یک خبر خوب ؛ پایان یک زندان

محمد زاهدی – همیشه تعطیل شدن یک زندان می تواند خبر خوبی برای جامعه باشد، چه این زندان به دلیل نداشتن زندانی تعطیل شده باشد و چه برای رفاه مردم منطقه و حتی رفع مشکلات خانواده‌های زندانیان بسته شود، در هر صورت می تواند پدیده امیدبخشی به شمار آید. حالا ما برای بازدید از یک زندان بزرگ 60 هکتاری (600 هزار مترمربع) با بیش از هزار زندانی به کرج می رویم تا ببینیم فرایند تعطیلی زندان معروف رجایی شهر به چه صورت انجام شده و وضعیت این زندان الان چگونه است. پس از یک ساعت از مرکز تهران در جمع گروهی 80 نفره از خبرنگاران و تصویربرداران رسانه های مختلف به محل زندان رجایی شهر در منطقه ای به همین نام در کرج رسیدیم، منطقه‌ای که از ظاهرش پیداست وضعیت مناسبی دارد و زندان همچون وصله ای نچسب در میان این منطقه کاملا مسکونی چهره بدی ایجاد کرده است. تعطیلی زندان با دستور اژه ای اما داستان تعطیلی زندان قدیمی رجایی شهر به 17 فروردین 1402 برمی‌گردد. زمانی که حجت‌الاسلام والمسلمین محسنی اژه‌ای در ادامه سفرهای استانی خود به شهر کرج مرکز استان البرز رفت و در آن‌جا با انبوهی از شکایت‌ها و اعتراض‌های مردمی بابت وجود زندان رجایی شهر که زمانی خارج از بافت مسکونی ساخته شده بود و حالا در میان خانه های مردم، صورت زشتی به محل داده است، روبه‌رو شد و در همان سفر دستور داد زندانیان و تجهیزات زندان به سرعت به زندان‌های دیگر منتقل شوند. پس از این دستور بود که در اقدامی کم نظیر در کشور ما این دستور مهم اما پرزحمت و سخت ظرف کمتر از 4 ماه عملیاتی شد و در 13 مرداد آخرین زندانی نیز رجایی شهر را به مقصد زندان قزل حصار ترک کرد تا روز شنبه 21 مرداد که ما برای بازدید قدم به این محل گذاشتیم، دیگر نه از زندانی خبری باشد و نه از وسایل و امکاناتی که داشتند. از زورگیرهای خشن تا داعشی ها برای ورود باید از یک در بزرگ آهنی گذر کرد، همان جایی که روی پارچه ای، درشت نوشته شده «زندان رجایی شهر تعطیل شد»، علت هم آگاهی دادن به خانواده زندانیانی است که در این زندان بودند و حالا باید سراغ زندانی خود را از ندامتگاه‌های دیگر بگیرند هرچند می گویند زندانیان در اولین فرصت از ندامتگاه جدید با خانواده تماس می‌گیرند و آدرس منزل نو را می‌دهند. زندان رجایی شهر با گذشت بیش از 50 سال از ساختش یک زندان معمولی نبود و بیشتر ساکنانش را افراد پرخطر جامعه شامل قاتلان خطرناک، سارقان خشن، زورگیرهای حرفه‌ای، صاحبان باندهای موادمخدر، اراذل و اوباش درجه یک و حتی افرادی از داعش، تکفیری‌ها و دزدان دریایی سومالی تشکیل می دادند که با حبس‌های ابد یا طولانی مدت یا احکام اعدام، این جا آخرین منزلگاهشان قبل از مرگ بوده است. منظره بیرونی زندان را یک دیوار بلند حداقل 5 متری با برج‌های دیده‌بانی بتنی 20 متری تشکیل می‌دهد و یک ورودی با یک در آهنی بزرگ. برای ورود سوار اتوبوس و پس از عبور از دیوار اول یا دیوار خارجی زندان، به بخش داخلی زندان وارد شدیم که فاصله‌ای چند ده متری با دیوار خارجی دارد. این جا دیگر حس زندان به راحتی قابل لمس است. دیوارهایی بلند و سیم خاردارهایی که هشدار برق گرفتگی با رنگ قرمز روی آن‌ها نوشته شده و گویا برای شوک دادن به افرادی که فکر فرار را به خودشان راه می‌دادند، کمی ولتاژ برق می‌داد و کاملا این پیام را می‌رساند که وارد یک زندان امنیتی و مخوف شده ایم که هیچ امکان فراری به ساکنان مجرم و خطرناک خود نمی داده است. درهای بخش‌های داخلی زندان همگی بزرگ و سنگین است به گونه ای که بدون نیروی برق باز و بسته کردن آن‌ها بسیار سخت است و در حالی که کارگرانی مشغول جابه‌جایی آخرین وسایل بودند، داخل ساختمان اصلی زندان شدیم. ساختمانی سه طبقه با پنجره هایی که با ورق‌های فلزی پوشانده شده‌اند و عملا دیدی به خارج ندارند. ورودی هسته اصلی زندان یک ساختمان نگهبانی دارد که مجسمه یک کبوتر به سه رنگ پرچم ایران با بال‌هایی گشاده در انتظار زندانیان است و گویی می خواهد زندانی نگون بخت را که به هر دلیلی پایش به محبس باز شده در آغوش بگیرد. این زندان 12 اندرزگاه دارد و در هر اندرزگاه، 32 اتاق با سرویس‌های حمام و توالت مشترک قرار گرفته و زندانی پس از ورود به زندان ابتدا در بخش قرنطینه تحت ویزیت پزشکی و هویتی قرار می‌گرفت و پس از 24 ساعت به بندهای عمومی پا می‌گذاشت. از این‌جا دیگر مطابق فیلم‌های سینمایی می توان زندان را با تمام وجود لمس کرد. در سالن‌هایی طولانی با سقفی کوتاه و نوری ضعیف و اتاق‌های کوچک حداکثر 6 متری بدون پنجره و دید از بیرون که با یک در به سالن راه دارند، کافی است تا حس خفگی زندانیان را تا حدی بفهمید. یک زندان کاملا مردانه از نکات جالب این زندان نداشتن بند نسوان است و ظاهرا از ابتدای دهه 90 با تشکیل زندان زنان، بانوان زندانی در رجایی شهر نیز به زندان زنان منتقل می‌شوند و عملا یک محبس کاملا مردانه شکل گرفته که البته برای بزرگواران اراذل و اوباش و قاتل، گزینه مناسبی هم به شمار می رفته است. زندانی اگر می خواست، در زندان هیچ هزینه ای نداشت و  می توانست سه وعده غذایی خود و وسایل بهداشتی و حتی نان تازه را رایگان دریافت کند. برای این کار زندان رجایی شهر آشپزخانه بزرگ و مرکزی داشته و در آن با دیگ‌های صنعتی و مدرن برای زندانیان و کارکنان غذا می پختند. با این حال زندانیانی که پول کافی داشتند می توانستند از فروشگاه زندان که تقریبا از جان آدم تا شیر مرغ غیر از وسایل ممنوعه در زندان را می فروخته خرید کنند و حتی در بندهای زندان با وسایل خوراک پزی آن چه را می پسندند پخت و پز یا گرم کنند. در بخش دیگری از زندان، مدرسه و دانشگاه کوچک علمی کاربردی ابراهیم خلیل‌ا... قرار دارد که  زندانیان  می توانستند از نهضت سواد آموزی تا دکترا در آن با تکمیل تحصیل مدرک معتبر بگیرند. حتی برخی افراد در دوره زندانی خود فوق لیسانس و دکترا گرفتند و جلسه دفاع خود را برگزار کردند. حرفه آموزی و اشتغال درآمدزا در زندان موضوع جالب دیگر، کارخانه‌های زندان رجایی شهر است که در آن انواع کارهای فنی به زندانیان علاقه‌مند آموزش داده می شد. در واقع در زندان در این حوزه دو اتفاق می افتاد؛ بخشی از زندانیان به حرفه آموزی مشغول می شدند و در پایان مدرک رسمی فنی و حرفه ای را بدون قید شدن زندان در آن دریافت می‌کردند. این افراد می توانستند پس از دوره حبس وارد بازار کار شوند و با مدرک خود جواز و وام بگیرند. بخشی هم در زندان اشتغال داشتند، یعنی حرفه ای را آموخته بودند و در زندان با کار کردن برای خود و خانواده درآمدزایی می کردند. برخی دیگر هم می توانستند به کارهای فرهنگی بپردازند، از جمله با حفظ قرآن و با نظر قاضی، در میزان حبس تخفیف بگیرند و حتی سازمان زندان‌ها مراکزی دارد تا زندانیانی که از زندان آزاد می شوند، رها نشوند و حمایت شوند. کتابخانه ای با 30 هزار جلد کتاب از دیگر نقاط جالب زندان رجایی شهر در زمانه ای که مطالعه بسیار کم شده آن هم در زندان اراذل و اوباش درجه یک، کتابخانه مرکزی زندان با 30 هزار جلد کتاب بوده است. البته در زمان حضور ما کتاب‌ها بسته بندی شده بودند تا به زندان‌های دیگر ارسال شوند اما گویا همین عزیزان با جرایم خشن هم کتاب خوان هستند و روزانه تعداد زیادی کتاب در میان بندها توزیع می شده است. همچنین زندانیان در هنگام بیماری می توانستند از خدمات بهداری زندان رجایی شهر استفاده کنند. یک بهداری در سطح یک درمانگاه مجهز به آزمایشگاه، داروخانه، رادیولوژی و دندان‌پزشکی با امکانات جراحی محدود و حضور 24 ساعته پزشک عمومی و حضور موردی پزشک متخصص که کارهای ابتدایی و سرپایی را انجام می داده و در صورت نیاز زندانی به بستری شدن، برای اعزام وی به بیمارستان با نظر قاضی اقدام می کرده است. ورزش، تلفن، ملاقات زندانیان در رجایی شهر از ساعت 7 تا 20 آزاد بودند تا در بندها و سه طبقه ساختمان تحرک داشته باشند و به محوطه هواخوری بروند که زمین والیبال و وسایل ورزشی پارکی هم دارد و تا زمان خاموشی از این امکانات و نیز تلفن‌های عمومی برای گفت‌وگو با خانواده استفاده کنند. سالن ملاقات از دیگر مکان‌های جذاب در زندان است که پیشتر در فیلم‌ها و سریال‌ها زیاد دیده‌ایم. سالنی با کابین‌های متعدد که با یک شیشه ضخیم از راهروی ملاقات کنندگان جدا شده و زندانی و ملاقات کننده وی از طریق گوشی‌هایی می‌توانستند تا 20 دقیقه با یکدیگر صحبت کنند. این فرصت دو بار در ماه برای هر زندانی فراهم بوده و زندانی می توانسته ماهی یک بار ملاقات حضوری یا شرعی هم داشته باشد. یکی از زندانبانان قدیمی زندان از خاطرات تلخی که دیده بود، تعریف می کرد؛ از لحظات وداع خانواده ها از زندانی دم اعدام و این حسرت که چرا انسان‌ها کاری می کنند که زندگی خود را این‌گونه از دست بدهند و از رفاقت‌هایی که با زندانیان ایجاد می شد و به تعبیر خودش با خنده آن‌ها خندیده و با گریه‌شان گریه کرده است و این پیام که ما زندانبانان هم انسان هستیم و دلمان نمی خواهد کسی را این جا ببینیم و فشارهای روحی زیادی را تحمل می کنیم. بازدید یک ساعت و نیمه ما از زندان سابق رجایی شهر پایان یافت با این امید که پای هیچ کس به زندان باز نشود تا آخر دنیا را نبیند و با این آرزو - آن چنان که روی دیوار به نقل از امام خمینی نوشته بود – زندان‌ها باید دانشگاه شوند.