؛ قصه‌ای که در عین معمایی بودن، درام دنباله داری را به نمایش می‌گذارد و در حالی که معمایی
به نظر می‌رسد، یک تراژدی کلاسیک به حساب می‌آید.
داستان مخاطب پسندی که لایه‌های زیرین جامعه را به بالاترها پیوند زده است و چه حرفه‌ای و پیچیده دستشان را در دست یکدیگر گذاشته است تا کسی از قلم
نیفتاده باشد.


محمدحسین مهدویان در «زخم کاری» انگشت اتهام را به سمت قشر ثروتمند و فقیر نبرده است و دقیقا آینه تمام نمایی از انسان‌های مختلف را روبرویشان قرار داده است تا هر یک به فراخور قصه به جای شخصیت‌های نمایشی داستان قرار گیرند.
انگار قصد داشته علاوه بر سریال سازی، همگان را به یک دوره کوتاه مدت روانشناسی نیز دعوت کند تا روح بی‌حد و مرز آدمی را التیام بخشد و پایان نافرجام منجلابی را که هر یک به گونه‌ای در آن گرفتاریم
نشانمان دهد.
مهدویان از بهترین‌ها در شخصیت‌سازی است و چه هنرمندانه آدمها را کنار یکدیگر چیده و به بازی گرفته است تا باورپذیری مان بالا برود و با زدن سیلی و فرو‌کردن چاقو در تن رنجور قهرمان یکه بخوریم.«زخم کاری» هم چنین نمونه موفقی از اقتباس به شمار می‌رود که با قرار دادن بجای دیالوگ‌ها در دهان بازیگران به خوبی محوریت نمایشنامه مکبث را روایت کرده، هر چند عینا مسیر شکسپیر را دنبال نکرده است.
این سریال به دایره‌ای می‌ماند که علاوه بر سرنوشت شخصیت ها، سکانس‌های شروع و پایان قسمت اول و آخر را نیز به یکدیگر متصل کرده است تا چرخش تماشایی و آشنایی را مقابل چشمان مخاطب بیاورد.
خواه ریزآبادی باشیم یا کریم، حرص پول و مال و ولع صاحب همه چیز شدن در وجود یکایک ما وجود دارد و کافیست سمیرای درونمان به ولوله بیفتد تا جنون راهی ناکجاآبادمان کند.