امنیت چینی واردات جدید خاورمیانه

آرمان امروز/سرويس بين الملل: نياز عربستان سعودي به تأمين امنيت از زمان شکل‌گيري در سال 1932 توسط بن سعود باعث شده بود تا اين کشور، در عوض تأمين امنيت خود بر اساس اصل مبادله انرژي با آمريکا اتحاد برقرار کند. به اين صورت که ايالات‌متحده بر اساس تأمين امنيت براي عربستان، از آن انرژي و نفت دريافت مي‌کرد اما در حال حاضر بر اساس تصميم اوپک پلاس مبتني بر کاهش توليد نفت خود، روابط تأمين امنيت و انرژي ميان اين دو کشور به‌صورت متقابل کم‌رنگ شده است. اين عامل در نوع خود سبب شده است تا در غياب ايالات‌متحده آمريکا، چين در خاورميانه به‌عنوان شريک عربستان حضور يابد.
فرشيد توانگر، کارشناس مسائل خاورميانه در اين خصوص مي گويد: در نيمه اول قرن بيستم نفت يک کالاي ارزشمند استراتژيک و نظامي به‌حساب مي‌آمد. در باب اهميت اين ماده ارزشمند همين بس که گفته شود بر طبق سخن آقاي دکتر مير ترابي در کتاب «مسائل سياسي اقتصادي نفت» همه‌چيز در قرن بيست و يکم از نفت ساخته‌وپرداخته مي‌شود. بر اين اساس مي‌توان گفت که چين و ايالات‌متحده آمريکا به‌عنوان دو کشور صنعتي قدرتمند در عرصه بين‌الملل، براي رساندن خود به توسعه، خود را به انرژي و نفت خاورميانه وابسته مي‌ديدند. مي‌شود گفت که ايالات‌متحده از زمان اعلام راهبرد سياست خارجي بوش پدر، مبني بر «توجه به خاورميانه و يافتن متحداني در اين منطقه» توجه خود را بيشتر به خاورميانه معطوف ساخت. از آن زمان به بعد آمريکا رابطه خود را با قطب‌هاي انرژي و نفت در خاورميانه ازجمله عربستان سعودي محکم کرد. چين نيز بر اساس اصل سياست خارجي «همسايه خوب» رهبر اسبق اين کشور «چيانگ زمين» ارتباط خود را با خاورميانه برقرار ساخت. نيازهاي صنعتي اين کشور به نفت محرکه‌اي براي برقراري رابطه کشور مذکور با کشورهاي نفت‌خيز شوراي همکاري خليج‌فارس ازجمله عربستان در قرن 21 بوده است. مي‌شود گفت که نياز عربستان سعودي به تأمين امنيت از زمان شکل‌گيري در سال 1932 توسط بن سعود باعث مي‌شده است تا اين کشور، در عوض تأمين امنيت خود بر اساس اصل مبادله انرژي با آمريکا اتحاد برقرار کند. به اين صورت که ايالات‌متحده بر اساس تأمين امنيت براي عربستان، از آن انرژي و نفت دريافت مي‌کرد اما در حال حاضر بر اساس تصميم اوپک پلاس مبتني بر کاهش توليد نفت خود، روابط تأمين امنيت و انرژي ميان اين دو کشور به‌صورت متقابل کم‌رنگ شده است. اين عامل در نوع خود سبب شده است تا در غياب ايالات‌متحده آمريکا، چين در خاورميانه به‌عنوان شريک تجاري عربستان در حوزه نفت، حضور يابد. بنا به گزارش ها عربستان سعودي در ماه آگوست اولين تأمين‌کننده نفت چين شد. بنا به اين گزارش واردات نفت چين از روسيه در ماه آگوست، 28 درصد نسبت به سال ميلادي گذشته افزايش يافت اما عنوان بزرگ‌ترين صادرکننده نفت به عربستان رسيد. بر اساس گزارش منابع خبري عربستان سعودي، اين کشور با صادرات 65.84 ميليون تن نفت به چين در ماه سپتامبر بزرگ‌ترين تأمين‌کننده نفت چين باقي ماند. لذا حضور چين در خاورميانه به‌عنوان شريک تجاري عربستان در حوزه نفت، مي‌تواند پيامدهايي براي آمريکا در منطقه خاورميانه به همراه داشته باشد.
از دست دادن نفت ارزانقيمت عربستان
اين کارشناس حوزه خاورميانه توضيح مي دهد: در بازار جهاني نفت، سبدهاي نفتي (براي مشخص کردن قيمت نفت هر منطقه از جهان، بر اساس کيفت، سبک و سنگين بودن نفت و ميزان گوگرد نفت آنان را در گونه‌هاي مختلفي دسته‌بندي مي‌کنند که در اين حالت با سبدهاي نفتي مختلفي روبه‌رو مي‌شويم) گوناگوني از قبيل سبد نفتي درياي شمال، سبد نفتي برنت، سبد نفتي اوپک و سبد نفتي وست تگزاس اينترمديت وجود دارند؛ نفتي که آمريکا استخراج مي‌کند و آن را در زمان حاضر به اروپا عرضه مي‌کند وست تگزاس اينترمديت است. اين نوع سبد نفتي به دليل سبک بودن، داشتن گوگرد کم، و کيفيت بالا، داراي قيمت بالايي نسبت به سبد نفتي اوپک و عربستان است؛ زيرا سبد نفتي اوپک سنگين و داراي گوگرد فروان است. حال درصورتي‌که آمريکا مي‌توانست در زمان حاضر که چين در خاورميانه به‌عنوان شريک تجاري عربستان در حوزه نفت، حضور يافته است از سبد نفتي ارزان‌قيمت اوپک در خاورميانه استخراج لازم را به‌منظور استفاده خود به عمل آورد. بسيار مقرون و به‌صرفه‌تر از استخراج نفت وست تگزاس اينترمديت براي اين کشور تمام مي‌شود. بنابراين اين‌چنين مي‌توان گفت که پيامد حضور چين در خاورميانه به‌عنوان شريک تجاري عربستان در حوزه نفت، از دست دادن نفت ارزان‌قيمت عربستان و به‌تبع آن سبد نفتي اوپک براي ايالات‌متحده آمريکا است.


کاهش روند کنترلي آمريکا بر روي خليجفارس و خاورميانه
فرشيد توانگر تصريح مي کند: ازجمله پيامدهاي حضور چين در خاورميانه به‌عنوان شريک تجاري عربستان در حوزه نفت، براي ايالات‌متحده آمريکا را مي‌توان کاهش روند کنترلي اين کشور بر روي خليج‌فارس و خاورميانه دانست. اين در حالي است که ايالات‌متحده همواره از سال 1971 تمام سعي‌اش بر اين بوده تا به دو دليل کنترل خليج‌فارس را در دست بگيرد اول به دليل موقعيت خليج‌فارس در مبادله و جابه‌جايي انرژي؛ زيرا که اين آب راه با اهميت از طريق تنگه هرمز به درياي عمان و از طريق درياي عمان به درياي آزاد راه پيدا مي‌کند که اين امر خود مي‌تواند موقعيت ممتاز خليج‌فارس را در جابه‌جايي انرژي آسان براي آمريکا نشان دهد. دومين دليلي که سبب توجه ايالات‌متحده به خليج‌فارس و به‌تبع آن خاورميانه گشته است اين واقعيت است که ايالات‌متحده آمريکا از بعد از وقوع واقعه 11 سپتامبر 2001 که با تهديد القاعده روبه‌رو شد از رخ دادن اتفاق‌هاي مشابه که بتواند در آينده در منطقه خليج‌فارس و خاورميانه تماميت ارضي اين کشور را مورد تهديد دوباره قرار دهد مانند رشد و نمود يافتن القاعده در يمن و يا پديدار شدن جنبش طالبان در افغانستان و آسيب‌هاي احتمالي که در آينده براي دولت آمريکا مي‌تواند به ارمغان آورد واهمه دارند بنابراين مقامات آمريکايي سعي کرده‌اند از سال 1971 به سمت کنترل خليج‌فارس و خاورميانه به‌وسيله برقراري اتحاد و هم‌پيماني با عربستان و اسرائيل آيند. وزارت خارجه آمريکا در بيانيه‌اي اعلام کرد که قصد دارد تسليحات نظامي به ارزش بيش از 5 ميليارد دلار به کشورهاي عربستان سعودي و امارات بفروشد. «خبرگزاري آسوشيتدپرس» در گزارش خود هدف از فروش اين تسليحات را «مقابله با تهديدات و حوثي‌هاي يمن» اعلام کرده است. فروش اين ميزان گسترده از تسليحات به دو کشور عربي خليج‌فارس دو هفته پس از پايان سفر جو بايدن به اسرائيل و عربستان اعلام شد؛ بنابراين قرار گرفتن چين در کنار عربستان به‌عنوان شريک تجاري اين کشور درزمينه نفت، پيامدي که مي‌تواند براي ايالات‌متحده به‌صورت احتمالي به ارمغان آورد، آن است که باعث کاهش روند کنترلي آمريکا بر روي خليج‌فارس و خاورميانه گردد.
بالا گرفتن تنش و جنگ ميان چين و ايالاتمتحده آمريکا
توانگر بر اين باور است که اساساً تنش ميان روابط اقتصادي _ تجاري چين و ايالات‌متحده به دهه 1991 برمي‌گردد اما اوج جنگ اقتصادي _تجاري ميان اين دو کشور به سال 2017 زمان روي کار آمدن ترامپ مربوط مي‌شود. در آگوست سال 2017 ترامپ وزارت بازرگاني آمريکا را مأمور کرد تا درباره مسائل تجاري مربوط به حقوق مالکيت، انتقال فناوري و نوآوري درزمينه تجاري که چين و آمريکا باهم دارند تحقيقاتي انجام دهد. نتايج تحقيق در 22 مارس 2018 منتشر شد نشان داد که اولاً چين از محدوديت‌هاي مالکيت خارجي ازجمله الزامات سرمايه‌گذاري مشترک، محدوديت سهام مشترک و ساير محدوديت‌هاي سرمايه‌گذاري براي انتقال فناوري از شرکت‌هاي آمريکايي به نفع اشخاص چيني استفاده مي‌کند. دوما چين محدوديت‌هاي اساسي را براي سرمايه‌گذاري‌ها و فعاليت شرکت‌هاي آمريکايي ازجمله محدوديت در شرايط صدور مجوز فناوري ايجاد مي‌کند. اين محدوديت‌ها صاحبان فناوري ايالات‌متحده را از امکان معامله و تعيين شرايط مبتني بر بازار براي انتقال فناوري محروم ميکند.سوما چين از سرمايه‌گذاري ايالات‌متحده آمريکا، به‌منظور دستيابي به فناوري‌هاي مهم و مالکيت معنوي و انتقال فناوري در حوزه صنايع استفاده مي‌کند. چهارما چين از طريق شبکه‌هاي رايانه‌اي در شرکت‌هاي آمريکايي دخالت غيرمجاز يا به‌نوعي سرقت مي‌کند. اين اقدامات دسترسي غيرمجاز دولت چين به مالکيت معنوي، اسرار تجاري يا اطلاعات محرمانه تجاري را فراهم مي‌کند و همچنين از اهداف استراتژيک چين ازجمله پيشرفت فناوري، نوسازي ارتش و توسعه اقتصادي پشتيباني مي‌کند يافته‌هاي تحقيق انجام‌شده توسط وزارت بازرگاني آمريکا سبب شد ترامپ اقداماتي نظير اعمال تعرفه بر محصولات چيني، تشکيل پرونده در سازمان تجارت جهاني عليه چين و محدود کردن سرمايه‌گذاري توسط چين در بخش‌هاي مهم فناوري را انجام دهد تا مانع تسلط چين بر اقتصاد جهاني گردد؛ بنابراين مي‌توان اين‌چنين از مباحث مطرح‌شده در بالا نتيجه‌گيري کرد که ايالات‌متحده آمريکا از دهه 1991 به اين‌سو از اين‌که چين در اقتصاد جهاني بتواند از آن پيشي بگيرد واهمه داشته است بنابراين با اين کشور وارد تنش و جنگ اقتصادي تجاري شده است. در زمان حاضر نيز حضور چين در خاورميانه به‌عنوان شريک عربستان سعودي در قالب خريد نفت از اين کشور احتمالاً دوباره بتواند آتش جنگ بين چين و ايالات‌متحده آمريکا را شعله‌ور کند که از اين لحاظ مي‌توان اين مهم را با عنوان يک پيامد منفي براي آمريکا در خاورميانه به‌حساب آورد زيرا موجب کسري حساب تجاري آمريکا در مقايسه با چين مي‌شود. از سوي ديگر بايد توجه داشت که همچنان بسياري از صاحب نظران بر اين باور هستند که چين در حوزه امنيتي نمي تواند نقشي موثر نظير آمريکا در خاورميانه ايفا کند و اين تزلزل از زمان ناکامي ان ها در خصوص تايوان بيشتر شده است.