دو قطبی غنی و فقیر خطرناک است!

امید فراغت روزنامه‌نگار جامعه امروز ایران در حال تبدیل شدن به دو قطب و دو طبقه غنی و فقیر است. در چنین فضایی اگر سوال شود آیا عدالت نسبی در ساختار جامعه جاری است؟ قاعدتا پاسخ آری نیست. همان‌طور که می‌دانید در فضای تحریم و در فضایی که تصمیم‌سازی‌ها و تصمیم‌گیری‌های برخی مسئولان آینده‌نگرانه نیست طبقه مرفه، غنی‌تر و ثروتمند‌تر و طبقه ضعیف، ضعیف‌تر و فقیر‌تر می‌شود، بنابراین پیامِ این فاصله طبقاتی به عینی مشخص است. برای مثال عدم تعادل بین جسم و روح شبیه به‌عدم تعادل بین شکل و محتوای جامعه است و این عدم تعادل در فرآیند زمان توامان به روح و جسم آسیب جدی وارد خواهد کرد و هر دو را زمین‌گیر خواهد کرد. اتفاقا موجودیت دیدگاه افراطی به شرق نشان‌دهنده این نکته است که برخی مسئولان متوجه اوضاع نامتعادل جامعه شده و احساس می‌کنند درچنین شرایطی شرق‌گزینی دوای درد تمام مشکلات ریز و درشت جامعه خواهد شد البته عده‌ای هم بر این نظرهستند اگر کشوری می‌خواهد در جهان امروز به توسعه نسبی و البته پایدار برسد باید دنیای امروز را به عنوان یک موجودیت تمام و کمال به رسمیت بشناسد و روابط بین‌المللی‌شان را براساس یک چارچوب منطقی و جهان‌شمول نظم ببخشند در‌غیراین صورت در فضای معاملات و معادلات قدرت‌های جهانی زیان‌ده خواهند شد. در جهان امروز خواست و مطالبات ملت‌ها پشتوانه و تکیه‌گاه تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری‌های حکمرانان است، بنابراین حکمرانانی که فقط بخواهند ساز خودشان را کوک کنند و ملت‌های‌شان را تابعی از شعارها به حساب بیاورند و یا به تعبیری انسان‌گرا نباشند و شعارمحور باشند، نمی‌توانند جوامع‌شان را به رشد و توسعه برسانند. همان‌طور که می‌دانید هرگونه شعاری بدون حضور و موجودیت انسان، معنی و مفهوم ندارد بنابراین حکمرانانی که با زخمی و مجروح کردن ملت‌های‌شان به دنبال تحقق شعارهای‌شان باشند به تعبیری در مسیری اشتباه قرار دارند و به‌همین دلیل و یا دلایل در صفحات مثبت تاریخ قرار نمی‌گیرند. با توجه به این‌که در گذشته فناوری و تکنولوژی وجود نداشت بنابراین روابط‌ها بین دولت‌ها و حکمرانان معنی و مفهوم پیدا می‌کرد اما در دنیای امروز فناوری و تکنولوژی عامل روابط ملت‌ها با هم شده است بر همین اساس این ملت‌ها هستند که در فرآیند زمان به نقد و قضاوت حکمرانان و شعارهای‌شان می‌پردازند! به‌همین دلیل حال و قال ملت‌ها بیان‌گر حال و قال و روش و منش زمامداری حکمرانان است. برای مثال از حال و احوال ملت‌هایی مثل ونزوئلا و از این دست، می‌شود به روش و منش مملکت‌داری و همچنین شعارمحوری و یا انسان‌محوری حکمرانان‌شان دست پیدا کرد. پس در فضایی که ملت‌ها سهل‌الوصول از حال و احوال خوش و یا ناخوش هم باخبر می‌شوند حکمرانان هوشمند و واقعیت‌نگر، انسان‌محوری را اولویت مهم روش و منش مملکت‌داری‌شان می‌کنند. وقتی ملتی با فقر دست و پنجه نرم کند به هیچ وجه نمی‌تواند از شعارهای‌شان در نظام‌ بین‌الملل دفاع کنند اما وقتی ملتی در آسایش و آرامش زندگی کند شعارهای‌شان نیزعطر و بوی جهانی پسند می‌دهد و در چنین واقعیتی ا‌ست که ملت‌های جوامع دیگر، تشویق و ترغیب به الگو‌پذیری می‌شوند.