نسبت گزارش تحقيقي با قدرت

روزنامه‌نگاري تحقيقي قله روزنامه‌نگاري است. اغراق نيست بگوييم هر خبرنگاري دوست دارد كار روي يك گزارش تحقيقي يا دست‌كم همكاري با تيمي از گزارشگران تحقيقي را تجربه كند. روزنامه‌نگاري تحقيقي در ايران نيز خواستاراني دارد و گاهي رسانه‌ها تلاش مي‌كنند در اين وادي گام بگذارند و حاصل گزارش‌هاي تحليلي و پركار خود را با صفت گزارش‌هاي تحقيقي براي مخاطبان عرضه كنند. اما چه خصلتي است كه يك گزارش را به گزارشي تحقيقي تبديل مي‌كند؟
گاهي مي‌بينيم روزنامه‌نگاران ماه‌ها تلاش كرده‌اند و اسناد و مدارك بسياري را واكاويده‌اند تا بتوانند شواهدي پيدا كنند و گزارشي عميق‌تر و مستندتر به دست مخاطبان دهند. اما آيا هر گزارشي را كه با تحقيق و مداقه و مرور اسناد و مصاحبه‌هاي عميق انجام شده است، مي‌توان «گزارش تحقيقي» ناميد؟ شايد ترجمه «investigative journalism» به «روزنامه‌نگاري تحقيقي» اين شائبه را به وجود آورده باشد كه گزارش‌هاي تحقيقي آن سنخ گزارش‌هايي هستند كه درباره سوژه‌شان تحقيقات مفصلي به عمل مي‌آورند. ولي هر گزارشي را كه حاصل تحقيقات و پژوهش‌ها و تعمق‌هاي طولاني و مبسوط باشد، نمي‌توان واجد شرايط اصطلاح فني و تخصصي «گزارش تحقيقي» دانست. معيار گزارش تحقيقي و آنچه ستون اصلي اين نوع گزارش‌هاست، جايگاه اين گزارش‌ها در برابر قدرت است.
قدرت‌ها در جامعه شامل انواعي متنوع در سطوحي مختلف هستند. در خانواده، مدرسه، بازار، نهادهاي مدني و  دولت مي‌توان اقسام سلسله‌مراتب قدرت را ديد. آنچه در اينجا مدنظر است بيشتر حول قدرت‌هاي سياسي و اقتصادي در قالب حكومت‌ها و شركت‌ها و زيرمجموعه‌هاي اين دو قسم قدرت مي‌شود. مقامات سياسي و ثروتمندان و گاهي نيز تركيب اين دو در يك شخص يا نهاد، قدرتي در جامعه دارند كه مثل هر قدرت ديگري در معرض فساد و سوءاستفاده بالقوه و احتمالي است. يكي از وظايف روزنامه‌نگاري و رسانه اين است كه بر صاحبان اين قدرت‌ها نظارت داشته باشد تا احتمال فساد اهل قدرت كمتر شود. 
روزنامه‌نگاري تحقيقي زماني به ‌كار مي‌آيد كه معمولا كار از كار گذشته و قدرت به فساد آلوده شده باشد. آنگاه است كه گزارشگر تحقيقي يا گروهي از روزنامه‌نگاران تحقيقي شروع به كار مي‌كنند و منابع و مستندات و شواهد را مي‌كاوند و در نهايت شايد پس از ماه‌ها كار روي موضوعي خاص، سلسله‌هاي گزارش‌هاي تحقيقي را منتشر مي‌كنند تا فساد قدرت را در نقطه‌اي مشخص برملا سازند. در واقع، گزارش تحقيقي نه به ‌دليل تحقيقات مفصل روزنامه‌نگارانش، بلكه به اين علت قله روزنامه‌نگاري در نظر گرفته مي‌شود كه نوري بر صاحبان قدرتي مي‌اندازد كه در كنج‌هاي تاريك به سوءاستفاده از قدرت و به فساد آلودن آن مشغولند. 
سرمشق‌هاي بزرگ گزارش تحقيقي در روزنامه‌نگاري جهان نيز همين جايگاه و جهت‌گيري را در مقابل قدرت رعايت كرده‌اند. داستان واترگيت (۱۹۷۲)، حكايت كودك‌آزاري در كليسا (۲۰۳۳)، ماجراي اسناد پاناما (۲۰۱۶) يا قضيه اسناد پاندورا (۲۰۲۱) قله‌هاي رفيع روزنامه‌نگاري تحقيقي‌اند كه فساد قدرتمداران را فاش كرده‌اند و نوري بر سياهي‌هاي شبكه‌هاي قدرت‌هاي فاسدشده تابانده‌اند. بنابراين صرف اينكه ما در مقام گزارشگر در كتابخانه‌ها اسناد و پژوهش‌ها را بخوانيم و با شاهدان عيني صحبت كنيم و پس از زحمت‌هاي فراوان و جمع‌آوري شواهد و آمار بسيار، گزارشي تهيه و منتشر كنيم، نمي‌توانيم حاصل كار را گزارش تحقيقي بدانيم، مگر اينكه آن گزارش جايگيري و مواجهه‌اي با قدرت‌هاي سياسي و اقتصادي و اجتماعي داشته باشد. 


البته در استفاده از اين سنگ محك نيز نبايد راه افراط پيمود و هر گزارش افشاگرانه‌اي را گزارش تحقيقي دانست. شايد گزارش تحقيقي در نهايت به افشاي موارد سوءاستفاده از قدرت ختم شود، اما علاوه بر ايستادن در برابر قدرت، بايد شواهد و مستندات و اطلاعات فراواني داشته باشد كه طي زمان ساخته و پرداخته شده باشد و متقن و غيرقابل‌ ترديد و انكار باشد. 
با اين حال، بايد در نظر داشت اساسا گزارش تحقيقي براي اين به وجود آمده است كه روزنامه‌نگاران و رسانه‌ها در نور افكندن به سازوكار قدرت به ديوار سخت قدرتمندان برخورد مي‌كنند. بنابراين براي اينكه بتوانند در اين ديوار رخنه‌اي ايجاد كنند و از سد قدرت بگذارند، ناچارند تا مي‌توانند سخن خود را مستدل و با شواهد و اطلاعات مستند همراه كنند. روزنامه‌نگاران ناچارند با مرارت زياد طي زمان و معمولا با كار گروهي، آنچنان دست‌ پر به افشاي فسادهاي قدرت بپردازند كه قدرتمندان نتوانند با روابطي كه در شبكه قدرت دارند ادعاي روزنامه‌نگاران را رد كنند و به شخص آنها يا رسانه‌شان آسيبي برسانند. به اين اعتبار، آن ويژگي تحقيق و تفحص و تعمق در روزنامه‌نگاري تحقيقي به ‌نوعي زاييده خصلت مواجهه آنها با قدرت است و روبه‌رو شدن اين گزارش‌ها با قدرت صفتي مقدم بر تحقيق و بررسي عمقي در اين زمره گزارش‌هاست.
حال بايد اين سوال را پيش كشيد كه آيا در روزنامه‌نگاري ايران با ضعف نهادي شديد رسانه‌ها و سلطه اهل قدرت بر روزنامه‌نگاران، آيا مي‌توان اميدوار بود روزنامه‌نگاري تحقيقي با همان خصلت كانوني خود پا بگيرد و ريشه بدواند؟ در دوره‌اي كه خبرنگاري ساده نيز برتابيده نمي‌شود، چنانكه در مواردي مثل برخورد با نيلوفر حامدي و الهه محمدي در گزارش‌هاي مربوط به جان‌باختن مهسا اميني در سال گذشته ديديم، تكليف روزنامه‌نگاري تحقيقي در اين كشور از پيش روشن خواهد بود. اما آيا بايد نااميد شد و رسانه‌ها به دست خود ابزار قدرتمندي مثل روزنامه‌نگاري تحقيقي را كنار بگذارند؟ به هيچ‌وجه. شايد نتوان در ديوارهايي مشخص رخنه‌اي وارد كرد، اما همه راه‌ها هم بسته نيستند. شايد عجالتا بتوان با گزارش‌هايي كه با قدرت‌هاي محلي و موضوعاتي كمتر سياسي سروكار دارند، اين نوع از گزارشگري را پيش برد. شرايط ايران طوري است كه در هر گوشه‌اش مي‌توان سوژه‌اي براي روزنامه‌نگاري تحقيقي پيدا كرد و به ‌كمك روزنامه‌نگاران حرفه‌اي و رسانه‌هايي جسور، مواردي از سوءاستفاده‌ها از قدرت را نزد مخاطبان روشن كرد. شكاف‌ها هميشه پيدا مي‌شوند و از همين شكاف‌هاست كه مي‌توان روزنامه‌نگاري حرفه‌اي را پيش برد.