خطر مهلك بحران‌هاي متوالي

برخي مورخان تبديل انگلستان استبدادزده ضعيف و درگير انواع جنگ‌ها با 5 ميليون جمعيت به بريتانياي كبير كه بعدها خورشيد در مستعمراتش غروب نمي‌كرد را حاصل 45 سال سلطنت اليزابت اول مي‌دانند.او استبداد پدر را ادامه داد ولي عشقي عجيب به انگلستان داشت و با ياري گرفتن از مشاوران زبردستي چون سسيل چنان حكومت كرد كه ويل دورانت او را بزرگ‌ترين فرمانرواي انگلستان مي‌داند و هنگامي كه تسليم مرگ شد كشورش بر درياها حكومت مي‌كرد.شرح دوران حكومت اين زن كه سفير وقت اسپانيا او را برابر با صدهزار شيطان مي‌دانست مفصل و نيازمند درج نظرات مختلف تاريخدانان است، اما از لابه‌لاي هزاران حادثه در عصر اليزابت مي‌توان به يك نكته پي برد و راز قدرت و ثروت بريتانيا را حدس زد.ملكه انگلستان در زماني كه اروپا درگير انواع جنگ‌ها بود با انواع ترفندها كشورش را حدود 30 سال از جنگ دور داشت و فقط زماني وارد جنگ مي‌شد كه از پيروزي اطمينان داشت.وي را مي‌توان استاد دوري از بحران‌ها ناميد و زير سايه آرامشي كه اليزابت براي مردمش فراهم ساخت كسب وكارها رونق گرفت، اقتصاد شكوفا شد، ادبيات و شعر و هنر و نمايش ارتقاي چشمگير پيدا كردند تا جايي كه شكسپير را حاصل اين دوران انگلستان دانسته‌اند.در يك كلام هنر اصلي اين زن هديه زندگي به مردمش بود و باقي فوايد از رهگذر زندگي فراهم آمد. اين معنا اختصاص به بريتانيا ندارد، هر جا آرامش باشد و مردم احساس امنيت و رضايت كنند خود به خود چشمه‌هاي كار و تلاش و علم و دانش و هنر و فرهنگ جوشش مي‌كند و بهتر از انگلستان ، ايران ثروتمند خودمان است كه هر گاه به آرامش رسيده است مردم كارستاني از ابتكار و فعاليت و ذوق و كوشش و تمدن تحويل داده‌اند و هرگاه مبتلا به انواع بحران‌ها بوده‌اند تا آستانه افسردگي پيش رفته ميل به زندگي و آفرينش در آنها مرده است و گاهي خون جگرخورده استيلاي بيگانه را پذيرفته‌اند.  بيش از صد سال است كه ايران درگير انواع بحران‌هاي بزرگ و كوچك بوده و جز مقاطعي محدود همواره جنگ‌ها و انقلاب‌ها و نهضت‌ها و نزاع‌ها متوجه كشورمان بوده و  
فرصت زندگي مملو از آرامش و اطمينان نصيب مردم نشده است.جالب آنجاست كه مردم ما هرگز ملتي تنبل و خوش‌باش نبوده‌اند و هرگاه از شرور و بدي‌ها دور بوده‌اند با سرعتي خيره‌كننده مشغول توليد علم و ثروت شده‌اند.به جرات مي‌توان گفت و از عهده‌اش برآمد كه اگر ايرانيان داراي آرامشي كه سال‌هاست متوجه برخي از ملت‌هاي منطقه است، بودند نه تنها از همه رقباي منطقه‌اي پيش مي‌افتادند كه در جهان علم و هنر و اقتصاد سري ميان سرهاي جهان در مي‌آوردند.مگر همين حالا و در اوج فشارهاي اقتصادي جوانان‌مان در همه المپيادهاي جهاني مقام‌هاي خيره‌كننده به دست نمي‌آورند؟ مگر دانشگاه‌هاي درجه يك دنيا مملو از استادان صاحبنام ايراني نيست؟ 
مشكل اصلي ما غفلت از زيربناي توسعه و درگير شدن مدام با حاشيه‌هايي است كه جز اتلاف وقت يك ملت دستاوردي براي‌مان ندارند.اگر از انواع تنش‌ها در روابط خارجي غمض عين كنيم كه برخي آنها را اصل مي‌دانند! جنگ اوكراين مثال بسيار روشنگري است كه شدت اشتباهات‌مان را نشان مي‌دهد.ما چه كاري با جنگي داريم كه تقريبا ازهيچ نظري ربطي به كشورمان ندارد؟ چرا با وجود تكذيب‌هاي مكرر مقامات ايراني دشمنان و رقيبان به انحاي مختلف تلاش مي‌كنند كه اولا پاي‌مان را به اين جنگ باز كنند و دوم اگر نتوانستند، اين‌گونه القا كنند كه ايران به نفع يكي از طرف‌هاي درگير فعاليت دارد؟ اگر تمهيدكنندگان سياست خارجي متوجه عمق خطر و خسارات ناشي از آن بودند از ابتدا چنان از آن اعراض نشان مي‌دادند كه هيچ كس نتواند ادعاي دخالت در اين منازعه را به ايران نسبت دهد.همين حالا هستند بسياري از كشورها كه سياسانه با دو طرف جنگ مراوده دارند و تازه از آن سود و بهره هم مي‌برند!
مشكل آن است كه گويي ما به بحران عادت كرده‌ايم و اگر روزي بحراني نبود خود به توليدش مي‌پردازيم. ادعاي اين نوشتار اين است كه ما نيازمند دولتي كاردان و مقتدر و زيرك و باتجربه نيستيم، اگر تحريم‌ها نباشند، اگر تنش‌ها از روابط خارجي ما به كلي برطرف شوند، اگر در داخل سرك كشيدن به زندگي خصوصي مردم برچيده شود، اگر مردم به اختيار خود بهشت را انتخاب و ايمان به معاد را در زندگي پياده كنند، اگر مرحله به مرحله از ويديو گرفته تا ماهواره و اينترنت و حالا مبحث حجاب محل چالش گسترده با مردم نشود و...اين ملت ظرف چند سال خودشكوفايي اقتصادي را رقم مي‌زند، خود مردم دانشگاه‌ها را به رتبه‌هاي برتر جهان مي‌رسانند و جوانان همين ديار در سايه آرامش و اطمينان ابتكار و خلاقيت را به اوج مي‌كشانند.در واقع اين سياست است كه در همه شوون اجتماعي دخالت كرده و شخصيت واقعي را از مردم سلب مي‌كند.بهترين دولت آن دولتي است كه از به وجود آمدن بحران‌ها جلوگيري كند و اساسا زمينه بحران‌ها را از بين ببرد و بقيه كارها را به خود مردم بسپارد.بهتر و بزرگ‌تر و پيروزي آن است كه از طريق فراهم آوردن رضايت مردم و جلب اعتماد آنها و رعايت حقوق‌شان زمينه بحران‌ها از بين بروند كه در آن صورت خواهيم ديد اين مردمند كه دولت ضعيف را به كار و تلاش و تدبير و عقلانيت و توسعه وادار مي‌كنند.