حاج قاسم آینده‌نگر صادق الوعد و کاریزماتیک بود

با سردار حسن پلارک که از سال ۱۳۵۹ حاج‌قاسم را برای اولین‌بار در پادگان قدس کرمان می‌بیند و از آن به بعد تا لحظه شهادت همراهی‌اش می‌کند، به گفتگو پرداختیم تا از ابعاد شخصیتی شهید سلیمانی و هوش او در مدیریت جبهه گسترده مقاومت اسلامی صحبت کنیم. سردار پلارک که عمده سؤال‌های ما را با خاطرات و مصادیق جواب می‌داد، می‌گوید: «حاج‌قاسم تنها یک شخصیت عملیاتی و نظامی نبود که ما بخواهیم صرفاً پیرامون همین نکته از او صحبت کنیم. ایشان یک شخصیت انسانی، دینی و مذهبی بود. تمام رهبران نهضت‌ها در دنیای اسلام چه در کشور‌های منطقه و چه رهبران سیاسی و علمای مذهبی به صداقت و پاک بودنش پی برده بودند. برای همین حاج‌قاسم محبوبیت داشت.» گفت و گوی ما با سردار حسن پلارک، مشاور و دستیار ویژه فرمانده نیروی قدس را پیش‌رو دارید. از شما به عنوان یکی از قدیمی‌ترین دوستان شهید سلیمانی نام برده می‌شود، چه مدت با ایشان همراه بودید؟
من از سال ۱۳۵۹ افتخار آشنایی با حاج‌قاسم را پیدا کردم. ایشان مربی آموزشی پادگان قدس کرمان بود و من هم به عنوان مربی در محضر ایشان دوره دیدم. دوستی ما با حاج‌قاسم ادامه پیدا کرد تا به دوران دفاع مقدس رسید و پس از آن هم مأموریت شرق کشور در کنار ایشان بودم. در سال ۱۳۷۶ با فاصله شش ماه به ایشان در نیرو قدس ملحق شدم و تا زمان شهادت در کنارشان بودم. حاج‌قاسم شخصیت خاصی داشت که افراد را جذب می‌کرد، پیش می‌آمد که خود ایشان هم از نیروهایش تأثیر بگیرد؟
مسلماً همین‌طور بود. حاجی یک آدم‌شناس خوبی بود و بهترین افراد را انتخاب می‌کرد. یک نمونه بارز این افراد شهید پور‌جعفری بود. پورجعفری سالیان متمادی همراه سردار بود. باید بگویم بخشی از موفقیت‌های حاج‌قاسم، مرهون زحمات آقای پور‌جعفری بود. ایشان فکر حاج‌قاسم را می‌خواند و ارتباطات حاج‌قاسم را خیلی راحت هماهنگ می‌کرد. چه در سطح بالا و قرار‌های مهم با مسئولان، چه ارتباط با خانواده شهدا که جزو یکی از خصوصیت‌های ویژه حاج‌قاسم بود، پورجعفری واقعاً عملکرد خوبی داشت. درست است که حاج‌قاسم فردی با روحیه منظم و اعتقاد و باور قوی بود، اما کسی را در کنارش می‌خواست که همچون سردار شهید پورجعفری باشد، او را در مسیری که داشت همراهی کند و ارتقا بدهد. ورود به نیروی قدس یک مقطع حساسی در زندگی شهید سلیمانی بود، به نظر شما چطور می‌شود که ایشان در این نیرو چنان عملکرد خیره‌کننده‌ای را از خود به یادگار می‌گذارد؟
در نیروی قدس تنوع مأموریت بالاست. یکجا مأموریت باید اطلاعاتی باشد، یکجا سیاسی باشد، یکجا فرهنگی باشد، یکجا امنیتی باشد و تنظیم این نوع مأموریت‌ها برای پیشبرد اهداف کار پیچیده‌ای است. یک فرمانده با درایت باید هم فکر نظامی داشته باشد، هم پدافند و آفند را در نظر داشته‌باشد، هم جنبه فرهنگی، سیاسی و جنبه اطلاعاتی را حفظ کند و در موردشان تدبیری بیندیشد. اینجا بود که یک آدم چند بعدی مثل حاج‌قاسم با آن هوش بالا توانست امور را به خوبی مدیریت کند. مثلاً ایشان پیش‌بینی می‌کرد که اسرائیل طی دو سال آینده به جنوب لبنان حمله می‌کند. آنقدر ایشان تیزبین و با تدبیر بود که وقتی این را می‌گفت ما خودمان را برای دو سال آینده آماده می‌کردیم و تا آخر خط می‌خواندیم که ایشان چه می‌خواهد. بعد حاج‌قاسم می‌گفت می‌خواهم این کار و آن کار را بکنیم. می‌گفتم انجام شده و می‌گفت از کجا متوجه شدی؟ می‌گفتیم مگر شما نگفتید فلان تهدید وجود دارد! خب ما هم متوجه شدیم چه کار باید بکنیم. همان‌طور که شما اشاره کردید، گویی ما یک جور پیش‌بینی در تحلیل‌های ایشان در خصوص وقایع و رویداد‌های مختلف می‌بینیم.


ایشان یک نگاه راهبردی به مسائل داشت و دورنما را نگاه می‌کرد. مثلاً یکبار به من گفت عتبات خیلی در عراق مظلوم است. باید یک فکری برای اینجا بکنید. مردم ایران خیلی به عتبات عالیات علاقه دارند و باید از آن‌ها برای خارج کردن این اماکن مقدس از مظلومیت کمک بگیریم. همین یک کلام کافی بود تا ما وارد عمل شویم و بدانیم که ایشان چه منظوری دارد. وقتی به او گزارش کار می‌دادیم، می‌گفت شما حرم امام علی (ع) را درست کردید، ضریح را عوض کردید و عملکرد دیگری داشتید، اما این پیش‌بینی را کرده‌اید که در سال‌های آینده جمعیت‌های میلیونی در ایام اربعین و دیگر مناسبت‌ها به اینجا می‌آیند. این همان دیدن دورنمای مسائل از طرف حاج‌قاسم بود. خب ما تا آن زمان تصورش را هم نمی‌کردیم که مثلاً روزی برسد یک جمعیت ۳ میلیونی از ایران برای مراسم اربعین وارد کربلا شود! اما حاج‌قاسم گفت برای چند سال دیگر چه فکری کرده‌اید؟ گفت بروید به دنبال طرح توسعه حرم. ما همین دید‌گاه را در مورد عتبات اجرایی کردیم و حرم امام علی (ع)، حرم امام حسین (ع) و کاظمین را توسعه دادیم. ما در جبهه مقاومت در مقایسه با دشمنان‌مان واقعاً امکانات چندان بالایی نداشتیم. حاج‌قاسم برای ورود به این جبهه سخت و دشوار چه شیوه‌ای را در پیش گرفت که توانست با کمترین امکانات موفق شود؟
اولاً اینکه حاج‌قاسم معتقد بود برای آگاهی‌سازی ملت‌های مسلمان و نزدیک‌شدن دیدگاه‌شان به دیدگاه انقلاب اسلامی و همچنین مقابله با حضور و نفوذ دشمن در مناطق و کشور‌های مسلمان باید وارد عمل بشویم، یعنی نباید در خصوص این مناطق و مردمش بی‌تفاوت باشیم. همان‌طور که امام خامنه‌ای بار‌ها فرمودند ما در نفوذ منطقه‌ای پیشرفت‌های زیادی داشتیم. چرا امریکا می‌خواهد برود عراق، چرا سعودی‌ها می‌خواهند بروند یمن، چرا می‌خواهند نفوذ کنند؟ اگر می‌خواهند نفوذ کنند، چرا ما خودمان که دین‌مان اسلام است، وارد نشویم؟ حاج‌قاسم هم خیلی خوب این موضوع را درک و برایش برنامه‌ریزی کرد و خوب استراتژی برایش تعریف کرد. حاج‌قاسم برخلاف حماقت امریکا‌یی‌ها که لشکر‌کشی می‌کردند و مثلاً با ۱۰۰ هزار نیرو وارد عراق و خاک کشور‌های دیگر می‌شدند، سعی می‌کرد از امکانات خود این کشور‌ها در این خصوص استفاده کند. ایشان جوانان منطقه را می‌آورد با آن‌ها صحبت می‌کرد. آموزش‌شان می‌داد. برنامه‌ریزی می‌کرد و حتی در کشور‌هایی که فکر می‌کرد امکان دارد چند سال دیگر برایشان اتفاقاتی بیفتد هم اقداماتی انجام می‌داد، مانند حزب‌الله در لبنان و حشد الشعبی در عراق. این گروه‌های مقاومت از کجا ظهور کردند؟ از همان اعتقاد حاج‌قاسم که ظرفیت‌هایی را در جوانان به دور از سیاسی‌بازی ایجاد کرد و این ظرفیت‌ها کار خودشان را کردند. حاج‌قاسم مشورت می‌داد، مدیریت و گاهی پشتیبانی می‌کرد و گاهی به صورت محدود افرادی را کنار این دوستان می‌فرستاد. الحمدلله ما به خاطر اخلاص حاج‌قاسم و تدبیر ایشان در این حوزه موفق بودیم. عمده موفقیت حاج‌قاسم به اخلاص ایشان باز می‌گردد و عشقی که جوانان مبارز و انقلابی به ایشان پیدا می‌کردند. ایشان آنقدر کاریزمای ارزشمندی داشت که همه عاشقش می‌شدند. ایشان اگر در کار گاهی برخوردی می‌کردند، ما ایمان داشتیم، پشتش یک مهربانی است که صلاحی را می‌بیند و دلشان می‌سوزد. وعده‌های حاج قاسم در بسیاری از موارد نظیر شکست داعش یا برخی از پیش‌بینی‌هایی که برای آینده جبهه مقاومت داشتند، عملی شده‌اند، رمز این صادق‌الوعد بودن ایشان چیست؟
حاج‌قاسم در کار‌ها و در تجربه‌ای که در امور مربوط به نهضت‌ها و پیروزی‌هایی که در جبهه مقاومت پیش‌بینی می‌کرد، سعی داشت واقع‌گرایانه با موضوعات برخورد کند و یک تحلیل خیلی صحیح و با اطلاعات کامل از جبهه مقابل ارائه دهد و از نظر کارشناسان هم در این موارد استفاده کند. حاج‌قاسم با توجه به نوع تهدیدی که در مقابلش بود و امکاناتی که در اختیار داشت برنامه‌ریزی می‌کرد. نه‌تن‌ها در بحث مأموریت‌های نظامی بلکه در همه موارد سعی می‌کرد قولی بدهد که بتواند به آن عمل کند، اگر نمی‌توانست به آن عمل کند، بدون هیچ رو دربایستی از همان ابتدا می‌گفت. حاج‌قاسم این استراتژی را در همه حوزه‌های مأموریتی‌اش اجرا کرد و به لطف خدا نتیجه هم می‌گرفت. علتش این بود که ایشان با اخلاص نیت پاک حرکت می‌کرد و اصلاً هوای نفس در تصمیماتش نبود و با توجه به وسع و توانی که داشت، حرف می‌زد و تصمیم می‌گرفت و ارزیابی که در جبهه مقابل داشت، این صحبت‌ها را می‌کرد. ایشان در موارد غیر نظامی هم این حالات را داشت. وعده‌های حاج‌قاسم خلف وعده نمی‌شد. به طور مثال شما به دیدار‌های ایشان با خانواده شهدا توجه کنید، در اوج شلوغی دیدارها، خانواده شهیدی از ایشان دعوت می‌کرد که به خانه‌شان برود. حاج‌قاسم همان‌جا می‌گفت من هفته دیگر می‌آیم. ما تعجب می‌کردیم که ایشان برنامه هفته آینده‌اش را نمی‌دانست، اما همان‌طور که قول داده‌بود به دیدار خانواده شهید می‌رفت و غیرممکن بود به کسی قولی بدهد و وفا نکند. علت محبوبیت شهید سلیمانی در بین رزمندگان جبهه مقاومت از ملیت‌ها و فرهنگ‌های مختلف چه بود؟
این مورد به حضور میدانی ایشان باز می‌گردد. ایشان خودش را از بچه‌ها و نیرو‌های رزمنده در خطوط درگیری جدا نمی‌دید و در سخت‌ترین و بدترین شرایط در کنارشان بود. وقتی بچه‌ها حاج‌قاسم را کنار خودشان در منطقه می‌دیدند، می‌دانستند که حاجی به این جبهه مقاومت اسلامی اعتقاد دارد و این جبهه را جبهه برحق می‌داند. همین حضور باعث می‌شد بچه‌ها اراده‌شان بیشتر شود. حاج‌قاسم صرفاً یک شخصیت عملیاتی و نظامی نبود که ما بخواهیم درباره‌اش صحبت کنیم. ایشان یک شخصیت انسانی، دینی و مذهبی بود. تمام رهبران نهضت‌ها در دنیای اسلام چه در کشور‌های منطقه و چه رهبران سیاسی و علمای مذهبی به صداقت و پاک بودنش پی برده بودند. حاج‌قاسم محبوبیت داشت، با تقوا و با صداقت و ساده‌زیست بود. فقط دین خدا و پیامبر خدا برای او مهم بود. جایگاه مادی افراد برایش اهمیتی نداشت. ایشان یک کاریزمای خاص داشت که رهبران و افراد مقابل، جذب حاج‌قاسم می‌شدند. من در برخی از این دیدار‌ها همراه ایشان بودم. افرادی که تا قبل از دیدار باحاج‌قاسم برای خودشان یک ژستی می‌گرفتند و زمانی که وارد می‌شدیم یک استقبال معمولی انجام می‌دادند، در برگشت که مذاکره تمام می‌شد، می‌دیدیم که آن نفر با چه شعفی حاج‌قاسم را بدرقه می‌کند. این تأثیر حاج‌قاسم را نشان می‌داد. ایشان انسانی استثنایی بود که خداوند آنچه را لایقش بود، به او داد و ان‌شا‌ءالله دست ما را بگیرد.