لهجه‌ای که جدی گرفته نمی‌شود

اکرم انتصاری  |  روزنامه‌نگار- «کیلیا ما کو» عبارتی ا‌ست که تنها مشهدی‌ها و کسانی‌ که لهجه مشهدی را می‌دانند، می‌توانند از آن رمزگشایی‌کنند. این عبارت، مشهدیزه‌شده «کلیدهای‌مان کجاست؟» است اما فکر می‌کنید چند نفر در دل خیابان‌های مشهد معنی این عبارت را می‌دانند؟ پاسخ این سوال منطقه به منطقه فرق‌می‌کند. نسل قدیمی مردم و ساکنان بافت‌ سنتی شهر بیشتر از بقیه هنوز به لهجه مشهدی وفادارند اما نسل جدید برای فهمیدن معانی بعضی کلمات به مترجم نیاز دارند. آن‌ها از وقتی چشم باز کرده‌اند در رسانه ها همه تهرانی‌ها را باکلاس دیده‌اند و هرکس به لهجه مشهدی حرف‌می‌زند ساده و بدبخت و به اصطلاح تو سَری خور. پس حق‌دارند اگر لهجه مشهدی را می‌دانند آن را کنار بگذارند و به سراغ زبانی بروند که به معیار امروز نزدیک‌تر است. این روزها در شبکه‌های اجتماعی توجه به این لهجه بهتر شده اما کاربردش بیشتر برای طنزپردازی و شیرین‌کاری است و هیچ وقت در یک ولاگ یا پست جدی ردپایی از لهجه مشهدی را نمی‌بینید. سوال‌های ما درباره لهجه مشهدی زیاد است. برای پیداکردن آن سری به تاریخ زدیم، چند سوال را از مردم پرسیدیم و به سراغ یک خراسان‌پژو‌ه رفتیم.     ردپایِ پررنگ لهجه مشهدی بین بزرگان نگاهی به اهمیت لهجه مشهدی در میان پرچمداران شعر و آواز این روزها در فضای‌مجازی صفحه‌های مختلفی برای زنده‌کردن زبان مشهدی ساخته‌ شده‌است. آن‌ها می‌خواهند نشان ‌بدهند زبان مشهدی مسخره نیست و از قضا ریشه‌های محکمی در زبان فارسی دارد. البته راه دیگری هم برای فرهنگ‌سازی و احیای لهجه مشهدی وجود دارد که باید ردپای آن را در دنیای هنر جست‌و‌جو کرد. جا گرفتن عشق به لهجه مشهدی در دل شجریان و ملک‌الشعرا و اخوان «مِدنُم، ولی نُمُگُم» برای خیلی‌ها آدرس لهجه مشهدی است. نصرت‌رحمانی شاعر، جایی درباره اولین دیدارش با مهدی اخوان‌ثالث می‌گوید: وقتی او را دیدم و درباره مجموعه شعر «کوچ» نظرش را پرسیدم به گویش غلیظ مشهدی گفت: «مِدنُم، ولی نُمُگُم». ملک‌الشعرا بهار دیگر شاعر بزرگ مشهدی هم اشعار زیادی با این لهجه دارد. ردپای لهجه مشهدی در موسیقی هم دیده‌می‌شود. اثر قدیمی زنده‌یاد محمدرضا شجریان با شعر «عشق پیری» از عماد خراسانی در بین مشهدی‌ها معروف است و با بیت «یَرِگِه کارِ مو و تو درِه بالا می‌گیره/ ذَره‌ذَره درَه عشقِت تو دلُم جا می‌گیره» شروع‌می‌شود. این استاد آواز چند قطعه دیگر با لهجه مشهدی دارد که قطعه‌های آن در سال 65 ضبط شد ولی در زمان حیاتش فرصت‌نشد از آن‌ها رونمایی‌کند و این قطعه‌ها بعدتر در آلبومی به نام «خراسانیات» منتشر شد. آهنگ‌سازی این آلبوم کار پرویز مشکاتیانِ نیشابوری است و در آهنگ‌سازی‌ها هم از موسیقی‌های مقامی خراسان استفاده کرده است. این سنت در میان هنرمندان بعدی ادامه‌دار نبود و خیلی‌وقت است که شاعر و خواننده کباده‌داری چراغ لهجه مشهدی را روشن نکرده است. زبان‌شناسان معتقدند لهجه مشهدی عصاره‌ای از فارسی دری و نزدیک‌ترین گویش به فارسی معیار است اما خیلی‌وقت است کسی درِ خانه این لهجه نرفته است. نشانه می‌خواهید؟ تا به‌حال مهندس، پزشک، وکیل یا وزیر مشهدی و اصلا کارمند یا مدیری را دیدید که به این لهجه وفادار باشد و آن را پنهان‌نکند؟ در حالی که مردم خیلی از شهرهای کشور در هر جایگاهی از صحبت‌کردن با لهجه شان ابایی ندارند. حتی معلم‌ها هم در مدرسه از مشهدی صحبت‌کردن فراری‌اند و نسل جدید معنی کلمات مشهدی را نمی‌دانند.   لهجه مشهدی را پشت در می‌گذارم و می‌روم بیرون! از دو مشهدی خواستیم دلایل‌شان را برای مشهدی صحبت‌نکردن بگویند سمیرا | 33ساله | کارمند فکرمی‌کنم لهجه و نوع صحبت برای مشهدی‌ها به 2 بخش داخل و خارجِ خانه تقسیم‌می‌شود. در خانه ما هم همین‌طور است. من و برادرم در خانه راحت با لهجه مشهدی صحبت می‌کنیم، لهجه مشهدی را هم متوجه می‌شویم اما این لهجه را پشت در می‌گذاریم و بیرون می‌رویم. پدرومادرم این‌طور نیستند و همیشه و همه‌جا مشهدی صحبت‌می‌کنند. مردم، کسی را که مشهدی صحبت‌می‌کند به سخره می‌گیرند، فکرمی‌کنند بی‌کلاس است. در محل کار که حرفش را نزنید. کافی‌ است یک کلمه مشهدی از دهان‌تان بیرون بیاید تا همه بزنند به در مسخرگی. از همین رفتارها و قضاوت‌ها می‌ترسم و برای همین بیرون از خانه مشهدی‌ صحبت‌کردن را کنار می‌گذارم. حسین | 27ساله | پرستار بگذارید یک خاطره برایتان بگویم. درسم که تمام شد برای گذراندن طرح به یکی از شهرهای محروم استان رفتم. آن‌جا همه از کوچک و بزرگ تا مرد و زن و کودک لهجه داشتند و خیلی غلیظ صحبت‌می‌کردند. کم‌کم بعضی کلمه‌ها را از آن‌ها یادگرفتم و بعد از مدتی بدون آن‌ که بخواهم ناخودآگاه در جمع دوستانم بعضی کلمات با همان لهجه از دهانم بیرون می‌پرید. احساس می‌کردم نگاه بقیه وقتی با لهجه و بدون لهجه صحبت می کنم کاملا فرق دارد. البته به نظرم هرقدر تلاش کنید باز هم در هر لهجه‌ای، آدم ها یک ته‌لهجه دارند و کنترل آن دست خودشان نیست.   ما مشهدیا می‌گیم...؟! می‌خواهید چند اصطلاح و کلمه معروف مشهدی را بدانید؟ در حالی که در جنوب به باجناق می‌گویند هم‌ریش و به جاری می‌گویند هم‌عروس، در شمال شرقی به آن می‌گویند هم‌زلف و جاری!  
 
فاتحه لهجه مشهدی را خوانده‌اند! گفت‌و‌گو با یک خراسان‌پژوه درباره اتفاقاتی که لهجه مشهدی را زودتر به خط پایانِ فراموشی می‌رساند استاد «مهدی سیدی» خراسان‌پژوه و خراسان‌شناس معتقد است بیشتر کلمه ها‌ و اصطلاحات مشهدی، تاریخی هستند اما به مرور زمان با بیگانه‌شدن مردم با متون کهن این ارتباط قطع‌شده و کاری کرده‌اند که از لهجه مشهدی یک کاریکاتور باقی مانده‌است. او درباره سیر اتفاقاتی که لهجه مشهدی را گوشه‌نشین‌ کرده‌است، می‌گوید.   زبان مشهدی چطور گوشه‌گیر شد؟ گویش مشهدی واژه‌های بسیار پدرمادردار و استواری دارد که در متون ما آمده‌است. همچنین بخش بزرگی از ادبیات ما  عمدتا در خراسان شکل گرفته‌است. اصطلاحاتی که مشهدی‌ها آن را به‌کار می‌برند در متون کهن هم وجوددارد ولی به‌مرور مردم و کسانی که با آن‌، کمتر سروکار داشتند این واژه‌ها را فراموش‌کردند. برای مثال ما مشهدی‌ها به پدرهمسر«خُسُر»، مادر همسر «خوش»، ویار زنانه «زوروانه» و انگشت «کلیک» می‌گوییم و همه این‌ها در متون پیشین و قدیمی‌ترین منابع زبان فارسی هم آمده‌است. ولی به مرور که زبان، امروزی و تهرانی شده و رابطه مردم دیگر شهرهای کشور با این متون قطع شده‌است، این کلمه‌ها به نظرشان بی‎کلاس می‌آید. مثال دیگری می‌زنم. مشهدی‌ها به ظرف سنگی که در آن آبگوشت می‌پزند «هرکاره» می‌گویند که  با لهجه مشهدی می‌شود «اَرکَرِه یا هرکَرِه». این واژه‌ بارها در شاهنامه فردوسی تکرار شده‌است :«بیامد زن از خانه با شوی گفت/ که هر کاره و آتش آر از نهفت/ .../کنون تا بدوشم از این گاو شیر/ تو این کار هرکاره، آسان مگیر» خب بقیه مردم به مرور به جای این کلمه دیزی، قابلمه و ... را به‌کاربردند و با هرکاره بیگانه‌شدند. برای همین اگر یک مشهدی این کلمه را با هر لفظی در جایی بگوید ممکن است بقیه به او هِرهِر بخندند یا بگویند این دیگر چه واژه عجیب‌و‌غریبی ا‌ست؟!  چطور لهجه اصفهانی، یزدی و تهرانی صحبت‌کردن یک فضیلت است اما مشهدی صحبت‌کردن بی‌کلاسی تلقی می‌شود؟ هرجا از نظر اقتصادی و سیاسی، به مرکز تبدیل شود فکر می‌کنند زبان و گویش آن‌ها می‌شود سَرور. الان چون تهران، پایتخت است لهجه تهرانی گل‌می‌کند و الگو می‌شود. آن لهجه به گوش مردم قشنگ می‌آید و بقیه گویش‌ها می‌شود، بد. به هر حال زبان تهرانی مدشده‌است و حالا مردم از آن استفاده‌می‌کنند. بعضی از استان‌ها هویت خودشان را حفظ‌کرده‌اند مثلا یزدی‌ها و اصفهانی‌ها. آن‌ها با لهجه خودشان صحبت می‌کنند، ننگ‌شان هم نمی‌آید و حتی دیگران هم آن لهجه را دوست‌دارند. دلیلش این است که بیشتر مردم اصفهان واقعا اصفهانی هستند. مشهد یک شهر زیارتی و مهاجرپذیر است. اگر همین الان بروید یک آمار بگیرید شاید از هر 10خانوار یک یا دو خانوار واقعا مشهدی باشند و بقیه از شهرها و استان‌های دیگر آمده‌اند. یعنی سکونت مردم شهرهای مختلف در مشهد، لهجه مشهدی را به فراموشی کشانده‌است؟ مشهد صدسال قبل از انقلاب، 57هزار نفر جمعیت داشته‌ و 7هزار و 666واحد مسکونی. در طول 150سال این جمعیت به بیشتر از 3میلیون نفر رسیده‌است. خب به قول معروف از ری و روم و بغداد آمدند و ساکن مشهد شدند. محله کشمیری‌ها، کرمونی‌ها، حسینیه یزدی‌ها و ... شاهد این حرف است. از همه‌ شهرهای ایران آمدند و ساکن این شهر شدند. پس گویش مشهدی در اقلیت است و یک‌دست نمی‌شود. در واقع همان کسانی که از شهرهای دیگر آمدند مخالف این هستند که مشهدی، گویش رایج شهر شود. می‌گویند ما هم ساکن و شهروند این شهر هستیم و برای همین از گویش مشهدی حمایت‌نمی‌کنند. تفاوت لهجه مشهدی و اصفهانی این است. بیشتر اصفهانی‌ها چون اهل اصفهان هستند با صحبت‌کردن با لهجه اصفهانی مخالفتی ندارند، آن را ننگ و عار هم نمی‌دانند اما مهاجرانِ ساکنِ مشهد با لهجه مشهدی مخالفت‌می‌کنند.در فیلم و سریال‌ها هم نقش‌های درست‌و‌درمان به بازیگران با لهجه مشهدی نمی‌دهند.کمتر کسی را می‌توانید پیداکنید که گویش مشهدی را قشنگ اجراکند. بعضی وقت‌ها در رادیو و تلویزیون می‌بینم این لهجه را خوب صحبت‌می‌کنند اما بعضی دیگر لهجه مشهدی را مثله‌می‌کنند، فاتحه‌اش را می‌خوانند. مانند کسی که بخواهد کاریکاتور چیزی را بکشد، به سخره‌اش می‌گیرند و همین‌ها باعث‌می‌شود مردم از این لهجه زده‌شوند. اگر کسی با این گویش خوب صحبت‌کند، خوب شعر بگوید این لهجه هم دلنشین است. شاعرهایی داریم که با این لهجه چقدر خوب شعرگفته‌اند؛ عماد خراسانی، کفاش خراسانی یا ملک‌الشعرا بهار آن‌جا که می‌گوید :«اِمْشَوْ دَرِ بهشتِ خُدا وایَهُ پِنْدَرِی/ ماهِر عُرُس مِنَن شو آرایه‌ پندری/ او زهره گَه مِگی خَطِرِیْ ماهِ رِه مِخَهْ/ واز مُوشْتِری به زهره خَطِرْخوایَهْ پِنْدَری/....» اما وقتی یک سری لمپن ادبی با این زبان، نمایش‌نامه و شعرهای لوس می‌نویسند، مردم را از این زبان بیزارمی‌کنند و می‌رانند. چطور می‌شود لهجه مشهدی را به زندگی برگرداند؟ اگر با همین گویش، متین صحبت‌کنند فرق می‌کند. همین زبان فارسی وقتی حافظ، سعدی، فردوسی، مولانا و خیام با آن شعر می‌گویند یک‌جور اعتبار پیدامی‌کند و گوش‌نواز است. اما وقتی کسی با آن مهمل بگوید و لیچار ببافد یک جور زنندگی پیدامی‌کند. در گویش‌ها هم همین‌طور است. چند وقت پیش در شبکه خراسان برنامه‌ای دیدم که فردی راه‌می‌افتد و اسم محله‌های مشهد را می‌پرسد و آن را به مسخره می‌گیرد. می‌گفت محله سرشور یعنی چی؟ کل‌تبقه یعنی چی؟ بعد هم می‌زد زیر خنده و مسخره‌بازی. در صورتی که اگر یک نفر راه‌بیفتد و توضیح بدهد وجه تسمیه محله سرشور چیست، کل‌تبقه از کلاته بقا می‌آید، نه تنها خنده‌دار نیست که باحساب‌وکتاب می‌شود. مشهد یک بنگاه‌داری بزرگ شده‌است و در آن همه‌چیز را کج‌کرده‌اند. جلسه‌های شناسنامه‌دار ادبی، هنر و موسیقی ممنوع است. همه چیز را لوث‌کرده‌اند و می‌خواهید خروجی‌اش چه باشد؟ گویش و زبان ما رها شده‌است و به آن غنا نمی‌بخشند. آدم‌های وزین در آن حوزه کاری‌نمی‌کنند و همه‌چیز به دست آدم‌های بی‌علاقه به این شهر افتاده‌است. بروید ببینید در چند دوره قبلی چند نفر از اعضای شورای شهر مشهد، مشهدی بوده‌اند؟ مطمئن باشید غیرمشهدی در جهت اعتباربخشی به مشهد نکوشیده‌، نمی‌کوشد و نخواهد کوشید.