ترامپ؛ بی‌مغز و پر رویا

دامون کازرونی‪-‬ از زمان سوگند ریاست جمهوری دونالد ترامپ نزدیک به شش ماه می‌گذرد و جهان هرروز بیشتر با روحیات و تصمیم‌های ناگهانی این فرد مواجه می‌شود، به صورتی که رهبران جهان دچار نوعی سردرگمی در ایجاد ارتباط با او قرارگرفته‌اند. از ممنوعیت مهاجران هفت‌کشور مسلمان به بهانه‌ مبارزه با تروریسم به ایالات‌متحده و دادن شماره‌ تلفن به رهبران اروپایی گرفته تا سخنان جنجالی و بدون پشتوانه‌ اجرایی در سطح بین‌المللی تا خروج آمریکا از قرارداد بین‌المللی محیط زیستی و گازهای گلخانه‌ای و خروج از نفتا، تا سفر جنجالی به عربستان و بستن بزرگ‌ترین قرارداد تسلیحاتی با اعراب حاشیه‌ خلیج‌فارس و تهدید مجدد ایران و به چالش کشیدن قرارداد مهمی چون برجام که آمریکا هم یکی از اعضای امضاکننده‌آن بوده و نیز اعزام ناو هواپیمابر به‌سوی کره‌ شمالی و تهدید به حمله‌ نظامی با پیونگ‌‌یانگ و لغو یک‌طرفه‌ قرارداد با کوبا، همه نشان از آن دارد که این تاجر رئیس‌جمهور هیچ‌گونه شناختی از روابط بین‌الملل ندارد و مهم‌تر اینکه دچار نوعی خودبزرگ‌بینی مفرط هست که به پیشنهاد مشاورانش هم وقعی نمی‌نهد.ترامپ به این نتیجه رسیده است که برای فرار از افکار عمومی و فضای ملتهب داخلی که به‌نوعی فریب وعده‌های انتخاباتی او را خوردند، دست به حرکت‌هایی بزند که شاید بتواند برای مدتی اوضاع را به نفع خود حفظ کند. اگرچه میانه‌ خوبی با رسانه‌ها ندارد و در گفتار و رفتار با اصحاب رسانه نشان داده است که به تجزیه‌وتحلیل‌های کارشناسان و خبرنگاران معتقد نیست، ولی با توئیت‌های فراوان در فضای مجازی این مسئله را که راه ارتباط با طرفداران خود را به‌خوبی می‌داند به رخ کشیده است.اگرچه ترامپ را نمی‌توان یک لیبرال تمام‌عیار دانست که بر پایه‌ دیدگاه‌های اقتصادی و تجارت به اطراف خود نگاه می‌کند، ولی باید توجه داشت که یک واقع‌گرای تمام‌عیار است و شاید ندانسته پای به این ورطه گذاشته باشد. از این نظر که تمام تفکرات خود را نه در راستای مسائل اقتصادی موردنظر لیبرال‌ها؛ که بر پایه‌ قدرت و منافع ملی و حوزه‌ نفوذ واقع‌گرایان می‌داند.شاید بتوان گفت که آرمان‌گرایی لیبرال‌ها در حقوق بین‌الملل و سازمان‌های بین‌المللی و وابستگی متقابل و همکاری و صلح خلاصه می‌شود، همان صحبت‌ها و برنامه‌هایی که ترامپ در کارزار انتخاباتی خود مطرح می‌کرد؛ درحالی‌که در نقطه‌ مقابل به‌عنوان یک واقع‌گرا وارد عرصه‌ اجرایی شد و صحبت از قدرت سیاسی و امنیت، تعرض و تجاوز و مناقشه در سطح روابط بین‌الملل نمود پیدا کرد. عدم پایبندی به پیمان‌های بین‌المللی به بهانه‌ ایجاد شغل و درآمدزایی و رفاه برای جامعه‌ آمریکا، رفتار خارج از عرف دیپلماتیک با سران کشورها، متهم کردن بعضی از کشورها به رفتارهای تنش‌آمیز در منطقه و... سبب شده است که بسیاری از کارشناسان حوزه‌ روابط بین‌الملل منتظر یک واترگیت دیگری در آمریکا باشند. ترامپ گفته ‌است که تمام توافقات دولت اوباما با کوبا را لغو خواهد کرد. تا اینجا فقط نشانه‌ای از سیاست‌های ناپخته ترامپ و مثلاً تعریف کردن زمین‌بازی توسط اوست. قضیه وقتی جالب و ترسناک می‌شود که وی دلیل لغو یک جانبه این توافق را بیان می‌کند:«تا زمانی که تمام زندانیان سیاسی آزاد نشوند، تحریم‌ها را برنمی‌دارم... باید انتخابات آزاد در کوبا با حضور ناظران بین‌المللی برگزار شود.»کسی نیست از او بپرسد نظرش راجع به عربستان سعودی چیست؟ اگر ارزش‌های آمریکایی شاخص تصمیم‌گیری در مورد ارتباط یا عدم ارتباط با کشورهاست، آمریکا قبل از هر کشور دیگر باید با سعودی قطع رابطه کند و تحریم‌های سنگین علیه آن‌ها وضع کند. البته هرچند عربستان انتخابات آزاد برگزار نمی‌کند و حق رانندگی به زنان نمی‌دهد و تروریسم وهابی را در جهان پخش می‌کند و هزاران هرچند دیگر، اما در عوض مخالفان سیاسی را به زندان نمی‌اندازد، آن‌ها را می‌کشد! به نظر می‌رسد نظر ترامپ درباره کشورهای جهان همانند نظرش راجع به زنان است که قبل از انتخابات ریاست جمهوری و در کارزار انتخاباتی رسوایی آفرید!در مورد برجام هم باید به این نکته توجه کرد که سیاست خارجی جمهوری اسلامی باید طبق روال گذشته به‌گونه‌ای باشد که علاوه بر اینکه در مقابل زیاده‌خواهی آمریکا مقاومت کند، از طریق ارتباط با کشورهای اروپایی منافع حاصل از برجام را به دست آورده و از شکاف ایجادشده بین اتحادیه اروپا و روسیه و چین با آمریکا منافع ملی خود را با کمترین هزینه تامین کند.