سید علی جزایری

گفته اند جذب اطلاعات از نخستین سالها بلکه روزهای زندگی آغاز می‌گردد و درک مسائل و فهم و مقایسه و استدلال، در کنار توسعه پرشتاب خزانه معانی ذهن، به آرامی به سمت کمال میل می‌کند. بازگفته‌اند منحنی سرعت یادگیری از طفولیت به بزرگسالی به شکل نزولی است و از همین روست که آموزش رسمی افراد را از اوان کودکی آغاز می‌کنند و بیهوده نیست که پذیرش تغییر و تحول در شخصیت و منش افراد با افزایش عمر آنها رابطه معکوس نشان می‌دهد. امروزه آموزش، جدا از شکل سنتی و روال عرفی آن که در خانواده‌ها‌ و محیط‌ها‌ی آموزشی دنبال می‌شود به یکی از مهم‌ترین دغدغه‌ها‌ی مدیران محلی، ملی و حتی بین‌المللی تبدیل شده است. رفتارسازی در بزرگسالان از ایجاد گرایش‌ها‌ی ضروری برای عموم جامعه گرفته تا توقف برخی از عادات نامناسب مردم و حتی تغییر رفتار در گروه‌ها‌ی اقلیت، به شدت هزینه‌زا و وقت‌گیر است. دیدیم که برای ترویج رفتاری مثل احترام به قوانین راهنمایی و رانندگی و تغییر نگاه رایج به پلیس از متصدی ترسناک صدور برگ جریمه به مجری مودب قانون و دلسوز برای جان رانندگان و سلامت مردم، طرح همیاران پلیس طراحی و اجرا گردید. این طرح که مصداق بارز آموزش از کودکی بود، بر محور مشارکت کودکان و نوجوانان به عنوان مجریان قانون تاکید گردید تا ضمن تاثیر گذاری بیشتر بر بزرگسالان در راستای رعایت مقررات، از قانون گریزی‌ها‌ی آتی توسط همین مجریان کوچک، پیشگیری گردد. در سایر مباحث آموزشی نظیر تربیت بدنی، تعلیم معارف دینی، فراگیری زبان دوم و غیره ایده شروع آموزش از خردسالی به عنوان اصلی اساسی پذیرفته شده و در سراسر دنیا در حال اجراست. حال اگر بخواهیم نگرانی‌ها‌ و دغدغه‌ها‌ی حال حاضر مردم جهان را اولویت بندی کنیم قطعا یکی از رده‌ها‌ی نخستین به بحث تخریب محیط زیست و اشکال مختلف آن تعلق خواهد گرفت. از آلودگی هوا گرفته تا از بین رفتن جنگلها، حیوانات، رودها، دریاچه‌ها‌ و مسائلی از این دست و همینطور عوارض زیست محیطی مترتب بر ادامه اوضاع نامطلوب فعلی نظیر بیماریهای ناشی از آلودگی هوا یا به خاطره پیوستن برخی از مناظر زیبای طبیعی.
توضیح اهمیت برخی از دغدغه‌ها‌ی دوستداران محیط زیست برای عامه مردم کار سختی نمی‌نماید مثلا برای اثبات اینکه آلودگی هوا چقدر بر ایمنی و سلامت انسان تاثیر منفی دارد نیاز به توضیحات دقیق و پژوهش‌ها‌ی بلندمدت نیست و به راحتی از سوی عامه مردم مورد پذیرش واقع خواهد شد ولی اگر قرار باشد رفتاری نسبتا عمومی که بر موضوع تاثیرگذار است خاموش گردد مثل عدم استفاده روزانه از خودروی شخصی، آنگاه با حجمی از فعالیت‌ها‌ی قبلی و نتایج ضعیف روبرو خواهید شد که خیلی امیدوارکننده نخواهد بود. شاید اگر آنگونه که رفت اهمیت مسئله از دوران کودکی و در محیط‌ها‌ی آموزشی ویژه، مثل مدارس سبز برای فراگیران نابالغ تبیین می‌شد آنگاه از بار زحمت ثانویه مسئولین دولتی و سمن‌ها‌ و دوستداران محیط زیست کاسته
می‌شد. مدارسی که بر خلاف گذشته درخت را چون زغال، تخته‌ای سیاه معرفی نمی‌کنند بلکه جایگاهی چون عزیزان و اعضای خانواده برایش قائل هستند و جایش در بین دانش آموزان این مدارس سبز سبز است. اگرچه در سراسرکشور تنها چهار استان تهران، فارس، البرز و آذربایجان به افتتاح مدارس سبز اقدام نموده اند اما تهدیدات زیست محیطی و مخاطرات جدی طبیعی برای سایر استانهای کشور نیز کم و بیش وجود داشته و در حال رشد است که می‌تواند ضرورت ارتقای دانش حفظ محیط زیست و القای حس دوستی با طبیعت را نشان داده و مدیران دولتی این مناطق را نیز در مورد ارتقای اقدامات فرهنگی نظیر افتتاح مدارس سبز مجاب نماید. شای نسل‌ها‌ی بعدی که از کودکی با طبیعت از در صلح و آشتی وارد می‌شوند تخریب کل خانه را به خاطر آبادی یک اتاق برنتابند و برایشان شکار حیوانات نادر، لذت و افتخاری نداشته باشد، آلوده شدن محیط زیست دست کم به اندازه کثیف شدن لباس میهمانی ناراحت کننده باشد و گرد زغال درختان، خاکستر عزیزان محسوب شود نه طعم‌دهنده کباب.