روزنامه آفتاب یزد
1396/04/11
سیاستمدار زیرک و جذاب!
بررسی رفتار سیاسی مکرون رئیس جمهور جدید فرانسه در مناسبات بین المللیسیاستمدار زیرک و جذاب!
---------------------------
آفتاب یزد ـ رضا بردستانی: مکرون سرمست از دو پیروزی است، ریاست جمهوری و انتخابات پارلمانی. او با تجربه ای اندک اما با پشتوانه 66 درصدی توانست سوسیالیستهای کهنه کار فرانسوی را شکست دهد و مردم که از ظهور ترامپی دیگر در قامت لوپن
وحشت زده بودند قبل از پایان رای گیری کار را یکسره کردند و الیزه را در اختیار مکرون و حزبی نوپا قرار دادند.
تحولات چند وقت اخیر فرانسه ابهامات بسیاری در اذهان به وجود آورده که هدف از آن چیست؟ مکرون مورد حمایت آلمانها است، مشوق آمریکاییها و حالا نشسته پای میز مذاکرات با روسها. از مواضع آمریکا در سوریه حمایت می کند. از بیرون رفتن انگلستان از اتحادیه خوشحال است و آماده انعقاد قراردادهایی چند صد میلیارد دلاری با کشورهای اروپایی، آمریکا و آسیا. به همین بهانه گفتگو کردیم با علی بیگدلی کارشناس مسائل بین المللی که آیا مکرون در راه درستی گام بر می دارد یا با نوعی سرمستی از پیروزیهای درخشان؛ گیج و منگ است. آن چه در پی می آید حاصل این گفتگو است.
**
به عنوان اولین سوال، مکرون را سیاستمداری هوشمند می دانید یا تازه کار؟
در یک کلام می توان گفت مکرون سیاستمدار خوبی است یا لااقل می توان اذعان به این واقعیت داشت که از برجستگیهای هوشمندانه ای
برخوردار است اما به عنوان سیاستمداری هوشمند اندکی باید احتیاط کرد. بالاخره پیشینه او نشان می دهد از تجربه چندانی برخوردار نیست اما در عوض جوان است، جذاب است و زیرکیهای خاصی نیز دارد که می تواند او را متمایز نشان دهد ولی قطعا تازه کار نیست!
**
با توجه به سلسله رفتارهای جدیدی که بعد از پیروزیهای انتخاباتی از مکرون میبینیم، آیا فاصله گرفتن از حامی اصلی خود یعنی آلمان را نمی توان احساس کرد یا حداقل حدس زد؟
فرانسه خودش را داور اروپا و شاید جهان می داند. این باز می گردد به زمان ناپلئون. فرانسویها حل کننده بسیاری از اختلافات بودند و این میراث برای آنها باقی مانده است. فرانسویها هرگز کمکهای مرکل را نادیده نخواهند گرفت اما بر رفتارهایی که شما روی آنها حساس شده اید باید رنگی از سیاست پاشید و گفت طبیعی است.
فرانسویها توانستند خودشان را از شر لوپن و افکار او خلاص کنند اما نمی توانند جای پای خود در سیاست بین الملل را خالی بگذارند. لوپن ذهنیت جهان نسبت به فرانسه را دستخوش تغییرات وسیعی کرد و این یعنی مکرون باید این ذهنیت را به حالت عادی بازگرداند. رئیس جمهوری با نزدیک به 66 درصد آراء باید جوابگوی افکار عمومی نیز باشد پس هم باید هوای اتحادیه اروپایی را داشته باشد و هم هوای اقتصاد فرانسه را، پس مجبور است به اصطلاح برای ترامپ گوسفند قربانی کند و با روسها از در رفاقت در بیاید ضمن آن که قوی ترین قدرت نظامی اروپا در اختیار فرانسویها است پس خاورمیانه ای که بعد از حضور ترامپ به طور کلی از دسترس اروپاییها خارج شده بود باید بازگردانده شود و این یعنی سیاست فرانسه باید منعطف تر از حتی زمان اولاند باشد که می بینیم همین گونه است.
مکرون زیر فشار سنگین آمریکا به پوتین نزدیک می شود و آن فشار را تعدیل می کند پوتین هم بعد از شکست لوپن باید ذهنیت منفی به وجود آمده نزد فرانسویها را ترمیم کند پس تلاش می کند به دولت 66 درصدی نزدیک و نزدیک تر شود. آمریکا، روسیه، آلمان و فرانسه در نهایت سطح روابط موجود را حفظ خواهند کرد و چه بسا ارتقا نیز بدهند.
با خروج انگلستان از اتحادیه، آیا فرانسه می تواند این خلا را پر کند؟
این سوال اندکی مشکل مبنایی دارد زیرا انگلستان هیچگاه عضو تمام و کمالی برای اتحادیه نبوده و چه بسا اگر باقی می ماند این اتحادیه از درجه اعتبار ساقط نیز می شد. از سوی دیگر فرانسه خود را در کنار آلمان غربی سابق، بلژیک، هلند و چند کشور دیگر صاحب اصلی اتحادیه می داند پس فرانسه قرار نیست خلایی را پر کند بلکه فرانسه این آمادگی را در خود می بیند که در کنار آلمان ریاست این اتحادیه و فرماندهی آن را بر عهده بگیرند.
توجه کنید به یک مسئله و آن این که رابطه مرکل و مکرون با ترامپ عالی است! من عمدا ترامپ را از پیکره سیاسی آمریکا جدا کردم و دلیل دارم و آن این که مرکل و مکرون بیشتر از هر چیزی پیشرفت کشورهایشان برایشان مهم است مثل ترامپ که اقتصاد آمریکا در درجه اول اهمیت او است و برای رهایی از مشکلات اقتصادی هرکاری لازم بداند انجام می دهد. مکرون و مرکل هم همینطور!
آنها از بیکاریهای فزاینده در کشورهای متبوعشان به تنگ آمده اند پس حتما در مناسبات سیاسی، اهداف اقتصادی را سفت و سخت دنبال خواهند کرد. شما اگر سفر مرکل به امریکا را دنبال کرده باشید، خواهید دید در بازگشت مورد مواخذه قرار می گیرد که چرا در برابر ترامپ نرمش نشان داده و شاید به همین دلیل بود که در بازگشت از واشنگتن گفت که از پیمان پاریس خارج نمی شویم.
فرانسه عضوی مستقل و مهم در اتحادیه اروپایی است و با خروج انگلستان مهم تر نیز شده است پس نمی توان به عنوان جایگزین یا پر کننده خلا بدان نگریست. به تعبیری درست تر، جایگاه قبلی و فعلی فرانسه در مقایسه با انگلستان اصلا قابل قیاس نیست و قیاس درستی نیز نمی تواند باشد.
** یک نوع سرمستی در مکرون و حزب او نمی توان دید؟ یک نوع به وجد آمدنی که در دنیای سیاست می تواند کار دست هر کسی بدهد؟
سرمستی دیده می شود زیرا مکرون هرگز تصور نمی کرد بتواند نزدیک به 66 درصد آراء را مال خود کند و شاید اگر انتخابات امروز تکرار شود نتواند آن را مجددا به دست بیاورد اما تا 50درصد هنوز فاصله ای منطقی وجود دارد که میتواند نگرانیها را از بین ببرد. ترامپ باعث شد فرانسویها بترسند و در این میان این مکرون بود که سود برد؛ هم در انتخابات ریاست جمهوری و هم در انتخابات پارلمانی و این قطعا سرمستی به دنبال دارد اما از طرف دیگر لوپن کاری کرده بود که فرانسویها بیگانه ستیز جلوه کنند. تحقیر شوند و صاحبان سرمایه که این وضعیت را دیدند به کمک دولت آلمان و شخص مرکل، کاری کردند کارستان و همه اینها باعث تقویت موقعیت مکرون شد.
نه مکرون، که جهان باور نمی کرد سوسیالیستها تنها 6 درصد آراء را به دست بیاورند. مکرون هم چهره شاخصی نبود و گذشته درخشانی نداشت. اینها را در کنار انحطاط غرب و اروپا قرار دهید و ببینید ترامپ روی صندلی روزولت می نشیند و مکرون روی صندلی ژنرال دوگل و این یعنی تفاوت تاریخی و ذهنی. نظام سرمایه داری در سراشیبی نابودی قرار گرفته و کسانی که روی کار آمده اند اگرچه تلاش می کنند تا این نظام در سراشیبی قرار گرفته را نجات دهند اما کار سختی دارند و باید بیشتر و آماده تر گام بردارند.
انتخاب مکرون به نوعی اعاده حیثیت محسوب نمی شود؟
اعاده حیثیت بله اما آن را از دو زاویه مختلف ببینید؛ نخست اعاده حیثیت از جریانهای چپ حاکم بر فرانسه و نیز سوسیالیستها و اعاده حیثیت از شعارهای بیگانه ستیزانه لوپن. فرانسویها دقیقا با انتخاب مکرون در نگاه و ویترین جهانی دست به اعاده حیثیت زدند؛ اعاده حیثیتی که برایشان ارزشمند است.
** فرانسه همزمان با روسها و آمریکاییها ارتباط برقرار می کند. امریکاییها و روسها در خاورمیانه سیاست یکسانی ندارند اما مکرون از مواضع ترامپ در قبال سوریه حمایت می کند و در کرملین با پوتین دست همکاری می دهد. این دو مقوله، مسئله را پیچیده نمی کند؟
پیچیدگی نیست! این نگاهی است که اروپاییها متخصص آن هستند و دقیقا همان چیزی است که ما بلد نیستیم یعنی نگاه و رفتار چندضلعی داشتن.
یک سیاستمدار باید بلد باشد در اوج اختلافات بهره برداریهای خودش را داشته باشد. سیاستی که نتواند نجات بخش اقتصاد باشد که سیاست نیست. فرانسه و آمریکا، فرانسه و روسیه و حتی فرانسه و خیلی از کشورها ممکن است اختلافاتی داشته باشند اما در کنار این اختلافات قطعا اشتراکاتی نیز خواهند داشت. فراموش نکنید که آمریکاییها طی دهههای گذشته 28 درصد سرمایه گذاریهای اروپایی را در اختیار دارند. حتما وقتی ایرباس به ایران هواپیما می فروشد نظر مساعد آمریکا لحاظ شده پس می بینیم این اسمش پیچیدگی نیست بلکه هوشمندی و متعهدانه رفتار کردن در دنیای سیاست
بینالملل است.
آمریکا و فرانسه هر دو گرفتار معضل بیکاری هستند. 15 درصد نیروی بیکار می تواند دولت مکرون را با مشکل روبرو کند پس طبیعی است که هم با آمریکا بسازد و هم با روسیه نرم تر برخورد کند.
مکرون ضمن آن که حواسش به ترامپ هست، میکوشد تا مسکو را نیز راضی نگه دارد پس برای رسیدن به بازارهای ایران از کرملین هم میتوان اقدام کرد.
** آینده مکرون و فرانسه قابل پیش بینی است؟
خیر! هیچ آینده سیاسی قابل پیش بینی نیست اما می توان گفت تا اینجا خوب بوده و در ادامه هم می تواند خوب باشد. با کنار رفتن سوسیالیستها حداقل برای ده سال آینده باید پذیرفت که مکرون و حزب او دوران سختی را نخواهند داشت مگر آنکه در مسائل اقتصادی نتوانند پیروز باشند.
** و آخرین سوال؛ سوسیالیستها به عرصه سیاسی فرانسه بازخواهند گشت؟
سوسیالیستها با 6 % تقریبا نابود شدند و باید خودشان را بازسازی کنند. سالها طول می کشد که به عرصه بازگردند و وقتی هم بازگردند قطعا با سوسیالیستهایی مدرن شده رو برو خواهیم بود.
فرانسویها هرگز سوسیالیستهایی با تفکرات قدیمی را نخواهند پذیرفت زیرا در فرانسه برخلاف آمریکا که دموکراسی فردی است، دموکراسی جمعی است و دموکراسی جمعی قطعا بهتر است به همین دلیل اگر سوسیالیستها بخواهند برگردند باید به روز و مدرنیزه شوند.