علامه شعرانی؛ اعجوبه دوران ما

گروه اندیشه – جوانان و نوجوانان ما، باید به ایرانی بودن خودشان افتخار کنند؛ این بخشی از توصیه رهبرانقلاب در دیدار اخیر با معلمان بود، در نشستی که 12 اردیبهشت امسال برگزار شد: «[دانش‌آموز] باید به ایرانی بودنِ خودش افتخار کند. البتّه افتخار هم دارد. فقط هم با این که [بگوییم] افتخار کنید، با توصیه، درست نمی‌شود ... مفاخر ملّی، سابقه‌ فرهنگی، عزّت تاریخی، وقتی که به نوجوان و جوان نشان داده بشود، در او احساس عزّت به وجود می‌آید. دیگران تاریخی ندارند، برای خودشان تاریخ درست می‌کنند، فیلمش را هم می فرستند این‌جا در تلویزیون ما پخش می‌شود؛ نه چنان قهرمان‌هایی دارند، نه چنان آدم‌هایی دارند، [ولی] درست می‌کنند.» پرداختن به مفاخر علمی ایران، بازگو کردن فرازهای شگفت‌انگیز زندگی آن‌ها و صحبت کردن درباره این‌که دانشمندان ایرانی، نه فقط در قرون ماضی، بلکه در دوران معاصر نیز اسطوره‌های جاودان عرصه دانش و فنون بوده‌ و هستند، نقش بنیادینی در تقویت جایگاه عزّت تاریخی و نهادینه کردن افتخار به ایرانی بودن دارد و بلکه، لازمه برانگیختن احساس وطن‌دوستی در جوانان و نوجوانانی است که آینده‌سازان این سرزمین هستند. تلاش ما در مجموعه نوشتارهای «مفاخر ملّی»، این است که چهره‌های پرفروغ، اما کمتر شناخته شده را در عرصه علم و دانش ایران‌زمین، به همه و به ویژه نسل جوان معرفی کنیم؛ رسالتی که خراسان به عنوان یک روزنامه دیرپا و فرهنگ‌محور، بر دوش خود احساس می‌کند و در پی ادای وظیفه در این عرصه خطیر و تاریخی است. در این قسمت با هم به بررسی زندگی علامه ابوالحسن شعرانی خواهیم پرداخت؛ اعجوبه‌ای که در بیشتر دانش‌های زمان خود سرآمد بود و شاگردانی سترگ، همچون مرحوم علامه حسن‌زاده آملی را تربیت کرد.   جواد نوائیان رودسری – پرداختن به زندگی و فعالیت‌های استاد گرانمایه، مرحوم علامه ابوالحسن شعرانی، کاری بس دشوار است. او شبیه هیچ‌کدام از افرادی که می‌شناسید نیست؛ نه چنان که وجاهت صورت و کسوتش نشان می‌دهد، فقط از اهالی عالَمِ فقاهت ‌است و نه آن‌چنان که برخی می‌گویند، تنها عالِم خوش‌قریحه‌ای است، آشنا به علوم عقلی، همچون فلسفه، منطق، ریاضیات و نجوم و نه حتی، زبان‌دانی است که افزون بر زبان مادری، بر زبان‌های فرانسه، عربی و عبری تسلط کامل داشت و انگلیسی و ترکی استانبولی را به قدر نیاز می‌دانست. علامه شعرانی، چنان‌که یکی از شاگردانش توصیف کرده‌است، متفکری ذوالفنون بود، عالمی استاد دیده که در دریای معرفت و عرفان اسلامی نیز، غورها کرد و مراتب معرفت را به عالی‌ترین وجه پیمود. وقتی قرار باشد درباره کسی بنویسیم که مرحوم آیت‌ا... سیدرضی شیرازی، وی را شبیه «معلم اول» (ارسطو)، پروفسور مهدی محقق او را «سهروردی زمان»، مرحوم علامه حسن‌زاده، وی را شبیه «شیخ‌الرئیس بوعلی‌سینا و میرداماد» و مرحوم استاد جلال‌الدین همایی، او را «شیخ بهائی دوران» می‌داند، کار سخت می‌شود و گستره واژگان اظهار عجز می‌کنند. سخت است که باور کنیم او، به عنوان یک حوزوی برجسته، مترجم کتاب «هیئت»، اثر «کامیل فلاماریون»، ستاره‌شناس فرانسوی به زبان فارسی است؛ آن هم در اواخر عصر قاجار که شاید کمتر کسی، از اهل حوزه چنین انتظاری داشت و شاید خودِ حوزویان نیز عموماً، از ورود به چنین عرصه‌ای، به دلایل گوناگون خودداری می‌کردند. این مقدمه را خدمت شما خواننده فرهیخته عرض کردم تا اگر در ادامه عرایض، قصور و کاستی دیدید، آن را یکسره از آنِ قلم این کمترین بدانید و نه جایگاه رفیع و کم نظیر علامه ابوالحسن شعرانی. جَدّ اندر جَدّ، معلم و محقق علامه در خاندانی اهل علم متولد شد، سابقه استادی پدرانش در مدارس این سرزمین، به سه قرن می‌رسد. جد بزرگ وی، ملا فتح‌ا... کاشانی، صاحب تفسیر کبیر «مَنْهَجُ الصّادقین فی إلْزامِ الْمُخالِفین»، از اجلّه علمای عصر صفوی و دوران حکومت شاه تهماسب یکم بود که در سال 988ق، بدرود حیات گفت. ملا فتح‌ا... را به روان‌نویسی و اعجاز قلم می‌شناسند؛ میراثی که علامه شعرانی به کمال از جدّ بزرگوارش به ارث برده و جزو معدود نویسندگان علوم عقلی معاصر بود که در نوشتار و ادبیات نیز چون دیگر دانش‌ها، سرآمد روزگار خود محسوب می‌شد. علامه در خانواده‌ای با چنین سابقه درخشان، در سال 1281ش و در تهران، دیده به جهان گشود؛ چهار سال پیش از پیروزی انقلاب مشروطه. مقدمات را نزد پدرش، ملامحمد بن ملاغلامحسین، فرا گرفت و تا 26 سالگی، یعنی زمان رحلت وی، در ایران ماند و حضور در درس بزرگانی همچون میرزامهدی آشتیانی، آیت‌ا... شیخ عبدالکریم حائری و سیدحسن مدرس را تجربه کرد و در همان ایام بود که به دلیل تسلط بر ریاضیات، از سوی مرحوم شهید مدرس، به استادی در مدرسه عالی سپهسالار منصوب شد و تا پیش از هجرت به عتبات، در این مدرسه تدریس می‌کرد. علامه، با درگذشت پدر، راه عتبات را پیش گرفت و در آن‌جا نیز به تکمیل درس پرداخت و در دهه 1310ش، در اوج اختناق رضاشاهی، به ایران بازگشت و با وجود محدودیت‌های فراوان برای اهل حوزه، به تدریس و تربیت شاگردان در حوزه علمیه تهران پرداخت. دانشمند و دانش‌پژوه بردبار علامه شعرانی، در تحصیل دانش جدی و بردبار بود؛ هیچ دانشی را سرسری فرا نمی‌گرفت و تا به کُنه آن علم نمی‌رسید، دست بردار نبود. این بردباری مثال‌زدنی در کنار هوش و قریحه سرشار، از وی عالمی مسلط به علوم زمانه و دانشمندی تولیدکننده علم ساخت. نکته جالب توجه در زندگی او، این است که برای مقدمات یک کار علمی نیز به اندازه خود آن کار ارزش قائل بود. شاید اگر این ویژگی اخلاقی را با ذکر یک مثال یادآوری کنیم، بد نباشد؛ هنگام حضور در تهران، تصمیم گرفت به تحقیق و تفحص در متون یهودی بپردازد. با آن‌که متن‌هایی به زبان فرانسوی، عربی و حتی فارسی در این‌باره موجود بود، علامه ترجیح داد که مطالعاتش را با زبان اصلی متون یهودی، یعنی عبری انجام دهد؛ به همین دلیل، یک یهودی آشنا با این زبان را راضی کرد که به وی عبری بیاموزد. پذیرش آموزش زبان عبری به علامه از سوی آن یهودی، ریشه در رفتار مهربانانه وی با همه مردم و از جمله اقلیت‌های مذهبی داشت. مرحوم آیت‌ا... سیدرضی شیرازی می‌گوید: «در آن منطقه‌ای که [علامه] زندگی می‌کرد، یهودی هم بود. به او علاقه داشتند. عبری را هم از یهودیان همان‌جا فرا گرفت»* و حجت‌الاسلام عبدالحسین خسروپناه نقل می‌کند: «شب‌ها عبا را روی سر می‌گذاشت، برای این‌که کسی او را نشناسد و می‌رفت منزل یک یهودی و زبان عبری را از او یاد گرفت. بعد رفت متون مقدس مسیحی و یهود را کامل مطالعه کرد و کتابی نوشت به نام راه سعادت که درباره اثبات نبوت خاصه نبی مکرم اسلام(ص) بود.» علامه ابوالحسن شعرانی، در دیگر عرصه های علمی نیز به همین شیوه عمل می‌کرد و همه چیز را کامل و بی‌کم و کاست فرا می‌گرفت؛ با این حال، اهل جار و جنجال و فخر فروشی نبود، آن‌قدر ساده و بی‌تکلف با شاگردان و مردم برخورد می‌کرد که خیلی‌ها باور نمی‌کردند او چنین جایگاه بلندی در دانش‌های گوناگون دارد. آیت‌ا... سیدرضی شیرازی که افتخار شاگردی وی را داشته‌است، می‌گوید: «همه چیزش خوب بود، ریاضیات، فلسفه، عرفان، فقه، همه چیز ... [با این حال،] آقای شعرانی یک ملای بی‌سرو صدا، ولی پُرواقعیت و پُرمغز بود. باید بگویم معلّم کل است؛ یعنی اکثر علوم روز را می‌دانست و با آن ها آشنایی داشت.» در کنار همه این ویژگی‌های برجسته علمی، ذکر یک نکته ضروری است که علامه، هر آن‌چه را فراتر از علوم حوزوی فرا گرفت، در ایران آموخت؛ حتی زبان فرانسه یا دانش‌های روز دیگر را. یک معلم عاشق علامه ابوالحسن شعرانی یک معلم عاشق بود و همه وجودش را وقف شاگردانش می‌کرد. اصلاً همین شاگردان زبده، شناسنامه او هستند، فقط کافی است نام برخی از آن ها را ببریم تا عظمت این مرد را بشناسید؛ علامه حسن‌زاده‌ آملی، محدث اُرمَوی، آیت‌ا... عبدا... جوادی آملی، سیدهاشم آملی، استاد علی‌اکبر غفاری و ... . در میان آن ها شاید شهرت علامه حسن‌زاده، بیشتر از بقیه باشد و البته، از نظر کسوت نیز وی شاگرد 20 ساله علامه شعرانی بوده‌است. علامه حسن‌زاده، استادش را قهرمان علمی منحصر به فرد در جمیع علوم مختلف معرفی و از او به عنوان فقیهى مجتهد و جامع شرایط فقهى در حد کمال و فیلسوفى الهى و متبحّر و حکیمى متضلّع در حکمت متعالیه و مشّاء و اشراق و دانشمندی بی‌نظیر در علوم ریاضى، به ویژه در هیئت یاد کرده‌است. کلاس‌های درس علامه، تقریباً بعد از اذان صبح آغاز می‌شد و حتی گاه بعد از نماز مغرب و عشا نیز پذیرای شاگردان بود. او در تمام سال به جز روز عاشورا و عید فطر تدریس می‌کرد و در ساعات بین این کلاس‌ها، به مطالعه و تحقیق می‌پرداخت. عاشق سوال کردن شاگردان بود و از بارها تکرار درس، هیچ‌گاه خسته نمی‌شد. بی‌اعتنا به دنیا علامه شعرانی، یک عارفِ متشرّع و زاهد متهجّد بود؛ از دنیا چیزی نمی‌خواست و دانش خود را هنگامی مفید می‌دانست که بتواند با آن، سیر الی‌ا... را تسریع کند. آیت‌ا... سیدرضی شیرازی می‌گوید: «[علامه شعرانی] خیلی آدم عجیبی بود، خیلی بی‌توجه به این دنیا، اصلاً مثل این‌که برای این دنیا ارزشی قائل نبود. اگر آقای شعرانی می‌خواست شخص اول روحانیت بشود، می‌توانست، خیلی خوب هم می‌توانست، همه چیز بلد بود ... [اما به دنبال مقام و موقعیت نمی‌رفت].» سادگی زندگی او، با وجود آن‌همه تسلط بر دانش و فن و زمینه بالای کسب درآمد از این طریق، برای عالِم و عامی شگفت‌انگیز بود. هیچ‌وقت از وجوه شرعی استفاده نکرد و برای گذران عُمر به درآمدش از تدریس، اکتفا می‌کرد و زندگی را در نهایت سادگی می‌گذراند. به قول پروفسور مهدی محقق، او را باید یک روحانی واقعی بدانیم: «[علامه شعرانی] این حقیقت را آموخته‌بود، زندگی ساده، زندگی بی‌پیرایه، ادعا نداشتن و این نشانه یک روحانی است؛ [این‌که] مادیات را بگذارد کنار و برود سراغ روحانیات و خودش را نزدیک کند به مبادی عالیه.» آن دانشمند کم‌نظیر و عارف نامی روزگار ما، پس از 71 سال زندگی، در 12 آبان سال 1352، بر اثر ابتلا به بیماری ریوی دار فانی را وداع گفت و پیکرش، در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) آرام گرفت.   *متن سخنان بزرگان درباره علامه شعرانی در این نوشتار، از کتاب «فرزانه ناشناخته؛ یادنامه علامه میرزاابوالحسن شعرانی»، نشر بوستان کتاب قم و مستند «مردان خدا» به تهیه‌کنندگی بیژن شکرریز نقل شده‌است.