«دیپلماسی نهضتی» در گفتمان مقاومت

در حقیقت سخن گفتن از شهید حاج‌قاسم سلیمانی به دلیل ابعاد گوناگون شخصیتی، اخلاقی، حرفه‌ای، سیاسی، نهضتی، اعتقادی، اخلاص و عرفان، شجاعت و تواضع، نظامی و راهبردی، مدل فرماندهی و بسیاری از ویژگی‌های دیگر، نیازمند به رشته تحریر درآوردن ده‌ها کتاب و مقاله است که از حجم این نوشتار فراتر است و در آن نمی‌گنجد. یکی از شاخص‌ها و عملکرد و ارث به جا مانده از ۴۰ سال مجاهدت و به ویژه در ۲۲ سال فرماندهی نیروی قدس، تجلی یافتن و به ثمر نشستن گفتمان مقاومت و «دیپلماسی نهضتی» است که در عرصه داخلی، گفتمان لیبرالیسم را به چالش کشیده و در محیط خارجی، پایه‌های هژمونیک و سلطه استکبار را در منطقه متزلزل نموده و در عرصه جهانی به الگویی قابل احترام برای نخبگان نظامی و حتی سیاستمداران مبدل شده است. اندیشه و تفکر مقاومت برای حاج‌قاسم سلیمانی ریشه در قرآن و مبانی شیعه و الگوی کربلا و امام حسین (ع) دارد که آن را در انقلاب اسلامی و راهبری امام خمینی (ره) و امام خامنه‌ای و قانون اساسی متجلی دیده و منطق حاکم بر روابط بین‌الملل نیز با آن بیگانه نیست، به خوبی آن را ترجمه عملی و در میدان مجاهدت ثبت کرده است.
شهید حاج‌قاسم سلیمانی مجاهدت و دفاع از دین و بلاد اسلامی را با فرمان قرآنی و مدل عاشورایی در هشت سال دفاع مقدس به خوبی تمرین کرده بود و توشه بار عظیمی از تجربه و عشق و عرفان اندوخته و با روشن‌بینی دل و عقل، دفاع از جمهوری اسلامی را ستون اصلی دفاع از حرم و پیروی از ولایت حکیمانه امام خامنه‌ای را عاقبت بخیری در دنیا و آخرت می‌دانست و به همین دلیل بی توجه به بازی‌های روشنفکری و سیاسی، «نظام و ولایت» را نشانگاه اصلی برای مجاهدت و ایثار و اخلاص خود در عرصه داخلی و خارجی قرار داده بود و نظام و ولایت را «خط قرمز» اصلی رویکرد و حیات و تعامل خود می‌دانست.
منطق مسلط در نظریه‌های روابط بین‌الملل، منطق قدرت و زور است و جنگ‌افروزی را ضرورت تأمین منافع و ابزار صلح‌سازی برای بازیگران می‌داند و دیپلماسی را تولیدکننده قدرت نمی‌داند بلکه دیپلماسی روش و ابزاری است که باید با تکیه بر دیگر عرصه‌های قدرت ملی، محصول جدید را تثبیت کند. برخلاف این نظریه در روابط بین‌الملل که هژمونی‌سازی و سلطه‌گری را تئوریزه می‌کند، منطق قرآنی، قدرت‌آفرینی برای بازدارندگی و دفاع در مقابل دشمن است و منطق سلطه‌گری ندارد و برای دفاع و صیانت از حق و مظلوم به کار گرفته می‌شود. در هر حال، دیپلماسی اگر تکیه بر ابزار‌های قدرت ملی نداشته باشد یا فاقد آن باشد، چه در منطق نظریات روابط بین‌الملل و چه منطق قرآنی، در مناسبات جهانی و بین‌الملل، حرفی برای گفتن ندارد و کسی بدان میدان نخواهد داد و قادر به دفاع از حقوق و منافع ملی نیز نخواهد بود. این بدان معناست که در قیاس بین دیپلماسی رسمی و میدان و ابزار‌های قدرت اصالت با دیپلماسی نیست و امری روبنایی و زیربنای تأمین یا حفاظت از منافع ملی، قدرت و ابزار‌های قدرت است. دیپلماسی رسمی زمانی وجاهت و کارکرد پیدا می‌کند و در نگاه شهید سلیمانی به ابزار قدرت ملی تبدیل می‌شود که انقلابی و در مسیر دفاع از ارزش‌ها، آرمان‌ها، منافع ملی و دیگر عرصه‌های قدرت ملی باشد. این بدان معناست که اگر رویکرد دیپلماسی رسمی و سیاسی در دولتمردان، مبتنی بر به حاشیه بردن قدرت ملی باشد، در واقع خود را در عرصه تعاملات و روابط بین‌الملل، خلع سلاح می‌کنند و به جای کسب دستاورد و امتیاز‌های جدید و تثبیت منافع ملی، باید از منافع ملی و استقلال کشور هزینه کنند و ابزار‌های قدرت ملی خود را به حراج بگذارند که حاصلی جز تحقیر و پذیرش سلطه‌گران در پی ندارد. به تعبیر شهید سلیمانی، میخ دیپلماسی تنها با چکش قدرت ملی و میدان در قبال استکبار به پیش می‌رود و به نتیجه می‌رسد و بدون آن یا همسوی با آن به پیش نمی‌رود.
هیچ کشوری نمی‌تواند به طور کامل از امنیت ملی و منافع ملی خود در عرصه‌های گوناگون دفاع کند یا جایگاه ارتقا یافته‌ای در نظام منطقه‌ای و بین‌الملل داشته باشد، مگر اینکه به تولید قدرت و نفوذ و ابزار‌های قدرت در محیط‌های فرامرز خود بپردازد.


حاصل این ضرورت در منطق جاری بین‌المللی و از سوی قدرت‌ها، هژمونی‌سازی و سلطه‌گری بر دیگران و در منطق قرآنی، قدرت نرم در اقناع ارزش‌ها و رویکرد ضد استعماری و اشغالگری و سلطه‌گری و دفاع از مظلوم و حقوق ملت‌ها و دولت‌های مستقل است. از این طریق، هم‌پیمانان و متحدان قابل اتکا در سطوح دولتی یا مردمی شکل می‌گیرند. این کار از طریق گفتمان مقاومت و دیپلماسی نهضتی و گسترش عرصه‌های دیپلماسی اقتصادی و فرهنگی و امنیتی در محیط فرامرز به دست می‌آید، که بعد دیگری از دیپلماسی و به موازات دیپلماسی رسمی و بستر‌ساز دیپلماسی رسمی برای کسب جایگاه جدید و تثبیت دستاورد‌های منافع ملی است.
بدیهی است که این ضرورت برون‌گرایی و گسترش قدرت در محیط‌های منطقه‌ای و بین‌المللی، استدلال و منطق محکمی در تأمین امنیت ملی و منافع ملی داشته و باید از شرارت دشمن، نه در داخل خانه و کشور، بلکه در خارج مرز‌ها امکان دفاع و رفع شر داشته باشیم. نمونه آشکار و تجربه شده آن پروژه عظیم و خطرناک جنگ نیابتی تروریستی و داعشی امریکا در غرب آسیا بود که اگر از این شرارت استعماری صهیونیستی در محیط فرامرز جلوگیری به عمل نمی‌آمد، هزینه‌های مقابله و مبارزه با آن در داخل کشور، مافوق تصور بود. برخلاف منطق استعماری که گسترش قدرت را با نقض حقوق و استقلال و حاکمیت دیگر کشور‌ها به دست می‌آورد، گفتمان مقاومت و دیپلماسی نهضتی با تکیه بر قدرت نرم و اقناعی خود، به شکل رسمی در کنار مردم و دولت‌های دوست و تحت تهدید قرار می‌گیرد و حاصل آن، به‌جز دفع تهدید افزایش جایگاه و سطح بازیگری و زمینه‌ساز دیگر عرصه‌های منافع ملی است که باید توسط دیپلماسی به ثمر بنشیند. دیپلماسی رسمی و میدان و دیپلماسی نهضتی زمانی تکمیل‌کننده یکدیگرند که هر دو در یک مسیر و رویکرد از ارزش‌های انقلابی، اسلامی و مقاومت دفاع کنند. دیپلماسی ناکارآمد و یا غیر همسو، منافع ملی را به خطر انداخته و فرصت تبدیل قدرت میدان و دیپلماسی نهضتی را به تهدید و ضد فرصت خواهد رساند. این در حالی است که دیپلماسی باید هزینه انقلاب و ارزش‌ها شود، نه اینکه ارزش‌ها و ابزار‌های قدرت ملی، فدا و قربانی دیپلماسی رسمی شوند.
دیپلماسی رسمی، باید ترجمه سیاست‌های ملی باشد و اگر اسیر تعلقات حزبی و جناحی شد، نه تنها سیاست‌های ملی و منافع ملی تأمین نمی‌شود بلکه به ضد فرصت تبدیل خواهد شد.
دیپلماسی رسمی هیچ‌گاه سخنگوی تمامی عرصه‌های قدرت ملی نیست بلکه هموار کننده زمینه این عرصه‌ها و تکمیل کننده آنهاست و دیپلماسی اقتصادی، فرهنگی، امنیتی، اطلاعاتی و نهضتی هیچگاه در سایه دیپلماسی رسمی نیستند؛ و بر زمینه‌سازی‌های دیپلماسی رسمی که باید در مسیر سیاست‌های ملی و منافع ملی باشد سوار می‌شوند. اساساً قدرت‌های استکباری چیزی به نام حقوق دیگران را نمی‌پذیرند و در قواعد بین‌المللی و رفتاری خود فاقد اصالت می‌دانند که با مذاکره و دیپلماسی رسمی به این حقوق تن نمی‌دهند و راهی جز پشتوانه قدرت و میدان و دیپلماسی نهضتی وجود ندارد و به تعبیر رهبری معظم انقلاب شهید حاج‌قاسم سلیمانی و میدان، دست دیپلماسی را در مقابل دشمن پر کردند. بخش دیگری از روش‌های تأمین منافع و امنیت ملی و بازدارندگی برخورداری از هم‌پیمانان و متحدان قابل اتکاست که از طریق دیپلماسی نهضتی بر ضریب موفقیت در تأمین بازدارندگی و منافع امنیت ملی و منطقه‌ای خواهند افزود و جایگاه منطقه‌ای و بین‌المللی کشور را ارتقا می‌دهند.
آنچه امروز سایه تهدید قدرت‌های بزرگ غربی را کنار زده یا مانع ماجراجویی رژیم صهیونیستی است، قدرت ملی و قدرت پاسخ متحدان ما در جبهه مقاومت است و پشتوانه دیپلماسی رسمی در وین و دیگر عرصه‌های تعاملی با جهان است تا بدون لکنت بر حقوق ایران اصرار ورزیده و آن را مطالبه کنند.
در دیپلماسی نهضتی و گفتمان مقاومت، برخلاف قواعد غربی «جامعه‌پذیر کردن بین‌المللی» که ماهیتی استعماری و سلطه‌گر دارد، ماهیتی عدالت‌محور، مقابله با سلطه‌گر و دفاع از مظلوم داشته و هم‌پیمانی ریشه‌دار و اقناعی تولید می‌کند، لذا مردم پایه و گفتمان‌محور است، به همین دلیل حاج‌قاسم را با عشق و محبت، فرمانده کل جبهه مقاومت می‌شناسند و در محور او جمع می‌شوند.