نقد و نقّادي- 1

شايد براي شما هم پيش آمده باشد، تا شاهدِ درگيري‌هاي كشدار و كينه‌توزي‌هاي عميق و ريشه‌دار باشيد، گرِه‌هايي را كه مي‌توان به راحتي با دست باز كرد، امّا از سرِ كج‌فهمي و بي‌تدبيري، دندان هم چاره‌ساز نيست. گره‌هاي كوري كه عقلاي قوم نيز در گشودن آنها عاجزند! و در اين ميان آنچه به‌جا مي‌ماند، آسيب‌هاي سنگين، هزينه‌هاي كمرشكن و كينه‌ورزي براي هميشه است. شنيده، ديده و لمس كرده‌ايم، گاه به بهانه نقدِ يك فرهنگ، يك هويت، يك ارزش، يك اعتقاد، يك شخصيت، يك واقعه تاريخي و يك حقيقتِ عريان، تيغِ تيز انتقاد، اگر نگوييم انتقام، از نيام بر كشيده، به گونه‌اي كه نه با ترازوي «خوّاص» كه حتّي با معيارِ «عوام» نيز زشت و ناپسند ارزيابي شده و عنوانِ «خودخواهي و خودنمايي» به خود گرفته، حاصلي كه برجاي مي‌گذارد، چيزي جز پشيماني نيست. داوري منصفانه در اين مورد نيازمند جوابگويي به اين پرسش كليدي است كه: 
«نقد چيست و نقّاد كيست»؟ «نقد يعني ارزيابي، بررسي، شناسايي نمودن، زير و رو كردن و ناديدني‌ها را در معرضِ ديد قرار دادن.»  نقد، يافتن و نشان دادن است تا اگر كسي خواست راهش را بيابد و اگر نخواست عذر و بهانه‌اي نداشته باشد.  مرز بين نقد و سرزنش از همين‌جا آغاز مي‌شود، اما نقد از خواستن و طلب كردن، شناخت و ارزيابي (سنجش) مايه مي‌گيرد. صاحب‌نظران را عقيده بر اين است: مرزِ نقد و انتقادِ كوركورانه، عقده‌گشايي و انتقام را بايد مشخّص كرد تا از فرو رفتن در چاله‌هاي سرزنش و پرگويي، تعّصب بي‌جا، خودبزرگ‌بيني و كورچشمي و در تاريكي بافتن و در سياهي نشانه گرفتن بر كنار ماند. نقد در انگيزه، روش و نيز در هدف با انتقادِ كور و انتقام، متفاوت است. چه، انگيزه نقد انتخاب كردن است. هدفش يافتن و نشان دادن و زمينه را فراهم نمودن و روش آن داشتنِ معيار و محك زدن و ميزان‌هاي ثابت و شناخته شده را در قالب فضيلتِ اخلاق به كار گرفتن است. 
ضرورتِ نقد:  ضرورت انتخاب، لزوم وجودي نقد را مي‌طلبد. آنان كه مشتاق بازبيني و بازخواني دوباره از دلِ عادت‌ها، تلقين‌ها، تقليدها و... مي‌باشند و كساني كه در خود احساسِ تحوّل و دگرگوني و به قولِ فرنگي‌ها رِنسانس (Renaissence) مي‌نمايند و دردِ زايش دوباره (نوزايي) به آنها دست مي‌دهد، قادر نخواهند بود بدون محك تجربه (نقد) و بدون ارزيابي و سنجش گام بردارند. بايد آمادگي لازم را براي نقد كردن و صد البته نقد شدن در ظرفيت بالايي داشته باشند. ناگفته نماند، نقد هميشه متّرصدِ نشان دادن كاستي‌ها، كژي‌ها، عيب‌ها و ناتوانايي‌ها نيست، بلكه، ذّره‌بين نقد به توانايي‌ها، استعدادها و خلاقيت‌ها نيز مي‌تابد و آنها را جلا داده و به افكار عمومي مي‌شناساند.
در آموزه‌هاي ديني نيز از نشان دادن عيب‌ها به «هديه» تعبير شده. «رحِم‌الله من اهدي اِلي عُيوبي». درود پروردگار بر آن كس كه عيب‌هايم را به من هديه داد.
معيارِ نقد: انسان ذاتا خوبي را خواهان و از بدي گريزان است. جلب منفعت و دفعِ ضرر ما را به پيش مي‌راند و نيروي محرّكه زندگي است. آنجا كه اين موجود دوپا، به درجه خودآگاهي و شعور دست مي‌يابد، فكر و هوش به مدد او مي‌آيند، عقل با دو مكانيزم نظارتي كارش را آغاز مي‌كند:  يكي روي راه‌هايي كه فكر و هوش را نشان مي‌دهد و ديگري روي خوبي‌ها و بدي‌هايي كه دايم ما را به خود مي‌خوانند و در ذهن ما به مقابله بر مي‌خيزند، كه خوبي چيست و بدي چيست؟
زشت چيست و زيبا كيست؟نقد و ارزيابي از نظارت عقل سرچشمه مي‌گيرد، پس از آن نوبت جمع‌آوري تجارب و نتيجه‌گيري از آنها و به دست آوردن شناخت و ارزيابي هدف‌ها (زشتي‌ها و زيبايي‌ها) مي‌رسد كه چرخه زندگي انسان را به حركت در مي‌آورد و عقل سليم عهده‌دار انجامِ اين مهمّ است و چونان موتوري با چراغ‌هاي پر نور مسير را روشن كرده و پيش مي‌رود. به اين نعمت خدادادي ايمان بياوريم و محور و مدارِ انتخاب و معيارِ زندگي‌مان قرارش دهيم. چه، اين معيارهاي ثابت چونان نور، وسيله اندازه‌گيري سنجش و نقد در دنياي نسبيت‌ها هستند...ادامه دارد