بیکاری، طرد و آسیب اجتماعی

ثریا عزیزپناه
رابطه مستقیمی بین بیکاری و گرایش به آسیب‌های اجتماعی وجود دارد. مساله بیکاری عواقبی به دنبال دارد که بخش بسیار زیادی از آن در مجموعه آسیب‌های اجتماعی دسته بندی می‌شود. بحث در اینجا بر سر معیشت است؛ بیکاری به دنبال خود، تنگنای معیشتی را دارد و زمانی که این تنگنا پیش آید، شرایط، بستگی به این دارد که آن فرد بیکار چه کسی باشد. اگر فرد بیکار سرپرست خانوار باشد، آسیب‌ها بیشتر هستند و در سطح خانوار نیز خود را نشان می‌دهد. اگر در سطح فرد دیگری باشد، باز خالی از اشکال نبوده و می‌تواند آسیب‌هایی به دنبال خود بیاورد. وقتی تنگنای معیشتی در اثر بیکاری عارض شود، تن دادن به کارهایی که ریسک بالایی دارد و ممکن است در تعارض با قوانین جامعه باشد، راحت‌تر انجام می‌شود. بنابراین تنگنای معیشتی حاصل از بیکاری یا عدم توانایی یافتن کار، به آسیب اجتماعی منجر می‌شود. بیکاری ممکن است در اثر نداشتن مهارت صورت پذیرد یا اینکه عرصه به قدری تنگ است که با داشتن مدرک و تخصص نیز بیکاری وجود داشته باشد. بیکاری به دنبال خود محدودیت و عدم دسترسی به منابع مالی و امکانات اولیه زندگی را دارد و می‌تواند به سمتی برود که فرد را درگیر آسیب‌های گوناگون کند. متاسفانه این مساله می‌تواند در تمام سطوح سنی اتفاق بیفتد و اگر در سطح سرپرست خانوار به وقوع بپیوندد، به کل مجموعه آسیب می‌رساند. آمارهای جدید بسیار عجیب هستند؛ 23 درصد از خانوارهای ایرانی حتی یک شاغل هم ندارند. حال این سوال پیش می‌آید که این افراد به چه شکل ارتزاق می‌کنند؟ نیاز‌های اولیه این افراد چطور تامین می‌شود؟ واقعا جای سوال دارد که این گروه در جامعه، چطور به زندگی خود ادامه می‌دهند؟ یکی از نتایج بیکاری، رانده شدن به حاشیه است که به همراه خود، انواع محرومیت‌ها را به دنبال دارد و محرومیت، زمینه‌هایی برای بزهکاری و بزه‌دیدگی ایجاد می‌کند، به این معنا که بیکاری، فرد را مدام به حاشیه می‌راند و همه ما بر این امر واقف هستیم که به حاشیه رفتن چه مشکلاتی را به همراه دارد و از عوامل زمینه‌ساز بزه دیدن و بزهکار شدن است.
در جامعه‌ای که مصرف گرایی، چشم وهم‌چشمی، دسترسی به اقلام لوکس و... به ارزش تبدیل شود، یعنی اگر شما پشت یک ماشین آن‌چنانی نشسته باشید، این موضوع ارزش محسوب شده و باعث حسرت دیگری شود، این موضوع در نهایت زمینه‌ساز مسائلی می‌شود که به آسیب اجتماعی بدل می‌شوند. دسترسی به چیزی که به اشتباه ارزش شده است، ناهنجاری است، اما امروز هنجار محسوب می‌شود؛ لباس برند پوشیدن، سر و شکل مشخص داشتن که لازمه آن جراحی‌های زیاد است و... مسائلی هستند که به ارزش تبدیل شده‌اند و زمینه را برای طرد اجتماعی فراهم می‌کنند، چون ممکن است یک نفر در میان افراد گروه خود، دارای آن وزن ارزشی قراردادی نباشد؛ مواردی از این دست نیز می‌تواند به طرد اجتماعی منجر شود. در مورد بیکاری هم ممکن است این اتفاق رخ دهد، چون باعث محرومیت و عدم دسترسی به ضروریات زندگی می‌شود؛ اگر شما چیزی برای عرضه، در جامعه‌ای دم به دم تغییر ارزش دارد و از ارزش‌های واقعی فاصله می‌گیرد، نداشته باشید، باعث طرد شما به دلیل عدم برخورداری از چیزهای قراردادی، می‌شود. بنابراین تلاش برای دستیابی به مقولاتی که فرد در تلاش است از راه آنها، خود را ارزشمند جا بزند، می‌تواند زمینه بروز آسیب‌های اجتماعی در جامعه شود. گزارش‌ها و پرونده‌ها، حاکی از آن است که برخی افراد دست به اقداماتی عجیب‌ می‌زنند و هدف خود را دستیابی به مواهبی اعلام می‌کنند که از ارزش شدن چیزهای قراردادی ناشی می‌شود. برای مثال پوشیدن یک برند خاص لباس، سواری با یک ماشین مشخص حتی به مدت محدود، داشتن فلان گوشی موبایل و... نشانگر این موضوع هستند، چون نداشتن آنها باعث طرد از گروه می‌شود. بنابراین طرد اجتماعی ناشی از بیکاری، به دلیل محرومیت‌زا بودن، می‌تواند زمینه‌ساز آسیب‌های اجتماعی شود و چرخه عجیب و غربی می‌سازد که اگر مداخله موثری تعریف نشود، این چرخه سطوح دیگری را طی می‌کند و در نهایت باعث آسیب دیدن خود فرد و جامعه می‌شود.
پژوهشگر مسائل اجتماعی