گلخانه‌ سازي

يكي از علائق اين چند سال اخير من، گل و باغچه است كه احتمالا بسياري از دوستاني كه اين يادداشت را مي‌خوانند در اين علاقه با من شريكند و اگر فرصتي داشته باشند، آنان نيز به اين علاقه خواهند پرداخت. البته براي من، اين علاقه كمي از حد متعارف بيشتر است، براي همين تقريبا هر روز، غير از آنكه زماني را به رسيدگي به گياهان اختصاص مي‌دهم، حتما از گل‌ها عكاسي هم مي‌كنم و نتيجه اين عكاسي‌ها را براي دوستانم هم مي‌فرستم تا شايد آنها نيز در لذت تماشا شريك شوند. فرق هم نمي‌كند كه از گل‌هاي حاصل از تلاش خودم باشد يا گل‌هاي خيابان يا حتي گل‌هاي گلفروشي‌ها. خلاصه، چند كار مستمر براي خودم در برنامه روزانه‌ام گنجانده‌ام كه گل و عكاسي از گل، يكي از موارد هميشگي آن است. در اين ميان تجربه‌اي هم داشته‌ام كه احتمالا بسياري از شما نيز آن را تجربه كرده‌ايد كه وقتي گياه پرورش‌يافته در گلخانه‌اي را خريداري و به باغچه منتقل مي‌كنم، تقريبا و بلااستثنا، نتيجه يكسان است و پس از مدتي آن گياه تحمل نمي‌آورد و خشك مي‌شود و عملا، هزينه‌اي كه براي اين كار پرداخته‌ايم از دست مي‌رود يا خيلي كه باشد و گياه زنده بماند، ديگر آن طراوت و شادابي وقتي در گلخانه قرار داشته را ندارد و آن‌طور كه در گلخانه گل مي‌داده، گل نخواهد داد. دليلش هم كاملا روشن است، شرايط گلخانه، يك شرايط كنترل ‌شده است كه علاوه بر نگهداري از گياه، به جلوگيري از ورود عوامل بيروني و پيش‌بيني نشده هم بازمي‌گردد و نگاهبان آن گياه، علاوه بر اينكه مواد مورد نياز گياه را برايش فراهم مي‌كند، از ورود عواملي كه مي‌تواند حيات گياه را با چالش روبه‌رو سازد، جلوگيري مي‌كند. بنابراين، آن گياه در يك شرايط ويژه و كاملا كنترل شده به حيات خود ادامه مي‌دهد. اما همين‌كه اين گياه از گلخانه بيرون مي‌آيد و در باغچه كاشته مي‌شود، همه ‌چيز تغيير مي‌كند و واقعيت بيروني است كه بر آن تاثير مي‌گذارد و اينجاست كه با تغيير شرايط، گياهي كه آماده اين تغيير وضعيت نيست، تاب نمي‌آورد و از دست مي‌رود. اين وضعيت بي‌شباهت به شرايطي كه بر دولت سيزدهم گذشته، نيست؛ دولتي كه گويي براي آنكه تلاشش ثمر دهد در وضعيتي خاص پرورانده شده و با اين وعده كه چه گل‌هاي خيره‌كننده‌اي خواهد داد كه چشم‌ها از حدقه بيرون خواهد زد به عرصه واقعيت آمد و حالا در واقعيت موجود، نه تنها آن وعده‌ها عملي نشده كه ديگر حتي برگي هم بر ساقه ندارد و كار به اينجا رسيده كه به دنبال دليلي از گذشتگان مي‌گردند كه بگويد اگر آنچه وعده داديم عملي نمي‌شود، به‌ خاطر آن است كه خاك باغچه را قبلي‌ها خراب كردند و اگر از اشتغال و كاهش تورم و توليد انبوه مسكن و... خبري نيست به خاطر اين است كه آنهايي كه وعده تك‌رقمي كردن تورم و ساخت يك ميليون مسكن در سال و يك ميليون شغل جديد را نداده بودند، آن روز كه بر سر كار بودند وعده‌هايي كه ما در ايام انتخابات داديم را عملي نكردند و كار به آنجا برسد كه از آماري بگويند كه با آمار منتشر شده «مركز آمار ايران» همخواني نداشته باشد و مثل امام جمعه محترم شيراز از ايجاد 20 ميليون شغل در دولت جناب رييسي و ساخت يك ميليون و 900 هزار واحد مسكوني در همين دوره بگويد كه در هيچ كدام از آمارهاي منتشر شده، نشانه‌اي از آن نيست.
اما جالب‌تر اينكه، چنين تجربه‌اي در كشورداري و گلخانه‌اي كردن مديريت كشور كه فقط در اعلام آمار بي‌نشان مي‌توان به آن افتخار كرد، گويا به مذاق اهل خالص‌سازي چنان خوش آمده كه پس از پروژه خالص‌سازي عرصه انتخابات، چه براي راي‌گيرنده و چه راي‌دهنده، حالا تصميم گرفته‌اند گستره خالص‌سازي را به همه شؤون كشور گسترش دهند و در همه جا گلخانه بسازند، بي‌توجه به آنكه عرصه واقعيت، همان‌طور كه طي اين دو سال و بلكه از انتخابات سال 1398 مجلس عيان شد، متفاوت از شرايط گلخانه است و اگر حتي بشود يك گلخانه كوچك را كنترل كرد، واقعيت جهان، غيرقابل كنترل است و همان‌طور كه آنچه در اين دو سال گذشت نشان داد آنهايي كه تجربه و دانشي براي اداره كشور ندارند، نهايتا مجبور مي‌شوند شكست خود را يا به گردن اين و آن و پيشينيان بيندازند يا به آماري بي‌نشان كه در دسترس هيچ‌كس براي راستي‌آزمايي نيست پناه ببرند. براي همين كاملا معلوم است كه تسري خالص‌سازي به همه عرصه‌هاي جامعه چه فاجعه‌اي براي كشور در پي خواهد داشت، هر چند شايد براي طرفداران وضعيت گلخانه‌اي، نفع در همين باشد.