شكست اخلاقي، پايان خط

جناحي كه از سال ۱۳۸۲ از درون اصولگرايان حاكم بيرون جهيد، كم‌كم و با اتكا به منابع قدرت و درآمدهاي نفتي و خطاهاي اصلاح‌طلبان قوي‌تر شدند و ۸ سال زيان‌بار را رقم زدند كه حتي خودشان هم از آن دوران دفاع نمي‌كنند. سپس در سال ۱۴۰۰ قدرت را به دست آوردند و اين‌بار يكدست‌تر و حتي با حذف دوستان سابق يا بهتر است بگوييم با حذف پدران اصولگراي خود در مصدر قدرت قرار گرفتند و در سي ماه گذشته يكه‌تازي مي‌كنند و البته شكست كاملي را تجربه كرده‌اند. اين شكست همه‌جانبه است. در واقع وضعيت آنان را مي‌توان مثل يك استخري دانست كه دچار نشتي شده است و  نه تنها ديگر آبي به آن وارد نمي‌شود، بلكه همان آب موجود نيز به مرور يا حتي به سرعت از طريق نشت خالي شده.  شكست مزبور شامل مديريت و انسجام، برنامه‌ريزي، اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي، سياست داخلي و سياست خارجي و بالاخره شكست اخلاقي است. 
به جز بحث سياست خارجي كه به عللي قصد پرداختن به آن را ندارم و اتفاقات يك ماهه اخير به اندازه كافي گوياي سرانجام آن است، سعي مي‌كنم كه خيلي كوتاه به ساير موارد اشاره كنم. به لحاظ مديريتي كافي است كه به استعفا و در واقع بركناري چندين وزير و مقام اصلي فقط طي يك سال اول توجه كنيم كه در دولت يكدست و هم‌سو با مجلس شكستي كامل محسوب مي‌شود.  موضوعي كه حتي در دولت‌هاي ائتلافي گذشته نيز ديده نمي‌شد. اظهارنظرات متضاد مسوولان يا حداقل ناهماهنگي شديد ميان آنها و تغييرات سريع سياست‌ها، همگي نشان‌دهنده فقدان مديريت است. البته اين فقدان مديريت با نداشتن برنامه همراه بود و عوارض آن چند برابر شده است.
نداشتن برنامه بسيار روشن است، از مواضع خودشان هم پيداست، ولي كافي است كه به سياست‌هاي خودرويي اين دولت در ۳۰ ماه گذشته نگاه كنيم كه تقريبا هر ماه يا هر هفته يك دستورالعمل و مقرره جديد اعلام يا نسخ يا نقض مي‌شد!! 
فقدان انسجام، به ويژه در سطح سه قوه، روشن است. علت اين است كه مبناي شكل‌گيري انسجام پايدار؛ گفت‌وگو و تفاهم است، براي آن نيز بايد متكي به برنامه و منطق و روحيه مدارا و به رسميت شناختن ديگري بود كه همه اين ويژگي‌ها مفقود است و امكان انسجام را سلب مي‌كند.
مشهودترين شكست در حوزه اقتصادي است. نه فقط براساس ادعاها و وعده‌هاي رسمي، بلكه برمبناي انتظارات هواداران و حاميان اين جناح؛ مي‌توان يك شكست اقتصادي كامل را توصيف كرد. از ادعاي آوردن فوري دلار به قيمت ۱۵ هزار تومان تا حل سه‌روزه مشكل بورس تا ايجاد شغل با يك ميليون تومان تا تثبيت قيمت‌ها تا كاهش نابرابري و رشد اقتصادي تا بي‌اهميت بودن تحريم و... 


همچنين وعده‌هاي تك‌رقمي كردن تورم، ساخت يك ميليون مسكن و ايجاد 1،3 ميليون شغل در سال كه عملا وعده‌هاي تحقق نيافتني محسوب مي‌شوند. انتظارات ناروا هم زياد بود كه يا ناشي از نابخردي حاميان يا به علت متقلبانه بودن طرح اين انتظارات بود. 
اخيرا توييتي را ديدم كه متني را از خبرگزاري حامي دولت در ارديبهشت ۱۴۰۰ نقل كرده است؛ متني تصويري كه مدعي بود اگر دولت روحاني ادامه يابد با چه وضعي مواجه خواهيم شد؛ وضعي كه بالطبع از نظر نويسنده آن فاجعه‌بار تلقي مي‌شد.
 نويسنده پيش‌بيني كرده بود كه قيمت گوشت در سال ۱۴۰۸ (۶ سال ديگر) به ۵۴۷ هزار تومان، تخم‌مرغ به ۷۵ هزار تومان، شكر به ۱۲ هزار تومان و روغن به ۲۸ هزار تومان خواهد رسيد. يعني اگر روحاني يا شبيه او رييس‌جمهور مي‌شد در ۱۴۰۸ با چنين وضع نكبت‌باري مواجه مي‌شديم و نتيجه مي‌گرفت كه بايد به رييسي راي داد. اكنون در سال ۱۴۰۲ هستيم و قيمت گوشت بالاي ۶۵۰ هزار تومان، تخم‌مرغ بالاي ۱۰۰ هزار تومان، شكر يك كيلويي بالاي ۳۰ هزار تومان و قيمت روغن بالاي ۵۰ هزار تومان است. 
در همان ماه انتخابات يكي ديگه توييت زد كه ۴ قلم كالاي محدود خوراكي خريده ۹۶ هزار تومان. يك لعنت هم به ضميمه نصيب روحاني كرده بود. الان آن اقلام كمتر از ۳۰۰ هزار تومان نمي‌شود و صدا از ديوار درمي‌آيد از اين افراد خير. 
وضعيت سرمايه‌گذاري، سياست‌هاي پولي و ارزي و بانكي و... هيچ كدام نيست كه نكته چشمگير و اميدبخشي در آنها ديده شود.
در حوزه فرهنگ، كافي است به نزول فاحش كيفيت فرهنگ و مميزي كتاب و فيلم و موسيقي در سطح رسمي اشاره كرد. 
كاهش شديد مخاطبان صدا و سيما نيز روشن است. تقريبا هيچ ايده موفقي در حوزه فرهنگ براي عرضه ندارند. در حوزه اجتماعي شكست‌ها فاحش‌تر است. 
از بحث پوشش زنان گرفته يا موضوع فساد و شفافيت، آموزش و بهداشت و مهاجرت، فرزندآوري، همه و همه چند گام به پس بوده است.
در سياست داخلي نيز جاي بحث چنداني نمانده است. 
نظرسنجي‌ها گوياي نظرات مردم نسبت به دولت و عملكرد آن و اميد به آينده هستند. ميزان رغبت و علاقه مردم به مشاركت نيز از همه دوره‌هاي گذشته كمتر است و به همين علت انتشار نظرسنجي‌ها با مانع مواجه مي‌شود. 
همچنين باتوجه به وضعيت موجود، هر چه به انتخابات نزديك‌تر مي‌شويم احتمالا اين رغبت كمتر هم خواهد شد. 
اينهايي كه گفته شد، بالطبع به معناي آن نيست كه دولت هيچ كاري نكرده است يا مهم‌تر از آن مردم و جامعه در سكوت و سكون بوده‌اند. 
موفقيت و شكست را با توجه به ادعاها و نيز ورودي به سيستم و مقايسه با خروجي‌هاي آن و نيز فرآيند عمل هر سيستم مي‌سنجند كه به اين معنا اين دولت و مجلس فاقد حداقل‌ها هستند.
ولي همه اين شكست‌ها در برابر شكست اخلاقي اين مجموعه، موضوعي فرعي است. اين شكست‌ها را به احتمال ضعيف شايد بتوان جبران كرد، ولي شكست اخلاقي را نمي‌توان جبران كرد. 
اين شكست در كجاست؟ اينكه وعده‌هايي داده شود يا انتظاراتي تبليغ شود، مي‌تواند ناشي از ناآگاهي باشد، ولي هنگامي كه معلوم شد آن وعده‌ها به هر دليلي و با فاصله زياد محقق نشده است، بايد صريح تغيير خط‌مشي داد و خطا را پذيرفت، ولي اگر همچنان بر روال گذشته حرف بزنيم و تقصيرها را متوجه دولت قبل كنيم و شكست خود حتي در يكي از وعده‌ها را نيز به روي خود نياوريم، اين نشان مي‌دهد كه مساله فراتر از ناآگاهي است، يك مشكل و مساله اخلاقي در اين ميان است. شكست اخلاقي پايان خط سياست‌ورزي آنان است.
آنان كه در دولت روحاني براي دلار ۷۴۰۰ تومان و گوشت ۵۰ هزار تومان نوحه‌خواني مي‌كردند تا اشك مردم را درآورند، ولي امروز براي دلار ۵۹ هزار تومان و‌ گوشت ۶۵۰ هزار تومان سكوت مي‌كنند، يعني سقوط آزاد اخلاقي كرده‌اند. 
شايد هم فكر مي‌كنند كه كيسه‌هاي اشكي مردم مثل جيب‌هاي‌شان خالي است و ديگر نوحه‌خواني اثري ندارد. 
آنان شايد از نظر فردي مشكل اخلاقي نداشته باشند، ولي در اخلاق سياسي به آخر خط رسيده‌اند.