انحصار مالکیت فکری واکسن کرونا

علی علی‌پور فلاح پسند‪-‬ فرایند ثبت مالکیت معنوی فرمولاسیون واکسن و رقابت در تحقق هرچه سریعتر آن، با هدف ایجاد انحصار و تجاری کردن محصول در بازارهای بین‌المللی صورت می‌گیرد. با این روش بهای تمام شده و قیمت فروش محصول دقیق‌تر اندازه‌گیری می‌شود و در راستای کسب سود بیشتر می‌توان رقابتی موثرتر داشت. موفقیت بیشتر واکسن یعنی افزایش بهای قابل معامله آن و سود بیشتر مالکان فرمولاسیون فنی. به تعبیر دیگر، فرایند ثبت مالکیت معنوی فرمولاسیون محصولی همچون واکسن کرونا -علی الخصوص در مقطع زمانی کنونی-، بهابخشیدن به کالایی است فوق اساسی که در این زمان نیاز اولیه بشریت محسوب می‌شود. ثبت مالکیت معنوی فرمولاسیون‌های واکسن تنها یک اقدام در دست بررسی و بحث
و گفتگو نیست. شرکت آمریکایی مدرنا تاکنون
۸ فرمولاسیون مرتبط با واکسن کرونا (mRNA-1273)
را در بستر اداره ثبت اختراع و نشان تجاری ایالات متحده (USPTO) به ثبت رسمی رسانده است. سوابق مربوط به فرمولاسیون‌های مرتبط با SARS-Cov-2 در سایت سازمان مالکیت معنوی جهانی (WIPO) حاکی از آن است که ۴۳۵ طرح در سال2020 ، 2102 طرح در سال ۲۰۲۱ و ۲۵۷ طرح تا ۱۵ فوریه سال ۲۰۲۲ به ثبت رسیده است. حجم گسترده انتقادات به سیاست‌های ثبت مالکیت فکری واکسن به میزانی بوده که مقامات برخی کشورها همچون رئیس جمهور آمریکا را وادار به موضع‌گیری کرده و ظاهراً حکم تعلیق موقت ثبت مالکیت فکری واکسن صادر شده است.


اما چرا نباید حق تولید و فروش کالاهای حیاتی که توسط شخص یا گروهی کشف شده یا توسعه یافته است منحصراً در اختیار اقلیتی خاص باشد؟ و چگونه سیاست انحصاری کردن به تبعیض و نابرابری می‌انجامد؟
در نگاه اول این دیدگاه منطقی و عادلانه به نظر می‌آید: منافع حاصل از اختراع یا اکتشافی که پس از
سال‌ها حمایت‌های فکری و پولی شخص یا گروهی به ثمر رسیده است، متعلق به آن شخص یا افراد است. همانطور که زیان حاصل از عدم موفقیت این پروژه‌ها را آن‌ها باید بپردازند.
اولاً، منافع شخص یا گروه پدید آورنده اختراع یا اکتشاف در گرو سود حاصل از فروش آن یا افزایش قیمت سهام شرکت یا دستگاه پدید آورنده
محصول در بازارهای مالی نیست. همانگونه که عموم مردم از منافع مثبت حاصل از یک کشف یا اختراع بهره می‌برند مخترعان و مکتشفان هم از منافع برابر برخوردار می‌شوند. با این تفاوت که این فرایند به مرور زمان موجب کسب منافع مالی برای مالکان - که لزوماً مخترعان یا مکتشفان نیستند - هم می‌شود. نقد به این فرایند از جایی آغاز می‌گردد که رسالت کاشفان و مخترعان با اهداف تجاری یک اختراع یا کشف یکسان تلقی می‌شود. روشن است که نمی‌توان به دو بعد سودآور بودن و موفقیت در کشف یا اختراع یک طرح به طور همزمان پرداخت. اگر پیش نیاز شروع یک طرح را اطمینان از سودآور بودن آن در نظر بگیریم بسیاری از طرح‌ها راحتی نباید آغاز کرد - زیرا ریسک طرح و میزان سودآوری آن قابل اندازه‌گیری نیست یا احتمال‌عدم موفقیت طرح بالاست - لذا باید میان اهداف سرمایه گذاران دانشمندان تمایز قائل شد. عموماً اهداف سرمایه گذاران خصوصی با مدل‌های بهینه‌سازی سود هم راستا بوده و انحصاری کردن مالکیت‌ها در تحقق این هدف ضروری است. در مقابل، انگیزه دانشمندان بر سودآوری مادی یک طرح متمرکز نیست بلکه برای تحقق هدف یافتن پاسخ برای پدیده‌های مجهول صورت می‌گیرد. نمونه بارز این مهم جوناس سالک کاشف واکسن فلج اطفال است. یکی از نطق‌های ایشان در زمینه پاسخ به اینکه پرسش که مالک دانش کشف واکسن فلج اطفال کیست جای بس تامل دارد: «هیچ ثبت اختراعی وجود ندارد. آیا می‌توانید خورشید را ثبت اختراع کنید؟» این نکته دیدگاه بسیاری از حامیان ثبت مالکیت فکری دانش کشف و تولید محصولات اساسی را با چالش مواجه می‌کند. این دسته از صاحب نظران پیش نیاز موفقیت یک طرح را هم راستا بودن منافع پولی حاصل از آن با منافع شخصی یا گروهی دانشمندان می‌دانند که به عنوان عاملی محرک موجب کسب موفقیت بیشتر طرح‌ها می‌شود.
نکته دیگر در این زمینه مربوط به فعالیت‌های تحقیق و توسعه و رابطه مخارج مرتبط با آن با مدل‌های بهینه‌سازی سود است. به طور مثال در تولید واکسن کرونا، اگر فعالیت‌های تحقیق و توسعه موفقیت‌آمیز باشند موجب پدید آمدن فرمولاسیون تولید واکسن جدید یا ارتقاء فرمول‌های قبلی می‌شوند. این اکتشاف به مالک توانایی تولید صنعتی محصول را می‌دهد. در واقع عوامل تولید محصولی همچون واکسن کرونا متشکل از مواد اولیه، نیروی کار، تکنولوژی، هزینه‌های سربار و از همه مهم‌تر مخارج مربوط به اکتشاف فرمولاسیون است. از این‌رو سیاست ثبت مالکیت فکری واکسن و مخارج و عایدی‌های مرتبط با آن بر روی قیمت فروش واکسن
تاثیر‌گذار است.
به طور کلی، تدوین مدل‌های حداکثرسازی سود بوسیله ثبت مالکیت معنوی، چرخ تولید و توزیع عادلانه واکسن را به حرکت در نمی‌آورد. تنها راهکار حمایت‌های پیوسته دولتی اعم از کمک‌های مالی و فکری دانشمندان در انجام فعالیت‌های تحقیق و توسعه است. مالکیت فکری واکسن کرونا همچون سایر کالاهای حیاتی
- حداقل در بازه زمانی دنیاگیری- نیازمند انحصارشکنی و بازار نیازمند رقابت‌زدایی است. تنها از این طریق است که می‌توان تضمین کرد که فرآیند کشف مستمراً ادامه داشته، اقلام جدید و منطبق با جهش‌های واکسن تولید می‌شوند و محصولات نهایی به صورت عادلانه در زنجیره توزیع جهانی به گردش در می‌آیند.