اختلاف طبقاتی در آزادی

آرمان امروز-‌ گل بود به سبزه نيز آراسته شد. افزايش حيرت آور و بي ادله قيمت بليت در ورزشگاه پير شهر و در آستانه يک جدال نه چندان تب آلود، جرات فکر کردن به  نمايشي نود دقيقه اي را از عشق فوتبال ها گرفت تا معلوم شود در اين محنت آباد همه چيزمان به همه چيزمان مي آيد!  يک ميليون تومان قيمت ناقابل بليت در جايگاه ويژه. اين مبلغ را اضافه کنيد به هزينه حمل و نقل و ديگر هزينه ها تا به اين برداشت ساده برسيد که زين پس استاديوم رفتن و هلهله کردن کار موجوداتي به نام از ما بهتران است و بهتر است اين گزينه را نيز از ذهن خويش حذف کنيد. به همين سادگي!
 تراژدي وقتي سوزناک تر مي شود که به ياد بياوريم بخش اعظمي از حاضران در لوکيشن آزادي را نوجوان ها، جوان ها، کارگران و قشر ضعيف جامعه تشکيل مي دهند. صد البته براي جماعتي که به واسطه اشتباهات و گاف هاي مسوولان همواره در گذشته زندگي مي کنند، مرور خاطرات بر جا مانده از ديروزهاي سکوها و حسرت خوردن پشت ديوارهاي بلند براي درمان اين درد تازه افاقه خواهد کرد! برويد خوش باشيد! آقا نکنيد اين کارها را. اين ملت به قدر کافي بغض خود را به ديوارهاي شهر کوبيده است. اين مردم خسته جان اگر با تماشاي لعبتي به نام فوتبال غم هاي خود را الک نکنند، چه کار ديگري از دستشان بر خواهد آمد. مسوولان محترمي که نفسشان از جاي گرم بلند مي شود احتمالا نمي دانند در اين بلبشوي اقتصادي قشر ضعيف مدت هاست زانو بريده و در برابر مصائب کوچک و بزرگ به دست انداز افتاده اند.  در چنين عرصاتي برچسب يک ميليون توماني بر روي بليت  نبرد آبي هاي پايتخت و قوهاي سپيد بندر کم از فاجعه ندارد و مبرهن است که تصميم گيرندگان قصه پرغصه جيب هاي خالي را به هيچ وجه از بر نيستند و اصلا نمي دانند تفريح ورزشيِ يک ميليون توماني در قاموس قشر کم درآمدي که بيست و چهار ساعته دست به دامان خداست  تا فردا روزي دست به دامان ناکس و نامرد نشود نمي گنجد.  راستي با اين همه درايت و تدبير مسوولاني که بي اعتنا به دست هاي تنگ مردم براي سکوهاي يخ زده آزادي نسخه مي پيچند و آخر هفته مردمان ساده دل را به راحتي خراب مي کنند و با تصميمات خلق الساعه به ريش خلق اله مي خندند چه کار بايد کرد؟ يک نفر جواب بدهد لطفا!