فاتح جاویدان دژ‌ها و دل‌ها

نامه‌اش به رهبری پس از بسم‌الله الرحمن الرحیم، با آیه اول سوره «فتح» آغاز شد، «انّا فَتَحنا لَکَ فتحاً مُبینا» تا خبر فتح بدهد، فتحی به بزرگی «پایان دولت داعش»؛ و با آیه سوم سوره آل عمران به پایان رسید؛ «و مَا النَّصرالّا مِن عِندِالله العَزِیزِ الحَکِیم» فتحی نیست، مگر از جانب خدا!
و او همیشه فاتح بود. وقتی در آغاز جوانی، از اداره آب کرمان استعفا داد تا در جبهه نبرد با متجاوز بعثی حاضر شود و نه فقط سرنوشت خود، بلکه سرنوشت یک منطقه را با همین تصمیم عوض کرد، برای تصمیم درستش فاتح بود. وقتی در جبهه‌ها برای نبرد با ارتش صدام تدبیر می‌کرد و می‌جنگید، فاتح بود. وقتی پس از جنگ، تأمین امنیت جنوب شرق کشور به او سپرده شد، وقتی علیه اشرار و تروریست‌ها اسلحه کشید، وقتی به آن‌ها امان‌نامه داد، وقتی به نیروی قدس و فرماندهی عملیات‌های برون مرزی سپاه رفت، وقتی نبرد سوریه آغاز شد، وقتی حفاظت از حرم حضرت زینب به او سپرده شد، وقتی داعش شمال عراق را گرفت، وقتی به کمک کرد‌های شمال عراق رفت، وقتی امنیت حرم‌های اهل بیت در عراق را بر عهده گرفت، همه و همه‌جا او فاتح بود، فاتح یک‌به‌یک دژ‌هایی که مسئولیتش به او سپرده شد. بامداد ۱۳ دی ۹۸، بیرون فرودگاه بغداد هم وقتی او هدف پهپاد‌های امریکایی قرار گرفت، فاتح بود. حیاتش و شهادتش، نشان فتح بر سینه او بود، جاودانگی خون قاسم سلیمانی، از او هویتی ساخت که از شهیدش بیش از سردارش هراس داشته باشند. چه آنکه او دل‌ها را هم فتح کرده بود و قهرمانی اسطوره‌ای شد، مرد جنگ است، اما برای فتح آدم‌ها، از راه دل‌ها وارد می‌شود. فتح جاودانه او، فتح عقل و دل آدم‌هاست و یک شهید که تا ابد زنده خواهد بود و خود الگوی شهادت‌طلبی جوانان آزاده است، هراسی ابدی برای دشمنان خواهد داشت.