امید به آینده، دغدغه بزرگ دانشجویان

عماد افروغ، جامعه شناس: «روز دانشجو» نمادی است از جنبش‌هایی که حوادث مهمی چون 16 آذر را رقم زدند آرمان امروز- نرگس معيني کربکندي: «16آذر»، روزي که در تقويم جمهوري اسلامي ايران از جايگاه ويژه اي برخوردار است، روزي که محمدرضا شاه پهلوي براي اولين بار مجبور به عذرخواهي شد، روزي که 3 دانشجوي دانشگاه شريف براي آزادي جانشان را نثار وطن کردند، روزي که از فرداي آن روز و با تغيير قانون، ورود هر فرد نظامي به محيط دانشگاه ها ممنوع شد و روزي براي فرياد آزادي و اعتراض مسالمت آميز. «مصطفي بزرگ‌نيا» و «احمد قندچي» و «مهدي شريعت‌رضوي» هنگام اعتراض به ديدار رسمي ريچارد نيکسون معاون رئيس‌جمهور وقت ايالات متحده و همچنين از سرگيري روابط ايران با بريتانيا، در تاريخ 16 آذر 1332 (حدود چهار ماه پس از کودتاي 28 مرداد همان سال) در دانشگاه تهران کشته شدند و از آن روز 70 سال مي گذرد، امسال نيز همزمان با روز دانشجو، بازهم تعدادي از دانشجويان به اعتراض‌هاي مسالمت آميز دست مي‌زنند. آنان معتقدند که برخي از قوانين کشور نياز به اصلاح دارد و در اين شرايط بسياري از مسئولان نيز اين پيام دانشجويان را شنيده و خواستار گفت وگو با آنان شده‌اند. حالا نيز بسياري از مسئولان مي‌خواهند در اين دو روز (15 و 16 آذر) به دانشگاه ها بروند و پاي درد دل دانشجويان بنشينند.
دانشجو چه ميخواهد
اما خواسته‌ دانشجو با توجه به ناآرامي‌هاي اخير چيست؟ اينکه مسئولاني که پاي درد دل دانشجويان مي‌نشينند تا چه اندازه به فضاي فکري آنان نزديک هستند؟ براي شنيدن اين موضوعات، پاي درد چند دانشجو نشستيم. الهام.ص يکي از دانشجويان دانشگاه علامه طباطبايي در اين رابطه به خبرنگار «آرمان امروز» مي‌گويد: «ما دانشجويان در تمامي دوره‌هاي تاريخ معاصر ايران و از زمان تشکيل دانشگاه به‌عنوان يک نقطه اتجماع افراد تحصيل کرده و آينده ساز اين مرز و بوم به دغدغه‌هاي مردم و مشکلات کشور اعتراض داشته‌ايم، ولي نمي‌دانيم چرا برخي از مسئولان در طي سال‌هاي گذشته از اعتراض دانشجويان متعجب مي‌شوند. مگر من دانشجو! به‌عنوان شهروند در اين جامعه که عضوي از آن هستم، زندگي نمي‌کنم؟ چه چيزي را در شعارهايم طلب مي‌کنم؟ غير از اين است که من نيز به مانند بسياري از شهروندان کشور در پي عدالت، ازادي و برابري هستم؟  عدالت نخستين خواسته هر انساني است که به خاطر آن در ميدان هاي نبرد براي آن مي‌جنگد. در جامعه‌اي که شرايط اقتصادي بد تمامي مردم را درگير خود کرده، مگر مي‌‌توان از عدالت سخن نگفت؟. من به عنوان دانشجو، نيروي جواني و هوش خود را همچون بذري مي بينم که در دل اين خاک مي گذارم، اما براي آينده چه محصولي مي‌توانم درو کنم؟ آيا مي‌توان با اين شرايط که طيف طبقه متوسط نابود شده، اميد و چشم اندازي به آينده داشته باشم؟ زماني‌که پدر و مادر خودمان را مي‌بينيم که از صبح آفتاب نزده تا پاسي از شب در پي لقمه نان بخور و نمير هستند و تا آخر ماه که گرفتاري‌هاي اقتصادي نمي‌گذارد يک خواب راحت داشته باشد، چگونه بايد اميدوار به آينده باشم؟ برخي به اعتراضات ما برچسب اخلا‌قي مي‌زنند که اينها «از سلف مختلط شروع مي‌کنند و به استخر مختلط مي‌رسند!» کدام دانشجو را مي‌شناسيد که به دنبال استخر يا خوابگاه مختلط است؟ اگر به دنبال اين موضوعات بوديم که به دانشگاه نمي‌رفتيم. آنها يادشان رفته ما از اعضاي نخبه جامعه هستيم و استخر مختلط و روابط بي‌بند و بار بيشتر براي «آقازاده‌ها» پولدار است نه ما که پدرمان حتي نمي‌تواند خرج زندگي را بدهد. ما به‌دنبال پيشرفت کشور هستيم نه پسرفت آن، اما هر کجا که منافع برخي از مسئولان به‌دليل اعتراض ما به خطر مي‌افتد، به ما برچسب اخلاقي مي‌زنند.» 
جاي اعتراض کجاست؟ 


رضا. ج نيز دانشجوي دانشگاه شريف است. او باور دارد که عمده دليل اعتراض دانشجويان، رسيدن نااميدي از لايه‌هاي جامعه به محيط دانشگاه است و در ادامه گفته‌هايش مي‌گويد: «من نفر هفتم رشته رياضي بودم و در طي اين سال‌ها به غير از نااميدي در محيط دانشگاه چيزي نديديم. ما بايد مهاجرت کنيم يا با اسنپ هزينه‌هاي دانشگاه‌مان را تامين نماييم. در ميان دانشجويان و با هر کدام از دوستانمان صحبت مي‌کنيم آنها به دنبال رفتن از ايران هستند، چرا؟به دليل اينکه آينده روشني براي خودشون متصور نيستند. البته با اين شرايط اقتصادي و بالا رفتن ارز هم که هر روز رفتن از ايران هم برايمان سخت‌تر مي‌شود. ما در اعتراض‌ها شرکت داريم و برخي از دوستان ما بازداشت شده‌اند، مگر سزاي اعتراض، بازداشت است؟  دانشجو در دانشگاه اگر نتواند اعتراض مسالمت آميز انجام دهد، کجا بايد شرايط بد اقتصادي و مشکلاتش را مطرح کند؟ 
حرف ما را بشنويد
در ادامه با يک دانشجوي ديگر که صحبت‌هاي رضا را مي‌شنود، به ميان حرف او مي‌آيد و مي‌گويد: اگر به جامعه نگاه کنيد، پس از آبان 98 که به دليل گراني‌هاي مداوم و بنزين بود، مردم بارها اعتراض خود را نشان داده‌اند و اين فضا به دانشگاه نيز کشيده شده است. ذات دانشگاه و دانشجو اعتراض و مخالفت نيست، آنها فرياد پدراني هستند شرمنده و شرمسار فرزندش مي‌شود و نمي‌تواند حداقل خواسته‌هاي فرزند خود را
تامين کند. وقتي دانشجو شاهد اين موضوع است که آقازاده‌ها با پول مردم به کانادا، آمريکا و ديگر کشورهاي اروپايي مي‌رود و نصف آنها نيز سواد ندارد، اما بورسيه مي‌شود، از اين تبعيض‌ها گلايه‌مند است. مسئولان مي‌گويند که خواسته دانشجويان اقتصادي نيست، اين نشان مي‌دهد که يکبار حرف ما را نشنيده‌اند و فقط ما را نفي کرده‌اند. چقدر نوجوانان و جوانان باهوش و توانا در استان‌هاي سيستان و بلچوستان و کردستان عمرشان به سوخت‌بري و کولبري مي‌گذرد، اما در تهران بسياري فقط پول‌بري را ياد گرفته‌اند، آن‌هم بدون هوش و استعداد. بسياري از اين افراد نابغه حتي نمي‌توانند يک سناسنامه داشته باشند و حتي ديپلم بگيرند، چه برسد به دانشگاه‌ بروند، پس راهي جز تن دادن به مشکلات و کارهاي کاذب ندارند. اين حرف دانشجو است که متاسفانه مسئولان هيچوقت آن را نشنيده‌اند. همه اين‌ها نشان از عدالت در کشور «من» است.
چرا شعار زن- زندگي- آزادي سر مي دهيم
سحر. م، هم معتقد است که او به‌عنوان يک زن در جامعه نقش مهمي را ايفا مي‌کند، اما او وقتي آينده بسياري را مي‌بينيد، از زن بودن خودش پشيمان مي‌شود، مثالي که وي مي‌آورد، قتل رومينا اشرفي و ريحانه عامري و... به دست پدرشان است يا مونا حيدري، که با افتخار به‌دست همسرش کشته شد. او در ادامه مي‌گويد: «آقايان، کدام از ما لخت يا هرزگي مي‌خواهيم؟ شما يادتان رفته که از دامن زن، مرد به معراج مي‌رود، چطور مي‌توانيد اينگونه زنان را قضاوت يا محاکمه کنيد؟  نبود امنيت از خانه و خانواده تا سطح کلان جامعه، همان دليلي است که زنان شعار «زن-زندگي- آزادي» سر مي دهند. متاسفانه قوانين تبعيض آميز زيادي در تمام مسير زندگي يک زن قرار دارد. اگر در جامعه اي حقوق زن و مرد يکسان باشد و زنان ديگر در زير ستم قوانين زن ستيزانه نباشند، آن جامعه به رشد خواهد رسيد و جامعه اي که اين عدالت اجتماعي را از زنان سلب کند، راه پيشرفت را بسته و جامعه را به سوي عقب، نمي برد.
اين دانشجو در ادامه چنين مي گويد: «عدالت اجتماعي حق همه انسان ها هست و اگر ما دانشجويان دست به اعتراض مي زنيم، فقط براي قشر دانشجو نيست بلکه براي تمامي اقشار و زنان جامعه است، اقشاري که همه ما از  بستر آن‌ها به اين سطح رسيده‌ايم از کارگر، معلمان گرفته تا زنان و سرزمين مادري. متاسفانه خيلي‌ها خود را به خواب غفلت مي‌زنند و اين نوع اعتراض‌ها را نمي‌بينند.
در آرزوی تبلور جنبشهای دانشجویی
چندي قبل در نشستي که در دانشگاه تهران داشتم بر ضرورت تشکيل جنبش‌هاي دانشجويي نوظهور تاکيد کردم. جنبش‌هايي که تلاش مي‌کنند تا مشکلات صنفي و ديگر دغدغه هاي دانشجويان را حل و فصل کنند و در ادامه خط سيرجنبش‌هاي تاريخي کشورمان به حساب مي‌آيد، چرا که چه بخواهيم و چه نخواهيم «روز دانشجو» نمادي است از جنبش‌هايي که حوادث مهمي چون 16 آذر را رقم زدند و برخي از حرکت‌هاي عدالت خواهي که ويژگي آنها ضد استبدادي و ضد استکباري بودن آنها بوده و هست. جنبش‌هايي که بوي هويت و تاريخ ما را مي‌دهد و به بيگانگان وابسته نيستند، بلکه تنها وابستگي آن به دانشگاه و محيط علم اندوزي است. اما برخي از جنبش‌هاي دانشجويي به نقد و نقادي خود ادامه ندادند و در دام سياست‌هاي جناحي و طيفي افتادند. در واقع به‌جاي آنکه نقاد سياسي باشند، در تار و پود سياست‌هاي نقادانه که از سوي جريان يا برخي چهره‌هاي خاص رهبري مي‌شوند، گرفتار شدند که اين مساله مانع از شکل گيري جنبشي پويا و نقاد مي شود، در حالي‌که اين دو ويژگي در کنار روشنفکري جز لاينفک جنبش هاي دانشجويي هستند. از جنبش‌هاي دانشجويي انتظار مي‌رود تا از اقدامات القايي و اقوايي قدرت دوري کرده و با آنها مبارزه کنند و زبان بي‌زبان‌ها باشند، چرا‌که در غير اين صورت فلسفه و ضرورت تشکيل جنبش‌هاي نوظهور دانشجويي کمرنگ مي‌شود و حتي ممکن است زير سوال برود. در حقيقت جنبش‌هاي دانشجويي جديد بايد مدافع حقوق هموطنان و هر آنچه مانع از ابراز مطالبات مردمي مي‌شود، باشند. اين درسي است که  جنبش‌هاي دانشجويي در طول تاريخ براي دانشجويان يادگار گذاشته‌اند و بايد سرلوحه. فعالان عرصه جنبش‌هاي دانشجويي کنوني باشد. به بياني، جنبش‌هاي دانشجويي به جاي آنکه به حرکت‌هايي بي‌سامان، گنگ و مبهم که دغدغه‌ها و مسير حرکت اشان ربطي به مشکلات ما و جامعه ندارد،  بدل شوند. بايد با يک رهبري فکري منسجم و انديشمند و آزادي خواه به جرياني تبديل شوند و بتوانند يک جنبش اجتماعي را رقم بزنند. چنين گفت‌وگوهايي بايد آداب گفت‌وگو با سايران و به‌خصوص منتقدان و مخالفان خود را نيز بياموزند و در برابر آنها تاب آوري و تحمل خود را بيشتر کنند. ضمن آنکه دانشجو و جنبش دانشجويي نبايد به‌دنبال مصلحت انديشي باشد. در مقابل دولتمردان ما نيز بايد ظرفيت نظام سياسي ما را به‌گونه اي افزايش دهند که صداي جنبش‌هاي دانشجويي را که به نوعي زبان نقد جامعه و پلي براي بيان مطالبات برحق مردم محسوب مي‌شوند، بشنوند، آن‌هم بدون شبهه يا اينکه بخواهند آنها را تجزيه طلب بدانند و...
به هر تقدير ضمن تبريک اين روز به تمامي دانشجويان و دانشگاهيان و آزاد انديشان، اميدواريم در آينده‌اي نزديک شاهد تبلور جنبش‌هايي در حد و قامت واقعي و تاثير گذار خود باشند.
عماد افروغ / جامعه شناس