تاثيرپذيري ايران از تغيير اقليم بيش از ميانگين جهاني است

الهه باقري‌سنجرئي
ايران، با خطرات جدي پيامدهاي تغيير اقليم روبروست؛ سال‌هاست كه پيوسته اين جمله شنيده مي‌شود و هربار، اخبار بلاياي طبيعي كه گاه تا پيش از اين ناشناخته بودند، با جديت بيشتري منتشر مي‌شود. بارها به‌طور جدي پيش‌بيني شده بود كه به‌دليل افزايش دماي كشور تا سال 2030، شاهد كاهش رواناب‌ها در تمامي حوضه‌ها خواهيم بود كه اين روند، به بروز خشكسالي‌ها و سيلاب‌هاي شديد مي‌انجامد. همچنين گفته شده بود كه با افزايش دماي كشور، حجم تبخير افزوده مي‌شود و سطح آب‌هاي زيرزميني تا 20 درصد كاهش مي‌يابد و اين يعني، مشكل بزرگي براي تأمين آب شرب. با اين‌حال بايد بگوييم هرچند كه تغيير اقليم جهاني بر جغرافياي سرزمين ما هم تأثيرگذار بوده اما نبايد سوءمديريت‌ها، برنامه‌ريزي‌هاي كوتاه‌مدت بدون توجه به اثرات طولاني آنها، مصرف بي‌رويه منابع آب و كشاورزي و... را از ايجاد اين بحران تبرئه كنيم و تمام آسيب‌ها و بلاياي طبيعي را به گردن تغيير اقليم بيندازيم. 
اثرات مستقيم انساني بر تشديد تأثيرات تغيير اقليم
درباره تأثيرات تغيير اقليم، و سهم سوء‌مديريت‌ها، برنامه‌ريزي‌هايي بدون بررسي تبعات بلندمدت، ناآگاهي‌هاي فرهنگي و اجتماعي و... نظرات مختلفي وجود دارد اما وجه مشترك تمام نظرها اين است كه فعاليت‌هاي انساني، برداشت‌هاي بي‌رويه از منابع طبيعي، بي‌توجهي در برنامه‌ريزي‌ها، تأثيرات تغيير اقليم را بر مناطق مختلف، بيشتر از روند جهاني تشديد مي‌كند. در اين باره، محسن ناصري، عضو هيات‌علمي دانشگاه تهران و مسوول كارگروه تغيير اقليم اتاق فكر تغيير اقليم و محيط‌زيست فرهنگستان علوم، در گفت‌وگويي با «اعتماد» گفت: «در خصوص ارزيابي اثرات تغيير اقليم و تأثير آن بر مناطق مختلف كشور (اعم از منابع آب، كشاورزي و رژيم اقليمي)، ارزيابي ما متأثر از احتمالات و سناريوهاي پيش‌ِ رو و در آينده با بهره‌گيري از علم آمار و احتمال صورت مي‌پذيرد و هيچ الگوي قطعي در اين خصوص ندارم. انتساب قطعي توفان‌هاي مكرر و تكرار فزاينده حوادث سيلاب به تغيير اقليم به‌صورت علمي ممكن نيست، اما فهم عميق ما از تغيير اقليم اين انتساب را تأييد كرده و بروز فزاينده حوادث حدي را ممكن و واقعي مي‌كند. اين حوادث، مواردي در طبيعت هستند كه نمي‌توانيم در خصوص وقوع آنها به‌صورت قطعي اعلام نظر كنيم. مثلاً درمورد سيل‌هايي كه در كشور در فصل‌هاي نامتناسب و به‌طور مكرر رخ مي‌دهد مي‌توان گفت كه با احتمال بسيار، متأثر از تغيير اقليم بوده، اما يك ارتباط قطعي و ثابت‌شده در اين مورد حاكم نيست. اين توضيح درمورد رژيم آب‌وهوايي و حوادث حدي است. اشاره به اين نكته ضروري است كه با توجه به ماهيت تغيير، اين امكان وجود دارد كه تصميم‌هاي نامناسب و اقدامات اجرايي (اعم از سلبي و ايجابي) نامتناسب به پاي تغيير اقليم، دانسته يا نادانسته، لحاظ شود.»
دانشيار دانشكده عمران دانشگاه تهران، درباره سهم تأثيرات تغيير اقليم و فعاليت‌هاي انساني، توضيح مي‌دهد: «بررسي‌هاي مناطق مختلف، نشان داده كه حدود ۳۰ الي ۵۰ درصد، اثرات كاهش در رژيم رواناب در كشور، يعني كاهش آورد رودخانه‌ها در كشور ناشي از اثرات تغيير اقليم بوده و سهم عمده، يعني بيش از ۵۰ درصد، ناشي از اثرات دخالت مستقيم انساني يعني توسعه‌هايي كه ايجاد شده مانند توسعه كشاورزي، دستكاري در رژيم هيدرولوژي (توسعه شهري، برداشت بيش از حد تجديدپذيري آب زيرزميني، تغيير در نظام چرخش طبيعي آب به‌خصوص با توسعه شهري و صنعتي، و...) است. همچنين تغيير ماهوي نيز در اين تغيير در حال رخ‌نمودن است. به نظر مي‌رسد كه بارش‌هايي با مدت‌زمان بارش زياد (شدت كمتر) كاهش يافته است.‌ اين الگوي بارش فرصت كافي در ايجاد شرايط نفوذ را فراهم كرده و تقويت آبخوان و رطوبت خاك را موجب مي‌شد. در واقع زماني كه آب با حجم زياد روي سطح خاك مي‌نشيند، بلافاصله بر سطح زمين يك لنز اشباع شكل مي‌دهد كه اين لايه باعث مي‌شود آب به‌جاي نفوذ، روي سطح زمين جاري شود. حال اگر بارش يا سرعت كمتر و مدت‌زمان بيشتري رخ مي‌داد (به‌جاي مدت‌زمان كمتر و شدت بيشتر كه منجر به سيل مي‌شود) فرصت نفوذ عمق ايجاد مي‌شد. پس اين كاهش بارش‌ها با مدت‌زمان طولاني و سرعت كمتر كه امروز رخ داده، اثرات منفي دوگانه دارد. از طرفي باعث تضعيف شرايط شكننده آبخوان‌ها مي‌شود و هم وقوع سيل را تقويت مي‌كند. يكي از اثرات ديگري كه به‌صورت آماري به‌ دست آمده، ميانگين دما (افزايش بيشينه و كمينه) در كشور خودمان است كه افزايش صعودي را نشان مي‌دهد و هيچ اما و اگري ندارد كه در نتيجه اين تغيير چشمگير ميانگين دما، تبخير سطحي افزايش پيدا مي‌كند، مصرف زياد مي‌شود، تبخير از سطح خاك افزايش مي‌يابد، و تلفات بارش در حين و پس از آن افزايش پيدا مي‌كند. علاوه بر آن، گرم‌ترشدن هوا هم باعث نياز كاذب شده و درنهايت مصرف بيشتر مي‌شود. در پيكره‌هاي آبي آزاد مثل پشت مخازن، تبخير افزايش پيدا كرده و تلفات بيشتر مي‌شود. بنابراين هم مصرف و هم تلفات را افزايش داده كه از اثرات مسجل تغيير اقليم به‌ شمار مي‌رود.»
برنامه‌ريزي با تكيه بر توهم فراواني 
اين عضو هيات‌علمي دانشگاه تهران، درباره نگاه‌ها به تغيير اقليم در سطح جهاني مي‌گويد: «ديدگاه غالب جهاني در خصوص تغيير اقليم متعلق به مجمع بين‌الدول تغيير اقليم (IPCC) است كه افزايش گازهاي گلخانه‌اي در جو را دليل تغيير اقليم جهاني مي‌داند (پيشران با منشأ انساني) . در اين ديدگاه، شرايط به سرعت از يك وضعيت قابل بازگشت به‌سمت شرايطي غيرقابل‌‌بازگشت و احياناً تعادل جديد اقليم (حتي به شرط توقف تمامي اقدامات ازدياد انتشار گازهاي گلخانه‌اي) در حال گذار است. يعني اگر حتي همين امروز تمام گازهاي گلخانه‌اي را از جو حذف كنند، معلوم نيست تا چند دهه اثرات اين رژيم نامطلوب وجود خواهد داشت‌. آنچه مسلم است اين است كه حتي اگر انتشار تمام گازهاي گلخانه‌اي حذف شود ما به شرايط و تعادل قبلي بازنگشته و شرايط اقليمي جديدي تجربه خواهد شد.» 
ناصري درباره عواملي كه كشور را در شرايط كنوني قرار داد، توضيح مي‌دهد: «ما متأسفانه دچار فرهنگ توهم فراواني شده‌ايم. وقتي اندكي بارندگي داريم، تصور مي‌كنيم ديگر نگراني از خشكسالي در كشور برطرف شده و پشت سدهاي ما آب فراوان ذخيره شده است. در ساير موارد ديگر هم همين هستيم‌. احتمالاً زياد اين رويكرد را شنيده‌ايم كه اگر هرجاي ايران يك متر از زمين را حفر كنيم، به نفت و منابع گرانبهاي معدني مي‌رسيم؛ اين همان توهم فراواني است كه در كشور ما ريشه دوانده و متأسفانه فقط محدود به عموم مردم نيست. اين موضوع، به ذهنيتي غالب تبديل شده كه به اشتباه در ذهن مسوولان نيز داراي رگ و ريشه است. ما بايد بپذيريم كه به‌لحاظ منابع طبيعي، آن‌چنان كشور ثروتمند و پُرمنبعي نيستيم و براي تداوم برنامه‌هاي توسعه حتماً احتياج به برنامه‌ريزي و سرمايه‌گذاري‌های منظم و مداوم داريم كه در فرهنگ ما جايگاه و برداشتي جدي از آن وجود ندارد. در خصوص منابع طبيعي مانند منابع آب هم همين‌طور است؛ سال‌هاي بسياري مجريان امور، خودشان را موظف به تأمين (آب، غذا و ...) مي‌دانستند. با سرعت سد احداث مي‌كردند كه آب را از هرجايي كه مي‌شود به ساير مناطق برسانند. امروز در كشور شاهد لوله‌كشي ملي هستيم و اين يعني رژيم طبيعي حوضه‌هاي‌ آبريز كشور را دچار اختلال كرده‌ايم. در اينجا هم مسوولان با باور به فراواني برنامه‌هاي‌شان را پيش بردند و نتيجه آن، اين است كه حتي در حوزه‌هاي تقريباً پُرآبي كه بايد شدت خشكي و كم‌آبي در آن مناطق كمتر باشد، به‌دليل همين توهم فراواني دچار كم‌آبي شديد شده‌ايم؛ چراكه فكر مي‌كرديم مي‌توانيم با چند منطقه پرآب، تمام مناطق را تأمين كنيم. اين موضوع باعث شده كه مزيت‌هاي نسبي مناطق كشور هم از بين رفته باشد. يعني استان‌هايي هم كه سرچشمه‌ رودهاي بزرگ بودند نيز دچار كم‌آبي شده‌اند و خشكسالي هيدرولوژيكي در آن مناطق حاكم شده است. اين موارد، مجموعه اقدامات اشتباهي است كه تاكنون انجام داده‌ايم و باعث تشديد اثرات تغيير اقليم شده است. 
از طرفي از آنجا كه مسوولان در برهه‌هاي مختلف، بارگذاري و مصارف بسياري بر منابع (به‌خصوص آب و انرژي) تعريف كرده‌‌اند و آن نيازها، مسووليت‌ اجتماعي ايجاد كرده، مجري خود را موظف مي‌داند كه به تعهداتي كه ايجاد شده عمل كرده و در نهايت باعث عمق‌بخشي به مداخلات موجود شده و ريشه بحران را گسترده‌تر مي‌كند. در صورتي كه بايد از سال‌ها قبل با برنامه‌ريزي مبتني بر واقعيت (بدون توهم فراواني) براي استفاده و توسعه منابع انرژي، آب و كشاورزي در كشور، به تمامي جنبه‌هاي فوق توجه ويژه معطوف مي‌شد. بايد هشدارها در خصوص چالش‌هاي منابع انرژي، آب و امنيت منابع غذايي در كشور جدي گرفته شود براي مديريت مصرف (با وجود ناترازي شديد موجود) برنامه‌ريزي جدي صورت پذيرد. متأسفانه تا مدت‌ها اغلب مسوولان هشدارهاي محققان در اين زمينه را وسواس‌ علمي قلمداد كرده و از صرف وقت جدي در اين زمينه اجتناب مي‌كردند. به‌وضوح ابرچالش دهه آينده كشور مديريت و فائق‌آمدن بر اين ناترازي است كه تغيير اقليم به ‌صورت مستقيم يا غيرمستقيم نقش جدي در آن دارد.»


گرمايش جهاني به‌صورت متوازن عمل نمي‌كند
در بسياري از گزارش‌ها گفته شده كه تأثيرپذيري ايران از تغيير اقليم، بيش از ميانگين جهاني است و به نظر مي‌رسد ما درزمينه سازگاري با تغيير اقليم، كند عمل كرده‌ايم. احد وظيفه، رييس مركز ملي اقليم و مديريت بحران خشكسالي سازمان هواشناسي كشور، تأثيرپذيري كشورها و مناطق مختلف از تغيير اقليم را ناگزير مي‌داند و برنامه‌ريزي صحيح و اصولي را از مهم‌ترين عوامل برون‌رفت از آسيب‌هاي جبران‌ناپذير مي‌داند. او در اين باره مي‌گويد: «بخشي از تغيير اقليم، يك معضل و مشكل جهاني است؛ جهان در حال گرم‌‌شدن است كه دليل اصلي آن به انتشار گازهاي گلخانه‌اي مربوط است و مهم‌ترين آنها دي‌اكسيد كربن و در مرتبه بعدي متان، به‌اضافه گازهاي ديگري كه غلظت‌شان در جو زمين باعث شده دماي كره زمين حدود 1 الي 1.5 درجه افزايش پيدا كند كه بر اساس آمارهاي جهاني دماي زمين بين 1.1 تا 1.2 درجه بيشتر از سال‌هاي قبل از عصر صنعتي‌شدن، شده است. اما در همين ماه مي ‌و جولاي، روزهايي بوده كه بي‌هنجاري مثبت كره زمين از 1.1 درجه حتي بيشتر شد. يعني هدفي كه كشورها در پيمان پاريس به‌دنبال آن بودند كه اجازه ندهند بي‌هنجاري دماي كره زمين از اين درجه فراتر برود، در حال رخ‌دادن است. بنابراين بخشي از تغيير اقليم ناشي از گرمايش جهاني است كه با آن مواجه هستيم. اما اين گرمايش جهاني به‌صورت متوازن عمل نمي‌كند و در جاهايي بسيار فراتر از پيش‌بيني است. مثلاً در مناطق قطبي نسبت به دوران قبل از عصر صنعتي‌شدن، حدود 3 تا 4 درجه گرم‌تر شده‌اند و مناطق بياباني مانند ايران، شمال افريقا و خاورميانه، حدود 2 تا 2.5 درجه نسبت به آن نرخ متوسط افزايش دما، گرم‌تر شده‌اند. نتيجه اين افزايش دما در مناطق قطبي باعث افزايش ارتفاع آب اقيانوس‌ها و در مناطق كم‌بارش و بياباني مانند ايران، با كاهش شديد بارندگي، بي‌هنجاري‌هاي شديد بارندگي، خشك‌شدن درياچه و تالاب‌ها شده كه به‌خصوص با افزايش جمعيت به‌ويژه در كشورهاي جهان سوم منجر به اين شده كه دسترسي انسان‌ها به آب كم‌ وكمتر شود.» 
وظيفه، با اشاره به تأثير اقتصادي و معيشت جوامع بر سبك زندگي و استفاده از منابع طبيعي توضيح مي‌دهد: «بخشي از عوارض ناشي از تغيير اقليم، به جوامع محلي برمي‌گردد. وقتي بارندگي كاهش مي‌يابد و دما افزايش مي‌يابد، جوامع محلي‌اي كه راهي جز كشاورزي نداشتند، تلاش مي‌كنند كه كشاورزي خود را به هر قيمتي كه شده حفظ كنند و درنتيجه به منابع طبيعي فشار وارد مي‌كنند. در مناطقي در جنگل‌ها پيشروي مي‌كنند، در بعضي بخش‌ها آب منابع زيرزميني را بيش از حد استخراج مي‌كنند كه بتوانند معيشت خود را حفظ كنند. اين موضوع در بلندمدت اثرات بسيار ناگواري خواهد داشت؛ به‌تدريج محيط خشك‌تر مي‌شود، سبزينگي و پوشش گياهي به‌شدت كاهش مي‌يابد، بيابان‌ها توسعه پيدا مي‌كنند، فرسايش بادي و آبي افزايش پيدا مي‌كند، مراتع به‌خاطر استفاده بي‌رويه از بين مي‌رود و...، و نتيجه آن مي‌شود فقيرشدن تدريجي اجتماع و به‌خصوص محيط زيست و اخبار آن را پيوسته در رسانه‌ها مي‌بينيم و مي‌شنويم. مثلاً در گذشته هم در سيستان‌وبلوچستان بادهاي شديد مي‌وزيد اما با درياچه‌اي كه آب داشت، برخورد مي‌كرد اما امروز، اين باد با درياچه‌اي مواجه مي‌شود كه بستر آن آماده خيزش گردوخاك است و در مسير جريان خود اين گردوخاك مناطق وسيعي را در بر مي‌گيرد. يا مثلاً استخراج آب از منابع زيرزميني، خيلي بيشتر از آن‌چيزي است كه طبيعت بتواند جايگزين آن بكند كه نتيجه آن آماري است كه گفته مي‌شود حدود 140 تا 150 كيلومتر مكعب از آب‌هاي زيرزميني ايران طي دو دهه گذشته استخراج شده و سطح زير‌زمين خالي شده كه باعث فرونشست دشت‌ها شده است. وقتي اين اتفاق رخ مي‌دهد، محيط زيست و طبيعت ما مقاومت خود را از دست مي‌دهد و درنتيجه، تخريب‌ها بيشتر مي‌شود، خشكي زمين و گردوخاك افزايش پيدا مي‌كند و فراگير مي‌شود و اثرات اقتصادي آن نيز گسترده مي‌شود، چراكه وقتي فقط يك جامعه درگير چنين بحراني بشود، دولت و حاكميت مي‌توانند خسارات آن را جبران كنند اما وقتي اين آسيب‌ها به تمامي كشور مربوط شود، ديگر توان لازم براي جبران خسارت وجود نخواهد داشت.» 
تغيير اقليم يك‌شبه ايجاد نشده است
رييس مركز ملي اقليم و مديريت بحران خشكسالي سازمان هواشناسي كشور درباره راهكار برون‌رفت از شرايط كنوني مي‌گويد: «بي‌شك ما نمي‌توانيم به‌تنهايي در برابر اين تغيير اقليم جهاني اقدامي انجام دهيم. اما مهم‌ترين كاري كه هر كشوري بايد انجام دهد، اين است كه مقاومت خود را با سازگاري بيشتر همراه كند. يعني مثلاً ما بايد بتوانيم از همين امكاناتي كه داريم به‌شكل بهتر و مناسب‌تري استفاده كنيم. يعني ضمن اينكه امنيت غذايي و معيشتي خود را تأمين مي‌كنيم، بتوانيم محيط خود را پايدارتر نگه داريم تا تخريب گسترده محيط‌زيست حادث نشود. اين اقدامي است كه در دنيا مطرح است و تأكيد مي‌شود كه بحث تغيير اقليم يك موضوع است و سازگاري، موضوعي ديگر. در جوامع محلي هم اقدامات بسياري مي‌توان انجام داد. در بحث كشاورزي، مي‌بينيم كه كشورهايي كه دچار كم‌آبي يا خشكسالي هستند، به ‌سمت مصرف بهينه آب رفتند و محصولاتي را كشت و برداشت مي‌كنند، كه نياز كمتري به آب داشته باشد. در كشت گلخانه‌اي به دستاوردهاي خوبي رسيده‌اند، در صادرات و واردات مواد غذايي بيشترين دقت را دارند كه آب مجازي از كشورشان خارج نشود يا مثل كشور ما در بحث كشاورزي، بي‌محابا عمل نمي‌كنند. تمام اين موارد نيازمند برنامه‌ريزي و سرمايه‌گذاري است و يك‌شبه نمي‌توانيم به آن دسترسي داشته باشيم. البته كه تغيير اقليم هم يك‌شبه ايجاد نشده و در همين كشور خودمان، حدود 20 سال است كه ما درگير كاهش بارندگي و سال‌هاي خشك بوديم كه به باور من از همان زمان مي‌توانستيم اقدامات مناسبي داشته باشيم. متأسفانه برنامه‌هايي كه انجام شد ناكافي بود و در حد نياز كشور نبود. حتي مي‌توانم بگويم شايد بي‌توجهي هم شده، مثلاً علي‌رغم خشكسالي گسترده در چند سال اخير، با سطح تبخيري كه در كشور داشتيم، در برخي استان‌هاي كم‌آب يا حتي كويري مثل اصفهان يا فارس كشت برنج انجام مي‌شده است. در چنين اقداماتي، طبيعت ديگر نمي‌تواند اين ميزان استفاده را تحمل كند. اصطلاحاً گفته مي‌شود براي اينكه طبيعت پايدار بماند، مي‌توانيم فقط حدود 20 درصد آب تجديدپذير را برداشت كنيم، اين در حالي است كه در ايران بيش از 80 درصد آب‌هاي تجديدپذير استخراج مي‌شود و نتيجه آن، همين فرونشست زمين، خشك‌شدن تالاب‌ها، كاهش شديد آب درياچه‌ها و عواملي از اين دست است. در واقع جايي كه طبيعت ظرفيت فشار بيش از حد را نداشته باشد، روال طبيعي خود را پس مي‌زند. همواره هر سال شاهد خشكسالي هستيم كه بيشترين ميزان آن در سال 2021 بود كه ميانگين بارش كشور از حدود 229 ميلي‌متر در طول 10 سال گذشته بود، به 114.5 تا 115 ميلي‌متر رسيد. يعني در اين حد با كاهش بارندگي مواجه بوديم. اين موارد به‌طور جدي به برنامه‌ريزي منسجم نياز دارد و هرچند كه كشاورزي مهم‌ترين قسمت حفظ منابع آبي است اما در فرهنگ‌سازي و آشنايي مردم با مصرف بهينه‌، در بهبود آب‌رساني و كاهش هدررفت سيستم لوله‌كشي فعلي كه گفته مي‌شود حداقل 30 درصد آب لوله‌كشي به‌دليل فرسودگي زيرساخت هدر مي‌رود، هم در مديريت منابع بالادست آب و... به برنامه‌ريزي پايدار و دقيقي نيازمنديم. مثلاً اگر در همين منابع بالادست، مديريت درستي در بحث آلودگي، برداشت‌هاي بي‌رويه و... صورت نگيرد، زنجيروار مشكلات به بخش‌هاي ديگر منتقل مي‌شود. صنايع بايد به‌سمت بازچرخاني آب و استفاده مجدد از آب مصرفي حركت كنند. متأسفانه امروز اكثر صنايع از همان آب شربي استفاده مي‌كنند كه در شهرها مورد مصرف قرار مي‌گيرد. تمامي اين موارد اقدامات فراگيري است كه در هر بخش راهكارهاي ويژه خود را دارد و چاره‌اي جز برنامه‌ريزي و مديريت صحيح نداريم.» 
ردپاي انسان، در تغيير اقليم بعد از انقلاب صنعتي
محمود خسروي، استاد اقليم‌شناسي و رييس دانشكده جغرافيا و برنامه‌ريزي محيطي دانشگاه سيستان و بلوچستان، از ديگر افرادي است كه تغيير اقليم را درنتيجه انتشار گازهاي گلخانه‌اي مي‌بيند و نقش «انسان» را در اين مورد بسيار پُررنگ مي‌داند. او در اين مورد به «اعتماد» مي‌گويد: «بحث تغيير اقليم، موضوع پيچيده‌اي است. آنچه كه ما از آن مي‌گوييم، از ديدگاه اقليم‌شناسان، اين‌ است كه از ابتداي پيدايش كره زمين، تغييرات وجود داشته و هيچگاه روند ثابت در آن ديده نمي‌شود. اما آنچه كه در سال‌هاي اخير در خصوص تغيير اقليم مطرح شده، آن مواردي است كه مربوط به سال‌هاي بعد از انقلاب صنعتي است؛ يعني از حدود 1750 ميلادي و در واقع تفاوتش با تغييرات طبيعي كره زمين از ابتداي پيدايش، مربوط به عاملي به ‌نام انسان است و با توجه به مطالعات و بررسي‌هايي كه دانشمندان، محققان و دانشگاهيان بسياري ارايه دادند، عامل اين تغييرات، افزايش تراكم گازهاي گلخانه‌اي است كه بخش اعظم آن توسط انسان بعد از انقلاب صنعتي انتشار پيدا كرده است. بنابراين اگر حتي تغيير اقليم را در 150 سال اخير، عامل طبيعي هم در نظر بگيريم، چون آغاز آن با افزايش گازهاي گلخانه‌اي بوده، پس نقش انسان كاملاً روشن است. همچنين منابع انتشار گازهاي گلخانه‌اي كه 5، 6 مورد است و مهم‌ترين آنها دي‌اكسيد كربن است، كاملاً مشخص است. مثلاً در سال 2023، غلظت آن به حدود 424 ppm رسيده كه قبل از انقلاب صنعتي، غلظت دي‌اكسيدكربن حدود 280 ppm بود. افزايش دماي كره زمين نسبت به قبل از انقلاب صنعتي را كه به آن افزايش گرماي جهاني مي‌گوييم و علت تمام بحث‌هاي تغيير اقليم همين است؛ رويدادهاي حدي-اقليمي، موج‌هاي گرمايي، بارش‌هاي سيل‌آسا، خشكسالي‌هاي مكرر و مداوم، ازبين‌رفتن منابع آب، خشكي تالاب‌ها و بسياري مسائل ديگر و نقش انسان در انتشار گازهاي گلخانه‌اي و درنتيجه آن گرم‌شدن زمين و موارد پس از آن، كاملاً روشن است.» 
او درباره تأثير تغيير اقليم جهاني بر مناطق مختلف و تفاوت‌هايي كه در شدت اين تأثيرپذيري است، توضيح مي‌دهد: «اقليم، مرز ندارد، يعني مرزهاي سياسي براي تغييرات آن مطرح نيست. مثلاً اگر عامل انتشار گازهاي گلخانه‌اي كشورهاي صنعتي بودند، اثرات آن در بسياري كشورهاي دوردست هم خود را نشان مي‌دهد. اما مي‌بينيم شدت تأثيرات تغيير اقليم در بعضي مناطق بالاتر است، مثلاً گفته مي‌شود كه سرعت گرمايش جهاني و تغيير اقليم در ايران دو برابر كشورهاي ديگر است. بخشي از اين موضوع ناشي از فعاليت‌هاي انساني است، مانند تخريب سرزمين و بحث‌هاي مديريتي، استفاده ناصحيح از منابع طبيعي، عدم استفاده از انرژي‌هاي طبيعي، استفاده بيشتر از سوخت‌هاي فسيلي، و... مواردي كه به آن تخريب سرزمين مي‌گوييم كه زنجيروار به هم ارتباط دارند. موضوع ديگري كه مطرح است، اين است كه اين سال‌ها بسياري از كشورها درگير موج‌هاي گرمايي بي‌سابقه شدند، حتي كشورهايي بسيار دورتر از كشورهاي صنعتي توليدكننده گازهاي گلخانه‌اي؛ در واقع اين گرمايي كه مستقيم‌ترين پيامدهاي انتشار گازهاي گلخانه‌اي است، براي تمام زمين ايجاد شده است، اما همانطور كه گفته شد، مي‌بينيم برخي از كشورها، از اين تغيير اقليم، آسيب بيشتري مي‌بينند كه اين، به بحث آسيب‌پذيري كشورها مربوط است. در واقع آسيب‌پذيري اقتصادي و اجتماعي جوامع، باعث مي‌شود كه تغيير اقليم بتواند در مناطق مختلف تأثيرات متفاوتي ايجاد كند. فرض كنيد يك موج گرمايي در ژاپن و ايران به يك اندازه وارد شده باشد، اما تأثيري كه بر ايران مي‌گذارد، بسيار بيشتر از ژاپن است كه اين به ميزان آسيب‌پذيري اين كشورها مربوط است. خسارات خشك‌شدن يك تالاب يا ازبين‌رفتن يك اكوسيستم در اروپا، با آنچه كه در سيستان‌وبلوچستان ما ايجاد مي‌شود، بسيار متفاوت است؛ چراكه مجموع دارايي‌هاي يك خانوار در سيستان و ميزان وابستگي درآمدي آنها به يك زمين، اصلاً قابل‌مقايسه با فرد اروپايي نيست كه منابع درآمدي خانوارها بيشتر است. در واقع هرچه آسيب‌پذيري بالاتر باشد، تأثير تغيير اقليم مي‌تواند شديدتر باشد.» 
برنامه‌هايي كه محقق نشد
استاد اقليم‌شناسي دانشگاه سيستان و بلوچستان درباره راهكارهايي كه مي‌توانست مانع ايجاد شرايط كنوني شود، مي‌گويد: «آخرين توافق‌نامه‌اي كه درباره حل مشكل جهان تغيير اقليم ارايه شد، تفاهم‌نامه پاريس است كه 196 كشور امضا كردند و برخي كشورها ازجمله ايران امضا نكردند كه اين موضوع نشان مي‌دهد خيلي موضوع تغيير اقليم را جدي نگرفتيم. مثلاً در برنامه ششم توسعه كه به پايان رسيد، بندهاي بسياري داشتيم كه بتوانيم توان‌هاي محيطي را افزايش و آسيب‌پذيري كشور را كاهش دهيم. همچنين در گزارش‌هاي هيات بين‌دولتي تغيير اقليم (IPPC)، از سال 2006 و حتي قبل‌تر از آن، هشدارهايي درباره نواحي شكننده يا آسيب‌پذيري مانند ايران و به‌خصوص سيستان‌وبلوچستان بوده، و راهكارها و پلن‌هايي را براي انطباق‌پذيري با شرايط جديد تغيير اقليم و زندگي با اين شرايط جديد ارايه كرده بودند كه به‌هيچ‌عنوان مورد توجه قرار نگرفت. يعني ما سال‌هاست مي‌دانيم كه شرايط خشكي ما به چه صورت خواهد بود. مي‌دانستيم كه دِبي رودخانه هيرمند كاهش پيدا خواهد كرد. مي‌دانستيم كه بارش‌هاي كشور نامنظم خواهد بود و بايد منتظر موج‌هاي گرمايي باشيم، اين‌ موارد تا پايان قرن در مدل‌هاي ارايه‌شده پيش‌بيني شده بود. بر اساس اين پيش‌بيني‌‌ها، بايد كشورها و مديريت‌ها برنامه‌هاي اجرايي‌اي را ارايه مي‌دادند كه جوامع محلي از آن پيروي كرده و در مقابل تغييرات مقاومت كنند، هم در سياست‌گذاري‌ها، هم در برنامه‌ها بايد اقداماتي انجام مي‌دادند كه اين اقدامات متأسفانه انجام نشده است. مثلاً در همين شرايط آبي كشور، ما در منطقه‌اي مانند سيستان‌وبلوچستان، كشت غرقآبي داريم يا كشت محصولاتي كه اصلاً مورد نياز نيست. همين‌طور افزايش جمعيت بالا در اين مناطق باعث تراكم جمعيت بيشتر از ظرفيت شده است. در واقع هر منطقه به يك ميزان مشخص، ظرفيت پذيرش جمعيت دارد و چون بحث آمايش سرزمين هم به‌درستي اجرا نشده، توزيع جمعيت هم متناسب نيست و فشار مضاعفي به منابع آب و خاك وارد شده است. درنتيجه باعث ازبين‌رفتن توان‌هاي محيطي شده است. مثلاً يكي از منابع جذب گازهاي گلخانه‌اي جنگل‌ها، پوشش‌هاي گياهي و مراتع هستند و مي‌بينيم در 2 دهه اخير اكثر اين منابع نابود شدند و اين يعني بستن تمام راه‌هاي جذب گازهاي گلخانه‌اي و آزادسازي آن‌ها. بنابراين ما با فعاليت‌هايي كه مي‌كنيم، شدت اثر تغيير اقليم را در مناطق مختلف افزايش مي‌دهيم. از طرفي براي جوامع محلي و كشاورز نتوانستيم شرايط مناسبي را فراهم كنيم و از آنجا كه او به زمين وابسته است، به زمين فشار بيشتري وارد مي‌كند. درنتيجه جوامع و زميني كه ديگر ظرفيت ندارد را روزبه‌روز در مقابل رويدادهاي حدي ‌آسيب‌پذيرتر مي‌كند. با تمام اين توضيحات بايد بگوييم كه روند كلي تغيير اقليم در خاور‌ميانه و به‌خصوص ايران، سير طبيعي خود را طي نمي‌كند و اين تغييرات را به‌دليل عدم اجراي سياست‌هاي كنترل، مقابله و انطباق‌پذيري با شدت بيشتري تجربه مي‌كند.» 
در اوايل سال جاري ميلادي، هيات‌ بين‌‌دولتي تغيير اقليم، در تمام گزارش‌هاي خود، به‌طور مكرر نسبت به تغيير اقليم هشدار داده‌‌ و اعلام كرده است كه در صورت ادامه شرايط كنوني، با شرايط جبران‌ناپذيري روبرو خواهد شد. تعريف شرايط جبران‌ناپذير، دشوار است، چراكه شايد امروز، بسياري از كشورها و جوامع حتي تصوري از آن نداشته باشند اما متأسفانه هشدارها جدي است و مدت‌هاست زنگ خطر نابودي آينده زمين به صدا درآمده است و سرنوشت حيات زمين و امكان زيست آيندگان در آن، دقيقاً در دستان نسل ماست. شايد غيرقابل‌تصور باشد اما ساده‌ترين تصميم و برنامه‌ريزي دولت‌ها و مسوولان، نه‌تنها امكان زيست بهتر و آرام‌تر را براي ساكنان زمين از دورافتاده‌ترين روستا در سيستان‌ و بلوچستان تا بزرگ‌ترين شهر در آن‌سوي دنيا را فراهم مي‌كند كه مدت‌زمان قابل‌سكونت‌بودن زمين را هم تعيين مي‌كند. 
   براي اينكه طبيعت پايدار بماند، مي‌توانيم فقط حدود 20 درصد آب تجديدپذير را برداشت كنيم، اين در حالي است كه در ايران بيش از 80 درصد آب‌هاي تجديدپذير استخراج مي‌شود و نتيجه آن، همين فرونشست زمين، خشك‌شدن تالاب‌ها، كاهش شديد آب درياچه‌ها و عواملي از اين دست است. در واقع جايي كه طبيعت ظرفيت فشار بيش از حد را نداشته باشد، روال طبيعي خود را پس مي‌زند.
   در واقع آسيب‌پذيري اقتصادي و اجتماعي جوامع، باعث مي‌شود كه تغيير اقليم بتواند در مناطق مختلف تأثيرات متفاوتي ايجاد كند. فرض كنيد يك موج گرمايي در ژاپن و ايران به يك اندازه وارد شده باشد، اما تأثيري كه بر ايران مي‌گذارد، بسيار بيشتر از ژاپن است كه اين به ميزان آسيب‌پذيري اين كشورها مربوط است. خسارات خشك‌شدن يك تالاب يا ازبين‌رفتن يك اكوسيستم در اروپا، با آنچه كه در سيستان‌وبلوچستان ما ايجاد مي‌شود، بسيار متفاوت است؛ چراكه مجموع دارايي‌هاي يك خانوار در سيستان و ميزان وابستگي درآمدي آنها به يك زمين، اصلاً قابل‌مقايسه با فرد اروپايي نيست كه منابع درآمدي خانوارها بيشتر است. در واقع هرچه آسيب‌پذيري بالاتر باشد، تأثير تغيير اقليم مي‌تواند شديدتر باشد.