اهداف حداقلی و حداکثری در بحران اوکراین

در نگاه امریکا و نظام جهانی مطلوب و مورد آرزوی آن، اندازه و جایگاه و سطح قدرت‌ها و بازیگران جهانی و منطقه‌ای را امریکا باید تعریف کند. اساساً از نگاه امریکا، چیزی به نام دارایی دیگر کشور‌ها مطرح نیست و آنچه هست باید در سیکل مطلوب امریکا و هزینه‌های سفارش شده امریکایی به جریان بیفتد. امنیت ملی و حاکمیت ملی و سرزمینی، تنها با معیار‌های امریکایی تعریف می‌شوند و قدرت دیگر کشور‌ها و میدان عمل آن‌ها را امریکا باید تعریف کند. در واقع ماهیت همه جنگ‌ها، تنش‌ها، صف‌بندی‌ها، بلوک‌بندی‌ها و مناقشات بین‌المللی به دلیل آنچه نگاه امریکایی است، به وجود آمده است.
از نگاه امریکا، چین و روسیه، بدون رعایت معیار‌های امریکایی بزرگ شده‌اند و باید یا تسلیم شوند و همراه امریکا حرکت کنند یا سرنوشت آرامی نخواهند داشت. حساب کشور‌های کوچک در جهان هم روشن است که فقط پازل سیاست‌های امریکا را پر می‌کنند.
خلاصه بحران اوکراین این است که روسیه نه تنها حقی برای تعریف امنیت سرزمینی خود ندارد، بلکه باید با گسترش ناتو به شرق که در حقیقت، مهار و قابل مدیریت کردن روسیه و دیگر کشورهاست، روسیه را ادب کرد. نه تنها روسیه، بلکه اروپا هم که مدت‌هاست زمزمه یک نظم نظامی خارج از ناتو را برای خود می‌پسندیده و در هزینه‌های ناتو که سربار بودجه آنها می‌شده و فقط سیاست‌های جهانی امریکا را اجرا می‌کرده، مشارکت فعال نداشته، حالا باید تاوان دهد.
امنیت اروپا در مرز یک جنگ ویرانگر قرار می‌گیرد تا رویکرد‌های مستقل از امریکا را در امنیت و اقتصاد و انرژی در سر نپروراند. ماجرا این است که امریکا به خوبی درک کرده که با وجود اولویت دکترین امنیتی خود در جنوب‌شرق آسیا و مقابله با چین، توان چنین مواجهه‌ای را نه در اقتصاد و نه در نظامی‌گری ندارد، پس ابتدا باید بر اروپا افسار محکمی در امنیت و اقتصاد زد که میل جدایی از امریکا نداشته باشد و سپس از کیسه اقتصاد و امنیت آن‌ها در یک بحران‌سازی تا مرز جنگ در اوکراین استفاده کند. البته رژیم‌های سعودی و امارات و... وظیفه تأمین مالی برای امریکا خواهند داشت. سناریوی فشار به روسیه دارای دو هدف حداقلی و حداکثری است که با آرایش گسترده نظامی و تسلیحاتی- هسته‌ای، فضای ارعاب و وحشت را حاکم کرده یا روسیه منطق گسترش ناتو به شرق را از اوکراین می‌پذیرد و باید در مرز‌های غربی و همزمان در مرز‌های جنوبی در قفقاز و آسیای مرکزی هم با دغدغه لحظه‌ای جنگ و حملات ناتو، آرامش خود را فدا کند و در زمان کوتاهی چیزی به نام روسیه امروزین نخواهیم داشت یا با وارونه‌سازی تصویر بحران، روسیه را جنگ‌طلب معرفی کرده و هزینه یک جنگ ویرانگر و احتمالی را بر دوش اروپایی‌ها خواهد گذاشت. روسیه جمهوری‌های جدا شده از اتحادیه شوروی را به عنوان مرز‌های امن می‌خواهد که یک سازمان نظامی هجومی مانند ناتو در آن مستقر نشود و حضور ناتو در این جمهوری‌ها را به منزله تبدیل این کشور‌ها به مرز تهدید و جنگ ارزیابی می‌کند و شخصیت پوتین که بسیار هوشمند و حسابگر است و ستون فقرات اندیشه حکمرانی خود را حفظ اقتدار روسیه قرار داده، این مصاف در اوکراین را مصاف سرنوشت برای روسیه می‌داند و عقب نشینی نخواهد کرد.
اروپا حاضر نیست وارد قمار جنگی امریکا و انگلیس شود و امریکا هم تا مرز ارعاب حاضر است خودش را به زحمت و هزینه بیندازد. ممکن است غرب به طرح امنیتی روسیه برای توقف گسترش ناتو به شرق و تضمین‌های امنیتی روسیه بی‌توجهی کند، ولی نمی‌تواند عزم روسیه برای دفاع از خود را نادیده بگیرد. حاصل این صف‌بندی، جنگ نیست که پیامد‌های بسیار گسترده‌ای به جا می‌گذارد، ولی امریکا با حفظ مرز‌های تنش اروپا با روسیه، اروپا را اسیر خود خواهد کرد.