سونامی «کتاب‌سازی»در ساحل نشر ایران

الهه آرانیان-  به کتاب‌فروشی‌ها و نمایشگاه‌های کتاب که سر بزنید، همیشه به آثاری برمی‌خورید که نسخه‌های متفاوتی از آن‌ها با مترجم‌های مختلف به‌چاپ رسیده‌اند؛ از رمان‌ها و داستان‌های عامه‌پسند گرفته تا مجموعه‌های شعر و حتی کتاب‌هایی که معمولا کتاب‌خوان‌های حرفه‌ای مخاطبشان هستند. معضل ترجمه‌های موازی به‌ویژه در سال‌های اخیر در کشورمان حسابی گریبان‌گیر بازار نشر شده، تا جایی که بعضی از ناشرها به اسمِ ترجمه جدید و متفاوت از یک اثر، کتاب‌سازی می‌کنند و سودهای کلان به جیب می‌زنند. نمونه اخیر ترجمه‌های موازی در ایران، ترجمه کتاب بارها ترجمه شده «شازده کوچولو»، اثر آنتوان دوسنت اگزوپری است که حدود 70 سال از اولین ترجمه آن توسط زنده‌یاد محمد قاضی می‌گذرد، اما در یک ماهه اخیر دو ترجمه از آن رونمایی شده ‌است؛ اولی در 28 دی و دومی در 27 بهمن. نکته اصلی این‌جاست که آیا این ترجمه‌های مجدد ضرورت دارند؟ آیا نکته تازه‌ای به ترجمه‌های پیشین اضافه می‌کنند یا تنها برای دست‌گرمی و تفنن دوباره ترجمه می‌شوند؟ برای رسیدن به پاسخ این پرسش‌ها با دکتر نجمه شبیری، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی و مترجم زبان اسپانیولی، ارسلان فصیحی، مترجم آثار اورهان پاموک و الیف شافاک گفت‌وگو و نیز بخشی از مصاحبه با اسدا... امرایی، مترجم شاخص ایرانی در تاریخ آبان 98 را بازنشر کرده‌ایم.خواننده گرامی البته برای داوری درباره محاسن یا معایب پیوستن به کنوانسیون  «برن» که مصاحبه شوندگان از آن سخن گفته اند، باید منتظر گزارش های بعدی ما بماند.   گوشواره‌ای به نام «شازده کوچولو» دکتر نجمه شبیری با بیان این که تعدادی از فعالان حوزه ادبیات بر اساس دل و احساسشان کار می‌کنند، می‌گوید: «شاید بعضی‌ها از روی علاقه‌ای که به یک اثر دارند، بخواهند طبع‌آزمایی کنند، ولی به‌نظر من درباره «شازده کوچولو» کار از این مسائل گذشته ‌است. من فکر می‌کنم عمر کوتاه است و اگر کاری انجام شده و خوب انجام شده، نباید دوباره کار کرد. سه، چهار ترجمه «شازده کوچولو» خیلی خوب است و بعد هم این کتاب چندان پیچیده و بغرنج نیست که مانند «کمدی الهی» بن‌مایه خاصی داشته باشد و چند مترجم بخواهند آن را از دیدگاه خود ترجمه کنند. «شازده کوچولو» به دلیل زبان کودکانه‌اش، اثر چندان دشواری برای فهمیدن نیست. ممکن است علاقه شخصی یک فرد باشد، ولی من این موضوع را درک نمی‌کنم، چون از «شازده کوچولو» و «قلعه حیوانات» ترجمه خوب داریم و نیازی به ترجمه مجدد ندارد. هم اکنون «شازده کوچولو» مثل گوشواره‌ای است که همه دوست دارند یک بار از گوششان آویزان کنند و ترجمه‌اش بیشتر جنبه تزیینی دارد»!   ترجیحِ کتاب‌سازی به انتشار کتاب واقعی عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی یکی از علت‌های کتاب‌سازی با نام‌ِ غیرواقعی مترجم‌ و نیز ترجمه‌های موازی از یک اثر را مشکلات مربوط به مجوز انتشار کتاب می‌داند و معتقد است: «گاهی از نام نویسنده یا مترجم سوءاستفاده می‌شود که این یک جرم قضایی است؛ مثلاً من در همین زمینه یک پرونده دادگاهی دارم که شخصی از مرکزی در بارسلون کلی پول گرفته و کتابی را به نام من چاپ کرده‌است. اما گاهی کتاب‌سازی برای مسائل مالی انجام می‌شود که داستانش جداست. چرخه اقتصاد و نشر باید بگردد و ناشران وقتی می‌بینند خیلی از کتاب‌ها تا چند سال لنگ مجوز می‌مانند، ترجیح می‌دهند کتاب‌سازی کنند و بفروشند. ما یک مشکل ساختاری در نشر داریم که با آمدن هر مدیری، تمام زیردست‌ها عوض می‌شوند و این ضعف همیشه موجود ماست».   مشکلات کمتر با قانون کپی رایت دکتر شبیری عدم عضویت ایران در کنوانسیون برن(حمایت از حق نشر) را در کتاب‌سازی بی‌تاثیر نمی‌داند و می‌گوید: «اگر قانون کپی‌رایت در کشور ما رعایت می‌شد، این مشکلات کمتر بود. 90 درصد کتاب‌هایی که در کشور ما چاپ می‌شود، بدون کپی‌رایت است. اگر رایزن‌های فرهنگی ما در خارج کشور آثار ما را طوری ارائه می‌دادند و معرفی می‌کردند که شناخته شوند، چه‌بسا ناشران و مترجمانی علاقه‌مند می‌شدند و حق انتشار آثار ما را می‌خریدند و ترجمه می‌کردند، اما نمی‌خرند و فقط ما باید پول بدهیم و آثار آن‌ها را بخریم. این مسائل همه به هم مرتبط است. این کمترین وظیفه نهادهای فرهنگی مسئول است».   معضلی به نامِ ناشرانِ پخته‌خوار ارسلان فصیحی، مترجم شناخته‌شده کشورمان که کتاب‌خوان‌ها او را به‌عنوان مترجم آثار اورهان پاموک، نویسنده اهل ترکیه و برنده نوبل ادبیات می‌شناسند، درباره ترجمه‌های موازی کتاب‌ها و شرایط ترجمه مجدد یک اثر می‌گوید: «وقتی نسل عوض می‌شود، مثلاً هر 25، 30سال یک بار که زبان مقصد تاحدی تحول پیدا می‌کند،  نیاز است که بعضی از کتاب‌ها، به‌ویژه آثار کلاسیک برای نزدیک‌شدن به زبان امروزی دوباره ترجمه شود. معمولاً این جور کارها موقعی پیش می‌آید که مترجم قبلی در قید حیات نیست و این نیاز احساس می‌شود که باید مجدد ترجمه و زبانش با زبان امروز سازگارتر شود. آن هم در شرایطی مجاز است که دیگر سالیان سال گذشته باشد و نسل امروز با آن زبان نتواند به خوبی ارتباط برقرار کند. درباره کتابی مانند «شازده کوچولو» که چند ترجمه خیلی خوب از قاضی، شاملو و نجفی داریم، فکر نمی‌کنم نیازی به ترجمه مجدد باشد. مشکل این‌جاست که بعضی از ناشران و مترجم‌ها در بیشتر مواقع همان کتاب‌های موجود را کمی پس و پیش و به اسم ترجمه جدید چاپ می‌کنند. اصطلاحاً بعضی از کتاب‌های پرفروش را پخته‌خواری می‌کنند». فصیحی راه‌حل این مشکل را عضویت ایران در پیمان برن می‌داند و می‌گوید: «تا وقتی که کشور ما عضو این معاهده نیست، ازنظر قانونی نمی‌توانید کاری کنید. تلاش رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی در این زمینه به روشن شدن مردم و خواننده‌های بالقوه کمک می‌کند تا ناشران و مترجمان اصلی یک کتاب را بشناسند. همه خواننده‌ها کتاب‌شناس نیستند و نمی‌دانند آثار کدام مترجم را بخوانند. اطلاع‌رسانی خیلی کمک می‌کند».   مترجم‌ها پیشنهاد ترجمه مجدد را نپذیرند اسدا... امرایی، مترجم شاخص آثار ژوزه ساراماگو، مارکز، ایزابل آلنده و ریموند کارور در گفت‌وگویی که در تاریخ 12آبان 1398 در همین صفحه منتشر شد، درباره ترجمه‌های مکرر و موازی از یک اثر این‌طور گفت: «متاسفانه یکی از دغدغه‌های امروز مترجمان، ترجمه‌های مکرر و موازی‌کاری است که هیچ سازوکاری برای آن وجود ندارد. البته من مخالف ترجمه‌های مکرر نیستم و معتقدم اگر در جای درست خود استفاده شود، می‌تواند منشأ اثر باشد. اجرای قانون کپی‌رایت در ایران، می‌تواند راهکاری برای حل این معضل باشد چون در این صورت ناشر و مترجم برای ترجمه اثر ملزم هستند از نویسنده و کارگزار او در حوزه نشر اجازه داشته باشند. ضمناً برای کارگزارِ نویسنده هم، فرصت انتخاب مترجم به وجود می‌آید و عملاً ترجمه آثار، صاحب روندی قانونی می‌شود. زمانی که تابع چنین قانونی باشیم، معضل ترجمه‌های مکرر از بین می‌رود. به نظرم خود مترجمان هم می‌توانند با نپذیرفتن چنین پیشنهادهایی، کمک کنند همان ترجمه‌های خوب موجود در بازار عرضه شود. این که تعداد مترجمان زیاد شده هم، فی‌نفسه امر مذمومی نیست. همیشه و به هر حال، عده‌ای آمده و در این زمینه کار کرده‌اند. عده‌ای از این جماعت اگر کارشان کیفیت نداشته باشد، بعد از ترجمه چند کتاب کنار می‌روند. به گذشته هم که نگاه کنید، همین طور بوده است. این واقعیت را باید بپذیریم که تکلیف را در نهایت مخاطب تعیین می‌کند».