امروز در سینمای ایران روحانیت تابو نیست

روشی که حوزه هنری در قبال بعضی از فیلم ها را در پیش گرفته این است که اجازه نمی دهد این‌گونه فیلم ها در سینماهای حوزه به نمایش درآید
یکی از مضامین اصلی که در «اکسیدان» مطرح می‌شود این است که پاسپورت ایرانی اعتبار خودش را از دست داده است
به عنوان کسی که سی و چند سال است در سینما فعالیت می کنم، کف مخاطب یک فیلم در بهترین حالت، صدهزار نفر و سقف آن دو میلیون نفر است
ما اگر نگران فرهنگ کشور هستیم باید ببينیم بچه های ما در مهدکودک‌ها، در خیابان‌ها، مدارس و خانواده‌ها، چه مسائلی دارند


در ابتدا اتهامات سنگینی به من زده شد، اما راهی باز شد که امروز در سینمای ایران، روحانیت تابو نیست و حتی حوزه علمیه، خود مروج این مساله شده است
خواهش عاجزانه‌ام از تمام مسئولان فرهنگی کشور این است که تابوهایی که بیشتر جنبه عرفی دارد و نه مبنای شرعی و قانونی را بازنگری کنیم
برخورد با برخی فیلم ها، مبتذل خواندن آن ها، تحریم از سوی حوزه هنری و جمع آوری امضا و فرستادن نامه به وزارت فرهنگ و ارشاد برای پایین کشیدن فیلم ها از پرده، از جمله اتفاقاتی است که امروز جامعه سینمای ایران با آن درگیر است.
بعد از تحریم دو فیلم «مادر قلب اتمی» و «اکسیدان» از سوی حوزه هنری، به تازگی تعدادی از نمایندگان مجلس برای پایین کشیدن این دو فیلم از پرده، به وزیر فرهنگ و ارشاد نامه نوشته اند. تجربه ثابت کرده است که چنین حرکاتی نه تنها باعث نمی شود که مردم از دیدن این فیلم‌ها خودداری کنند، بلکه استقبال از آن ها نیز بیشتر می شود.
«اکسیدان» یک فیلم کمدی است که به سراغ موضوع بی اعتباری پاسپورت‌های ایرانی و مشکلات و پیچیدگی‌های خروج از کشور رفته است که بعد از تحریم حوزه هنری، به اعتراض تعدادی از نمایندگان مجلس نیز منجر شده است. این در حالیست که «اکسیدان» با وجود تحریم حوزه هنری، تاکنون دو میلیارد و سیصدو شانزده میلیون و چهارصد و چهل شش هزار تومان فروش داشته است. در خصوص حواشی پیش آمده برای این فیلم با منوچهر محمدی (تهیه کننده اکسیدان) گفت‌وگویی داشتیم که در ادامه می خوانید:
در حال حاضر فیلم «اکسیدان» در سینماهای حوزه هنری نمایش داده نمی شود که اتفاقا این ارگان، سینماهای زیادی را نیز شامل می شود. شما به عنوان یک تهیه کننده با چنین رفتارهای سلیقه‌ای تا چه اندازه متضرر می شوید و اگر این ضرر را به کل سینمای ایران تعمیم دهیم با چه وضعیتی مواجه می شویم؟آیا تحریم حوزه هنری می تواند از دیدن فیلم جلوگیری کند؟ به طور کلی چنین سیاستی، چه هدفی را دنبال می کند و در رسیدن به هدف خود تا چه اندازه موفق است؟
چند سالی است که حوزه هنری در قبال بعضی از فیلم ها که با سلایق آن ها همخوانی ندارد، روشی را در پیش گرفته است و آن این است که اجازه نمی دهد این‌گونه فیلم ها در سینماهای حوزه به نمایش درآید. معمولا انسان برای هر کنشی اولین سوالی که به ذهن‌شان می آید این است که نتیجه این کنش چیست؟ فیلم در سایر سینماها نشان داده می شود و عده ای می روند و فیلم را می بینند. پس از مدتی فیلم در شبکه نمایش خانگی منتشر می شود و عده بیشتری فیلم را می بینند و بعد درتلوزیون نمایش داده می‌شود و باز جمع گسترده تری آن را می بینند. در اینجا باید پرسید کسانی که چنین تصمیماتی می گیرند مرادشان چیست؟ مرادشان این است که عده ای فیلم را نبینند؟ خب این اتفاق نمی افتد و نتیجه اش کاملا برعکس است. این یک سیاست‌گذاری سلبی است که هیچ بازخورد مثبتی هم ندارد و ممکن است به ضد خودش تبدیل شود؛ همان‌گونه‌که این اتفاق افتاده است و وقتی حوزه هنری یک فیلم را تحریم می‌کند، مردم نسبت به آن بیشتر رغبت نشان می دهند و به سینما می روند. من واقعا علاقه مند هستم که دوستان عزیزی که در حوزه هنری هستند و اتفاقا من آن ها را آدم های فهیمی می دانم، یک بازنگری در این سیاست بکنند چون واقعا نتیجه ای ندارد.
دوستان حوزه هنری باید به یک سری رفتارهای ایجابی فکر کنند؛ یعنی اگر به عنوان یک تهیه کننده بزرگ دوست دارند فیلم های دیگری ساخته شود، راه درستش این است که تولیداتی را یا مستقل یا به شکل مشارکتی با فیلمسازان بخش خصوصی انجام دهند و فیلم هایی که فکر می کنند خوب است را بسازند. صرفا با رفتار سلبی که نمی توان کاری از پیش برد. فکر می کنم حوزه هنری می تواند در سال، 10 فیلم سینمایی مطرح و قابل قبول بسازد که دارای مخاطب باشد. من فیلم «حوض نقاشی» را با حوزه هنری ساختم و فیلم با استقبال فراوان در جشنواره ها مواجه شد و همچنین سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه مردم را دریافت کرد و در اکران عمومی با استقبال گسترده ای همراه شد و در تعداد زیادی از جشنواره های خارجی شرکت کرد؛ فکر می کنم سال ها بود که حوزه هنری چنین فیلمی نساخته بود. بهتر نیست که چنین حرکت هایی صورت بگیرد تا اینکه فیلم ها را تحریم کنیم؟ من این را به قضاوت افکار عمومی می سپارم.
نکته بعدی این است که چند روز پیش، رییس سازمان سینمایی حوزه هنری در صداو سیما اعلام کردند که ما با هیچ فیلمی مشکل نداریم و معتقدیم فیلم ها باید دارای درجه بندی سنی شوند. این در دنیا هم متداول است و امر پسندیده ای است. برداشت یک نوجوان 12 ساله با یک جوان 30 ساله متفاوت است. ایشان اعلام کردند که ما با فیلم ها مشکل نداریم، فقط درجه بندی سنی شوند و با این سخن، من اعلام کردم که از این موضوع استقبال می کنم. اگر «اکسیدان» قابلیت درجه بندی سنی را دارد، اعلام کنند و هر درجه ای خودشان مایل هستند روی آن بگذراند و فیلم را در سینماهای حوزه نمایش دهند اما تا اینجا ، هیچ پاسخی به این درخواست منطقی ما که بر اساس گفته خودشان بوده است، نداده اند.
حوزه هنری 90سالن سینما در تهران و شهرستان‌ها دارد و اساسا در بعضی شهرستان ها، فقط حوزه است که سینما داشته و بخش خصوصی سینمایی ندارد و این سینماها اموال عمومی هستند؛ حوزه هنری این سینماها را نساخته است، بلکه مصادره شده اند و در اختیار حوزه هنری قرار گرفته اند و جزو بیت المال حساب می شوند. بنابراین اینکه یک اعمال سلیقه ای تعیین کند که مردم یک شهری از دیدن یک فیلم محروم شوند؛ باز هم قضاوت آن را به افکار عمومی می سپارم که آن ها تعیین کنند چنین برخوردی درست است یا غلط. اینکه ما یک تعدادی سینما در اختیار داشته باشیم و فیلم هایی را محروم کنیم، به نظر من نتیجه‌اش روی روند فیلم سازی تاثیر خوبی نخواهد گذاشت. شاید اگر حوزه هنری وارد تعاملات دیگری با فیلمسازان شود، خروجی بهتری خواهد داشت.
در کنار حوزه هنری، وزارت ارشاد را داریم. به اعتقاد شما وزارت ارشاد نباید در مقابل این تحریم‌های حوزه واکنشی نشان دهد و از مجوزهایی که به فیلم ها می دهد دفاع کند؟ یا دست کم تعاملی بین حوزه و وزارت ارشاد ایجاد شود تا فیلم سازان قربانی چنین ماجراهایی نشوند. فکر می کنید وزارت فرهنگ تا چه اندازه به وظیفه خود عمل کرده است؟
اینکه ارشاد پای مجوزهایش می ایستد درست است؛ به خصوص با مصاحبه اخیر جناب آقای حیدریان که به صراحت گفتند ما پای مجوزهایی که به فیلم ها دادیم خواهیم ایستاد. به نظر من این حرکت بسیار ارزشمندی است و نشانگر عزم جدی ایشان است که اعتبار از دست رفته مجوزهای وزارت ارشاد را دوباره به این وزراتخانه برگرداند.
تا جایی که من خبر دارم، ارشاد برای تعامل با حوزه هنری، تلاش خودش را انجام داده است. عالی‌ترین مقام سازمان تبلیغات اسلامی، عضو شورای پروانه نمایش ارشاد است. این وزارتخانه با دعوت از یکی از عالی ترین مقامات سازمان تبلیغاتی اسلامی، تلاش کرده است تا هر کنشی که قرار است صورت بگیرد، درون شورای پروانه نمایش باشد اما اینکه چرا بعدا اتفاقات دیگری می افتد، از آن علامت سوال هایی است که خیلی ها پاسخش را ندارند از جمله من.
فیلم اکسیدان به شوخی هایی پرداخته است که سال ها خط قرمز بوده اند. این اتفاق در زمانه ای رخ می دهد که مردم، اگر نه از تمام، بلکه از بخش اعظم فسادهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در جامعه، از طریق ماهواره و شبکه های مجازی مطلع هستند. به نظر شما چرا یک طنزپرداز در سینمای ایران اجازه پرداختن به این موضوعات را ندارد؟در صورتی که فیلمی مثل رسوایی، اجازه پرداختن به موضوعاتی که همواره خط قرمز بوده است را دارد.
به نکته خوبی اشاره کردید. ظاهرا سینما مظلوم ترین بخش فرهنگی است. وقتی فیلمساز تصمیم می‌گیرد سراغ آسیب های اجتماعی برود، چه به زبان طنز و یا زبان جدی به آن بپردازد و به بخشی از مشکلات اجتماعی اشاره کند، بلافاصله زیر ذره بین می رود. در حالی که ما می دانیم به وسیله تکنولوژی که امروز در دسترس است، حتی بچه های نوجوان از طریق موبایل ها و اینترنت می توانند به بسياري از اطلاعات دسترسی داشته باشند. این روش که ما صورت مساله را زیر فرش پنهان کنیم، به معنی از بین رفتن صورت مساله یا مشکل نیست و چه بهتر است که این را بیاوریم در منظر عمومی؛ البته با رعایت درجه بندی‌های سنی که عرض کردم.چند سال پیش اتفاقی در سوئد می افتد که یک جوان بیست و چند ساله با اسلحه حمله می‌کند به یک اردوگاه تفریحی دانش آموزان و بیست و چند نفر را می‌کشد. تلوزیون سوئد ماه ها درباره این مساله صحبت کرد و به هیچ وجه پنهان کاری نکرد و با استفاده از روانشناسان و جامعه‌شناسان، درباره زندگی این جوان تحقیق کردند. برای اینکه این اتفاق دوباره تکرار نشود و خانواده ها هوشیار شوند که اگر یک ناهنجاری در فرزندشان احساس کردند، بلافاصله دست به درمانش بزنند و اجازه ندهند به نقطه ای برسد که به یک آسیب اجتماعی تبدیل شود. این مساله لزوما درباره سینما نیست. ما بالاترین میزان تلفات رانندگی را ظاهرا در دنیا می‌دهیم و این ناشی از مشکلات مربوط به وسایل نقلیه و جاده ها و فرهنگ رانندگی ماست .اما به نظر می رسد کسی نمی خواهد درباره این موضوع حرف بزند در حالی که بسیار خوب است كه بخش عمده ای از فضای رسانه ای ما به این موضوع اختصاص پیدا کند.
یکی از مضامین اصلی که در «اکسیدان» مطرح می‌شود این است که پاسپورت ایرانی اعتبار خودش را از دست داده است. یک ایرانی به راحتی نمی‌تواند برود خارج از کشور و باید با کلک و حقه این کار را انجام دهد. فیلم ما درباره همجنس‌گرایی و مسیحیت نیست؛ فیلم ما درباره این است که همسر یک فردی به شکل غیرقانونی از کشور خارج شده است و این آدم می خواهد برود همسرش را برگرداند اما هیچ راهی ندارد. بنابراین دست به هر كاري می‌زند که از ایران خارج شود تا همسرش را ببیند. این یک مساله اجتماعی است. فیلمساز وظیفه‌اش اشاره به این موضوعات است. «اکسیدان» در قالب طنز این موضوع را مطرح کرده است نه در قالب تلخ و جدی. شاید مخاطبان اصلی فیلم، عزیزان و بزرگوارانی باشند که در وزارت خارجه هستند. آن ها باید فکر کنند چه طور این وضعیت را می توان درست کرد؟
همین قانونی که به تازگی «ترامپ» برای ایران و 6 کشور دیگر وضع کرده است که حق ندارند به آمریکا بروند، به معنی آن است که یک مادربزرگ را از دیدن نوه اش محروم کرده اند. ما باید در مقابل این جریان کاری کنیم، فیلمساز ما هم باید کاری کند. فیلم «اکسیدان» به اندازه خودش به این موضوع اشاره می کند و دیگران هم باید به سهم خودشان دراین باره صحبت کنند. اتفاقا این‌گونه است که می توان افکار عمومی دنیا را تحت تاثیر قرار داد. من یادم نمی‌رود که در فیلم «حوض نقاشی»، زن و مردی که دارای عقب ماندگی ذهنی هستند در یک شرکت دارویی کار می کنند و به دلیل تحریم ها، شرکت رو به ورشکستگی است. آن زمان مسئولان وزارت ارشاد به ما گفته بودند که این را باید از فیلم دربیاروید که کارخانه دارویی رو به ورشکستگی است. ما توضیح دادیم که با این کار می خواهیم نشان بدهیم که دایره تحریم ها تا چه اندازه زندگی ما را در برگرفته است و ما آن روزها شاهد بودیم که بیماران سرطانی و کسانی که دارای بیماری های صعب العلاج بودند، برای تهیه داروهای خود، تا چه اندازه مشکل داشتند.
چرا اجازه نمی‌دهند سینمای ایران، این موضوعات را مورد بررسی قرار دهد. فقط به دليل احتیاط بیش از حد، می‌گوییم سینمای ایران نباید درباره تحریم حرف بزند در حالی که ما می‌توانستیم در این سال‌ها نشان دهیم که اثر تحریم در زندگی آحاد مردم ایران چیست و به این وسیله افکار عمومی دنیا را تحت تاثیر قرار دهیم و به آقایانی که در اتاق‌های دربسته می‌نشینند و برای سرنوشت یک ملت تصمیم می‌گیرند، نشان بدهیم که نتیجه تصمیم‌گیری‌شان چیست. در نگاه دوستان به سینما بايد بازنگری شود و اجازه دهند در برخی حوزه‌ها، رسالت هایی را که بعضی دستگاه‌های رسمی کشور نمی‌توانند انجام دهند، سینما،تلویزیون و مطبوعات و فضای مجازی انجام دهند. امروز باید کاری کنیم که سفارتخانه های خارجی شرمنده شوند از اینکه چرا اين‌قدر به ما سخت‌گیری می کنند.
چنین برخوردهای سخت‌گیرانه ای که سینما را تحت فشار قرار می دهد، به گونه ای است که گویی سینما یک نهادی است مقابل دولت و نظام. در صورتی که این‌گونه نیست. نامه اعتراضی نمایندگان مجلس به وزیر فرهنگ و صحبت از پایین کشیدن فیلم ها، تا چه اندازه بار سیاسی سینما را بالا می برد و آن را دیگر نه به عنوان یک هنر، بلکه به عنوان بخشی از سیاست معرفی می کند. سیاسی تر شدن سینمای ایران تا چه اندازه می تواند به ماهیت اصلی این هنر ضربه بزند؟
من به عنوان کسی که سی و چند سال است در سینما فعالیت می کنم، می‌خواهم به این دوستان بگویم که کف مخاطب یک فیلم در بهترین حالت، صدهزار نفر و سقف آن دو میلیون نفر است. این معنایش این است که در یک کشور هشتاد میلیونی، 78میلیون نفر فیلم را نمی بینند. ما چرا داریم تا این حد سینما را بزرگ می کنیم؟
ما اگر نگران فرهنگ کشور هستیم باید ببينیم بچه های ما در مهدکودک‌ها، در خیابان‌ها، مدارس و خانواده‌ها، چه مسائلی دارند. اگر می‌خواهیم به زیرساخت های فرهنگی خودمان توجه کنیم، باید به آن ها بپردازیم. سینما آینه‌ای است که بخشی از جامعه را نشان می دهد. این خطای بزرگی است که فکر کنیم با شکستن آینه، صورت مساله پاک می‌شود. البته من معتقدم که ما فیلمسازان هم باید به یک سری نکات توجه کنیم ولی عمده این فیلم‌ها که من خودم به عنوان تهیه کننده ای که بیشتر فیلم هایم چنین گرفتاری‌هایی پیدا کرده است، به دلیل ورود به یک سوژه جدید است. من اولین کسی بودم که با فیلم «زیر نور ماه»، بحث روحانیت را در سینما وارد کردم و با «مارمولک» و «فرشته ها با هم می آیند» آن را ادامه دادم. بعد از آن موجی ایجاد شد که روحانیت در سینما طبیعی شد و سریال‌های خوبی هم ساخته شد اما پیش از آن یک تابو محسوب می‌شد. در ابتدا اتهامات سنگینی به من زده شد، اما راهی باز شد که امروز در سینمای ایران، روحانیت تابو نیست و حتی حوزه علمیه، خود مروج این مساله شده است. به اعتقاد من بهتر است یک فضایی را بیهوده به تابو تبدیل نکنیم. خواهش عاجزانه‌ام از تمام مسئولان فرهنگی کشور این است که تابوهایی که بیشتر جنبه عرفی دارد و نه مبنای شرعی و قانونی را بازنگری کنیم.
شاید امروز تنها هنری که آحاد مردم ایران به آن علاقه‌مند هستند و به طور جدی آن را پیگیری می‌کنند، سینما باشد. در این شرایط مردم باید قربانی رفتارهای سلیقه‌ای عده‌ای شوند که می‌خواهند فیلم‌هایی را تحریم کنند یا آن‌ها را از پرده پایین بکشند. فکر می‌کنید مردم در این بین چطور می‌توانند پیام خود را به مسئولان برسانند؟
اتفاقا این فیلم ها را مردم می بینند و از آن‌ها استقبال خوبی هم می‌کنند. مردم یک پیام روشنی را به مسئولان کشور می دهند و آن این است که زندگی در کلانشهرهای ما، بسيار دشوار شده است. مشکلات اجتماعی و اقتصادی بر دوش جامعه سنگینی می کند. این جامعه احتیاج به اوقات فراغت سالم دارد تا یک جایی تخلیه روانی صورت بگیرد. فکر می کنم که اتفاقا محیط سینما، به لحاظ اینکه یک محیط عمومی است و همه چیز در مقابل چشم همه قرار دارد، بسیار بهتر از خلوت هایی است که ممکن است اتفاقاتی در آن بیفتد. باید کاری کنیم که مردم از خانه‌های‌شان بیرون بیایند و پشت درهای بسته نمانند و اختلافات خانوادگی شدت پیدا نکند. فضاهای عمومی کمک می کند که اجتماعی شدن را تجربه کنیم. فضای سینما این امکان را نمی دهد که خلاف شوونات اجتماعی و فرهنگی کاری صورت بگیرد. آدم ها روی یک صندلی می نشینند و در نهایت احترام، فیلمی را تماشا می‌کنند. کمک کنیم که این فضا حفظ شود و گسترش پیدا کند.