روزنامه خراسان
1400/08/06
گنده گویی اردوغان گلایه های رکورددار مشت زنی و حمام خون پشت درهای الیزه
گنده گویی های بی پایان اردوغان
رئیس جمهور ترکیه که این روزها به لحاظ سیاسی و اقتصادی در داخل کشورخود وضعیت متزلزلی پیدا کرده، با نشانه رفتن تمامیت ارضی ایران به تهران توصیه کرد در برابر باکو با عقل سلیم رفتار کند و سبب تشدید تنش نشود!
توکلی - سریال دید و بازدیدهای تبلیغاتی مقامات آنکارا و باکو ادامه دارد. رئیسجمهور ترکیه بار دیگر به باکو رفت و در ضمن از منطقه قرهباغ دیدن کرد. این موضوع یادآور سفر جنجالی پارسال رجب طیب اردوغان در چنین روزهایی به آذربایجان است که به عنوان مهمان ویژه رزمایش نظامی باکو به مناسبت پیروزی در جنگ قرهباغ، در سخنرانیاش ادعاهایی مضحک را درباره رود ارس مطرح کرد. او ضمن دیدار با الهام علیاف، همتای آذربایجانی خود در مراسم افتتاح فرودگاه بینالمللی فضولی در قرهباغ آزاد شده شرکت کرد که یکی از مراکز ترانزیتی مورد ادعای آنکارا و باکو موسوم به کریدور زنگزور است. این در حالی است که در آخرین سفر اردوغان به قفقاز جنوبی در بهار گذشته، او و علیاف، بیانیه شوشا را امضا کردند که توافقی با تمرکز روی همکاریهای دفاعی و ایجاد مسیرهای جدید حملونقل بود و تاکید میکرد آنکارا، رژیم باکو را در مواجهه با هر گونه تهدید خارجی حمایت میکند. با توجه به بنبست فعلی طرح پانترکها برای دور زدن ایران از طریق استان سیونیک ارمنستان، به نظر میرسد سفر جدید اردوغان به باکو نیز جز یک نمایش تبلیغاتی پانترکی برای منحرف کردن افکار عمومی داخلی ترکیه نباشد.شاید به این دلیل بود که باز هم او برای چندمین بار و به طور تلویحی با اظهارات نسنجیده خود، تمامیت ارضی همسایه شرقی خود یعنی ایران را نشانه رفت. او که چندی پیش به صورت غیر مستقیم در ادعایی مضحک گفته بود جمهوری اسلامی ایران به دلیل همکاری باکو با تل آویو توان رویارویی با آذربایجان را ندارد، در تازه ترین گزافه گویی ابراز امیدواری کرد که جمهوری آذربایجان فراتر از مرزهای ارمنستان پیش رود! به گزارش فارس، اردوغان که به همراه الهام علی اف رئیس جمهور آذربایجان با حضور در منطقه قره باغ از پیشرفت کار ساخت و ساز بزرگراه «احمدبیلی-فضولی-شوش» بازدید می کرد، خطاب به یکی از مقامهای جمهوری آذربایجان گفت: «دارید به سمت مرز ارمنستان میروید، نه؟ از آن جا هم آنطرفتر میروید!» «صالح محمدوف»، رئیس سازمان بزرگراههای جمهوری آذربایجان نیز در واکنش گفت: «بله داریم به آن سمت حرکت میکنیم. با کمک خداوند تا استانبول و اروپا پیش خواهیم رفت. خداوند از شما محافظت کند.» رجب طیب اردوغان همچنین با لفظی که کنایه ضد ایرانی داشت،گفت:«امیدواریم ایران با عقل سلیم رفتار کند و مشکلی بین ایران و جمهوری آذربایجان ایجاد نشود.ما میتوانیم وارد مسیر تبادل هرگونه کالا با اسرائیل شویم. .هیچ کشوری نباید روی سازوکارهای تصمیمگیری کشورهای دیگر تاثیری بگذارد و نمیتواند هم بگذارد.» پشت پرده لفاظی های آقا رجب اما نکته جالب ماجرا آن جاست که این روزها کسی در عالم روابط بین الملل صحبت های اردوغان را جدی نمی گیرد؛ او که چندی پیش از اظهارات نسنجیده اش در باره اخراج 10 سفیر اروپایی عقب نشینی کرده بود، حالا به گزافه گویی علیه ایران پرداخته است؛ مسئله ای که به نظر می رسد مقامات کشورمان آن را به خوبی فهمیده اند و اظهارات امروز و دیروز او را بدون پاسخ گذاشتند و از اساس اهمیتی به ادعاهایش ندادند.اما سوال اساسی این جاست که اردوغان از این لفاظی های پی در پی خود علیه کشورمان به دنبال چیست؟! پاسخی که آن را باید در بحران های داخلی و خارجی ترکیه یافت، بحران هایی که بدجوری اردوغان را درگیر خود کرده است و همین باعث شده که اردوغان سیاست بحران آفرینی در خارج و اتحاد در داخل را در پیش بگیرد.در یک نگاه کلی از عملکرد دولت آنکارا این واقعیت استنباط می شود که در نتیجه اتخاذ سیاست های نادرست در عرصه های داخلی و خارجی، ترکیه با مشکلات متعددی مواجه شده است. از جمله این مشکلات می توان به افزایش نرخ تورم و بیکاری، فرار سرمایه های خارجی از اقتصاد ترکیه، کاهش چشمگیر ارزش پول ملی، تشدید مشکلات معیشتی مردم ترکیه و بروز اختلاف با کشورهای منطقه اشاره کرد. با این توصیف به نظر می رسد آقا رجب در حال دست و پنجه نرم کردن با انواع و اقسام مشکلات داخلی و خارجی است و در این بین بدش نمی آید با ایجاد یک بحران خارجی یا امنیتی ، مردم ترکیه نگران از تبعات خروج او را به یگانه بودن برای حفظ امنیت شان متقاعد کند. سیاستی که اگر ایران را نشانه رفته باشد نه تنها به او کمکی نمی کندبلکه او را در چاه عمیق بن بست سیاسی فرو می برد. رکورد زدم اما پول فیزیوتراپی ندارم! «یوسف ایمانی» که با ۴۰۳ ضربه مشت مستقیم، رکورد گینس را شکست از تلاشهای شبانهروزیاش، سرعت خیرهکننده مشتهایش و ... میگوید مجید حسینزاده | روزنامهنگار سرعت مشتزدنهای این بوکسور لرستانی به قدری بالاست که داورها برای شمارش آن باید از فیلم صحنه آهسته کمک بگیرند و امکان شمارش مشتهایش در لحظه وجود ندارد. البته دور از انتظار هم نیست چرا که او سریعترین مشتزن جهان محسوب میشود. «یوسف ایمانی» به تازگی در برج میلاد تهران توانست با ۴۰۳ ضربه مشت مستقیم در یک دقیقه(چپ و راست) نام خود را در فهرست کتاب گینس جهان ثبت کند. ابتدا با «هادی رضایی»، رئیس کمیته ثبت رکورد فدراسیون ورزشهای همگانی استان تهران تماس گرفتیم. او درباره این رکورد گفت: «کمیته ثبت رکورد فدراسیون ورزشهای همگانی، تنها مرجع این ثبت رکوردها و گینس معتبرترین موسسه جهانی محسوب میشود. هم اینک، نام یوسف ایمانی، این ورزشکار ایرانی در کتاب گینس ثبت شده است. البته گینس برای ثبت این رکورد سختگیریهای زیاد و قوانین خاصی داشت اما بالاخره موفق به ثبت آن شدیم». در ادامه با بوکسور لرستانی درباره جزئیات رکوردشکنیاش گفتوگویی خواهیم داشت.
کشتی، ورزشهای رزمی و 13 سال بوکس
«متولد اسفند 70 هستم، 13 سال سابقه بوکس دارم و رکورددار سریعترین مشتزنی مستقیم در زمان یک دقیقه هستم ». ایمانی بعد از معرفی خودش میگوید: «من قبل از این که وارد رشته بوکس شوم، کشتیگیر و رزمیکار بودم تا این که سال 87 به صورت اتفاقی وارد رشته بوکس شدم و تا امروز به صورت حرفهای ادامه دادم. بارها در مسابقات انتخابی تیم ملی شرکت کردم و در تیم استانی لرستان، هم در جوانان و هم بزرگ سالان حضور داشتم. یک بار در مسابقات انتخابی تیم ملی پنجم شدم.»
سرعت مشتزدن هایم، برای همه عجیب بود
از او درباره نحوه کشف این استعداد خاص در مشتزنی میپرسم که میگوید: «سالها پیش همه به خصوص مربیها به من میگفتند که ضربات مشتهایت خیلی سرعت دارد. من تا مدتها نمیدانستم که مشت سرعتی در جهان، رکورد دارد. سه سال پیش به صورت اتفاقی متوجه این موضوع شدم و بعدش هم شروع کردم به تمرین و تا الان که تمام رکوردهای آیتمهای مشت سرعتی در ایران را ارتقا دادم».
رکورد گینس را، 69 مشت ارتقا دادم
این بوکسور لرستانی درباره شکستن رکورد گینس میگوید: «از روز اول، هدفم شکستن رکورد جهانی و ثبت شدن نام یک ایرانی در گینس برای رشته بوکس بود. قبل از من این رکورد در اختیار یک ورزشکار اسلواکی بود که با ۳۳۴ مشت مستقیم نام خود را در جهان مطرح کرد اما من آن را در برج میلاد تهران ارتقا دادم به 403 ضربه و موفقیتم را تقدیم کردم به مدافعان سلامت».
تا روزی 4 ساعت تمرین کردم
«قبل از رکوردشکنی اخیر، بارها رکوردهای ملی را شکستم تا به فدراسیون ثابت کنم که توانایی شکستن رکورد گینس را دارم». ایمانی ادامه میدهد: «برای شکستن رکورد گینس بیش از هشت ماه است که روز و شب تمرین میکنم. میزان تمرینم بستگی به برنامه ورزشیام دارد. از روزی نیم ساعت بوده تا روزی 4 ساعت. همچنین در سطح ملی، رکورددار آیتمهای ضربات مستقیم، ضربات مستقیم به کیسه، ضربات مستقیم با دمبل یک کیلویی به کیسه و حرکات آپرکات(ضربه از پایین به بالا که آرنج باید از پهلو عبور کند) هستم».
بدون مربی در خانه تمرین کردم
«من تهدید کرونا را برای خودم تبدیل به یک فرصت طلایی کردم». ایمانی در این باره میگوید: «بعد از شیوع کرونا، زمان حضور مردم در خانه بیشتر شد. یکی از بهترین سرگرمیها هم ورزش خانگی در عصر کروناست که متاسفانه بسیاری از مردم به آن بیتوجه هستند. رکورد یک مدل ورزشی است که اولا نیاز به تمرکز بالایی دارد و ثانیا، تنهایی بهتر میتوان تمرین کرد و معمولا کمتر نیاز به مربی دارد. من هم تنهایی در خانه تمرین کردم».
دستهایم نابود شده است!
او درباره سختیهایی که در این مسیر کشیده هم میگوید: « الان کل دستهای من نابود شده است، انگشتهایم، مچ دستهایم و ... . آن قدر هم پول ندارم که هر روز هزینه فیزیوتراپی و ماساژ بدهم تا عضلاتم کمتر آسیب ببیند. اما من جوری تمرین کردم که اگر بگویند 10 دقیقه سرعتی مشت بزن، این توانایی را دارم و برایم مشکلی ایجاد نخواهد شد».
صفر تا 100 حامیام، خودم و خانوادهام بودند
او درباره شغلش و حمایتهایی که برای پیشرفت نیاز دارد، هم میگوید: «من کارشناسی حسابداری دارم، نفر اول دانشکدهمان بودم، معدل کارشناسیام 19 به بالا بود اما الان شغل ثابتی ندارم. تا امروز، صفر تا صد حامیام، خودم و خانوادهام بودند. شکستن دوباره این رکورد در گرو حمایت است. من چندین سال بوکس کار کردم، این رکوردزنیهایم 10 برابر بوکس، برایم هزینه در بر داشته است. اگر من افتخاری کسب کنم، نمیگویند ایمانی رکورد زد، میگویند بوکسور لرستانی درخشید. در جهان هم نمیگویند ایمانی، میگویند بوکسور ایرانی. بنابراین این افتخاری برای کشورم است. بارها به اداره ورزش استان لرستان مراجعه کردم، هر بار به بهانه های مختلف کمکی نکردند و دست آخر گفتند رکوردشکنی جزو ورزش ها نیست. الان بعد از این رکوردشکنی از استانهای دیگر با من تماس گرفتند اما متولیان ورزش استان حتی یک پیام تبریک به من ندادند». چرا ماکرون، رئیسجمهور فرانسه باید از الجزایریها عذرخواهی کند؟ حمام خون پشت درهای «الیزه» در جریان قتلعام مسلمانان آفریقایی ساکن پاریس در 17 اکتبر 1961، صدها نفر توسط پلیس نژادپرست فرانسه کشته شدند جواد نوائیان رودسری – ما عادت کردهایم که وقتی سخن از جنایات استعمارگران به میان میآید، فوری به یاد انگلیسیها میافتیم؛ البته این رویکرد چندان هم بیمناسبت با تاریخ سرزمینمان نیست؛ اما تاریخ استعمار تنها به انگلیس خلاصه نمیشود؛ نباید از یاد ببریم که فرانسه، با همه ادعایی که به عنوان مهد آزادی و دموکراسی دارد، در عرصه جنایت علیه کشورهای استعمارزده، اگر بیش از انگلیس متهم نباشد، کمتر از آن نیست. فرانسویها بهویژه در کشورهای آفریقایی و بهخصوص در نوار شمالی صحرای بزرگ، در الجزایر، دست به جنایاتی بیسابقه زدند؛ شیوههایی که آنها برای کشتار به کار میگرفتند، دستکمی از روشهای داعش برای سلاخی مردم مظلوم عراق و سوریه نداشت. بهتازگی، امانوئل ماکرون در مراسمی که به یاد قربانیان کشتار 17 اکتبر 1961/ 25 مهر 1340 در پاریس برگزار شدهبود، شرکت کرد و این اقدام را، «غیرقابل توجیه» نامید. او نخستین رئیسجمهور فرانسه است که با گذشت 60 سال از آن واقعه هولناک و زیر فشار افکار بینالمللی، تن به این کار داده است. فرانسویها عادت دارند به هر جنایتی که علیه اهالی دیگر مناطق جهان دست میزنند، عنوان وطندوستی و میهنپرستی بدهند و با عَلَم کردن پرچم ناسیونالیسم، هر رفتار وحشیانهای را توجیه کنند؛ حتی اگر این جنایت در چند قدمی کاخ الیزه و مقابل چشمان خبرنگارانی از سراسر دنیا اتفاق افتاده باشد. حقیقت ماجرا چیست؟ اینکه در 17 اکتبر 1961 چه اتفاقی افتاد، نیاز به دانستن مقدماتی دارد. الجزایر، از قرن نوزدهم و پس از شکست عبدالقادر الجزایری از نیروهای فرانسه، به مستعمره تبدیل شد. گزارشهای تاریخی میگوید که الجزایریها، طی 130 سال و برای رسیدن به آزادی، ششمیلیون نفر از فرزندانشان را از دست دادند؛ یعنی هر سال 46 هزار و 154 نفر، ماهی سههزار و 763 نفر و روزی 125 کشته؛ حتی فکرش هم تن انسان را میلرزاند، اینکه طی 130 سال، روزانه 125 نفر به قتل رسیده باشند. فرانسویها از هر راهی برای سرکوب میهندوستی و آزادیخواهی الجزایریها استفاده میکردند؛ از تطمیع و تغییر فرهنگ بگیرید تا داغ و درفش و چوبه دار. فرانتس فانون، اندیشمند سیاهپوست فرانسوی، در کتاب «استعمار میرا» بهتفصیل درباره این جنایات صحبت کردهاست. هنگامی که طی جنگ جهانی دوم، فرانسه علیه آلمان وارد جنگ شد و به اشغال نازیها درآمد، ارتش آزادیبخش فرانسه از الجزایریها خواست تا در مقابل اعطای استقلال به آنها، به جنگ علیه نازیها بپردازند. جبهه آزادیبخش الجزایر پذیرفت و در جنگ علیه آلمان نازی شرکت کرد؛ اما بعد از جنگ جهانی دوم و شکست قطعی آلمان، فرانسویها زیر قولشان زدند و برای سرکوب الجزایریها به کشتارهای وحشیانه رو آوردند؛ درست در همین زمان بود که مبارزه به صورت مسلحانه و گسترده از طریق عملیاتهای چریکی و بمبگذاری توسط مبارزان الجزایری ادامه یافت؛ از سال 1954، جنگ با استعمار فرانسه وارد مرحله جدیدی شد؛ چریکهای الجزایری حتی در داخل فرانسه هم دست به عملیات مسلحانه میزدند تا دولت استعماری این کشور را وادار به عمل به قول و عهد خودش کنند. پاپون؛ مردی که زیاد میکُشت! «رنه کوتی»، رئیسجمهور وقت فرانسه، برای مهار فعالیت الجزایریها در داخل خاک فرانسه، به خشونت افسارگسیخته رو آورد؛ خشونتی از جنس خشونت نازیها در دوران اشغال اروپا! در مارس 1958، موریس پاپون به عنوان رئیسپلیس پاریس منصوب شد؛ یک وابسته به جریان راست افراطی که بهشدت نژادپرست بود و در زمان اشغال فرانسه توسط آلمانها، در پلیس ویشی، منطقه بهظاهر آزاد فرانسه، خدمت میکرد؛ پاپون سخت دلبسته تفکرات نازیها بود و احتمالاً دورههای آموزشی پلیس را زیر نظر آنها گذراند. او سابقه حضور در الجزایر را هم داشت؛ زمانی بخشدار منطقه کنستانتین در جنوب الجزیره بود؛ جایی که دستور داد آزادیخواهان الجزایری را جلوی چشم خانوادههایشان، زندهزنده بسوزانند. پاپون مأمور شدهبود تحرکات جبهه آزادیبخش الجزایر را در پاریس محدود کند. استخدام پلیسهای جدید، از نیروهای بازگشته از مستعمرات آغاز شد. این نیروهای جدید، آشکارا نفرت خود را از غیرفرانسویها و بهویژه مسلمانان الجزایری و مراکشی بروز میدادند؛ پاپون با حمایت دولتمردان فرانسه، یک نژادپرستی سازمانیافته را در پلیس پایتخت مستقر کرد. پس از عملیات جبهه آزادیبخش الجزایر، در 25 آگوست 1958، نیروهای پلیس فرانسه، با هدایت پاپون وارد عمل شدند؛ بیش از پنجهزار الجزایری و مراکشی را که همه آنها تابعیت فرانسوی هم داشتند، در پاریس بازداشت کردند. مادلین لیفاورد، از اعضای سازمان پارتیزانی فرانسه که علیه نازیها جنگید و طرفدار استقلال الجزایر بود، در روزنامه «اومانیته» نوشت که پاپون یک اردوگاه کار اجباری را در نزدیکی پاریس راه انداخته و به شکنجه وحشیانه اتباع فرانسه مشغول است. گزارش او فاش میکرد که مأموران تازهاستخدامشده، به انداختن الجزایریهای دستوپا بسته به داخل رودخانه «سِن» مباهات میکردند و از این کار لذت میبردند! پاپون به این هم بسنده نکرد؛ او یک سازمان میلیشیا موسوم به «اف.پی.آ» ایجاد کرد که مخفیانه توسط پلیس آموزش میدید و اسلحه دریافت میکرد تا به جان الجزایریهای مقیم پاریس بیفتند. پاپون و برخی دیگر از دولتمردان فرانسه، در اجتماع همین نیروهای شبهنظامی، سخنرانیهای هیستریک و نژادپرستانه ایراد میکردند تا آنها، برای مأموریت نهایی خود آماده باشند. رنه کوتی که از سوی افکار عمومی فرانسه و به دلیل ناتوانی در مهار این نژادپرستی جنونآمیز تحت فشار بود، به بهانه اوج گرفتن جنگ الجزایر، در 8 ژانویه 1959 استعفا کرد و شارل دوگُل، نماد آزادیخواهی و ناسیونالیسم فرانسوی جایش را گرفت تا اوضاع را آرام کند، اما این کار تقریباً غیرممکن بود. تا زمانی که فرانسه و جبهه آزادیبخش الجزایر در سال 1962 به توافق نهایی برسند و استقلال الجزایر به رسمیت شناخته شود، پاپون و نیروهایش سلاخی الجزایریها را به صورت امری عادی و عمومی درآوردهبودند. ژاک لوک اینائوری، مورخ و پژوهشگر فرانسوی معتقد است که پاپون به نیروهای پلیس و میلیشیای «اف.پی.آ» کُدهایی برای آغاز قتل عام میداد؛ او در سخنرانی خود در ماه آگوست سال 1961، بیپرده از قتل الجزایریها در شمار بالا سخن به میان آورد. سلاخها در چند صد متری الیزه در ماه اکتبر سال 1961، مقدمات یک مذاکره جدی برای اعطای استقلال به الجزایر فراهم شد. راست افراطی فرانسه بهشدت از این موضوع ناراحت بود؛ آنها به دنبال راهی برای برهمزدن این توافق بودند. درست در همین زمان، الجزایریهای مقیم پاریس که عموماً تابعیت فرانسوی هم داشتند، تصمیم به برپایی یک راهپیمایی مسالمتآمیز در حمایت از استقلال الجزایر، در روز 17 اکتبر گرفتند. هیچ خشونتی در کار نبود؛ آنها به سمت کاخ الیزه در حرکت بودند که با واحدهای پلیس ضد شورش و دستههای میلیشیای «اف.پی.آ» روبهرو شدند؛ بهانهای لازم نبود؛ سلاخی خیلی سریع آغاز شد. خشونتی افسارگسیخته که چند ساعت ادامه یافت و به سرعت قربانیان بختبرگشته را به کام مرگ کشید. آمار کشتهها هیچگاه دقیقاً معلوم نشد. دولت فرانسه اخیراً رقم 100 نفر را قبول کردهاست؛ اما پژوهشگرانی مانند ژاک لوک اینائوری از 300 تا 500 قربانی سخن به میان آوردهاند و الجزایریها از دوهزار کشته سخن میگویند. مقصران این فاجعه دهشتناک در چند صدمتری کاخ الیزه، محل استقرار رئیسجمهور فرانسه، هیچگاه به شکل جدی مورد بازخواست قرار نگرفتند. تعدادی از اجساد به رودخانه سن انداخته شدهبود و حالا، بعد از 60 سال، امانوئل ماکرون تنها پذیرفته است که آن را «غیرقابل توجیه» بداند!
سایر اخبار این روزنامه
حفره 170 میلیارد دلاری اقتصاد ایران در 23 سال
آغاز سزاوارانه یک «قهرمان»
حرفه ای برای آن ها که بی چشمداشت محبت می کنند
ماهواره های روی زمین مانده!
زاکانی در پی واکنشها، حکم دامادش را لغو کرد
بازتولید نقش محوری ایران در افغانستان
بازدید میدانی رئیسی، عذرخواهی وزیر نفت
هشدارهای کاغذی پدافند غیرعامل!
گنده گویی اردوغان گلایه های رکورددار مشت زنی و حمام خون پشت درهای الیزه
یک قدم نزدیک تر به دور هفتم وین
دولت فراگیر؛ تنها راهحل مسائل افغانستان
ماجرای دستبرد « دلقک حقهباز» به حساب بانکی کسبه !
کشور زمرد یا کارتل ها؟