محمد ماکویی

این روزها دیگر کمتر کسی از آتنا حرف می‌زند.دلیلش واضح است.بیشتری‌ها ترجیح می‌دهند از بنیتا بیشتر سخن بگویند. همه می‌دانیم که تب تند ما ایرانی‌ها زود عرق می‌کند. شوربختانه وقتی اتفاقی روی دست حادثه اول بلند شود شاهد تسریع این تعریق نیز خواهیم بود. این همان موضوعی است که موجب می‌شود شدت و زمان مجازات مجرمین، جنایتکاران و متجاوزان به عنف که کاملا وابسته به میزان جریحه‌دار شدن احساسات عمومی است به بخت و اقبال کسانی که باید به اشد مجازات محکوم شوند هم مربوط باشد. به زبان دیگر وقتی اتفاق در شهر و روستایی کوچک که معمولا در آن از این اتفاقات خبری نیست می‌افتد، پرونده زود وارد جریان شده و طناب ‌‌دار به تندی گریبان کسی که به آرامش محل و منطقه لطمه وارد کرده را می‌گیرد. این در حالی است که در جاهای بزرگی که وقوع این اتفاقات خیلی هم غیرطبیعی نیست پرونده تنها تا زمانی از مسیر طبیعی منحرف شده و در جهت احترام به احساسات عمومی ، وارد "فوریت" می‌گردد که اتفاق دوم احساسات عموم مردم را به سوی خود جلب و منحرف نکرده باشد.نکته حائز اهمیت دیگر این است که در حالی مردم ما در وقوع چنین پیشامدهایی به کمتر از طناب‌ دار رضا نمی‌دهند که در بسیاری از کشورها مجازات حبس ابد هرگز کمتر از اعدام شناخته نشده و روی این موضوع که بسیاری از محکومین ،
"مرگ یک بار شیون یک بار" را به اینکه تا دم مرگ با وجدان خود خلوت کنند ترجیح می‌دهند حسابی ویژه باز می‌گردد. قطعا برای بیشتر هموطنانی که دلبندشان را برای همیشه از دست رفته دیده‌اند یا با از بین رفتن آبرویشان دیگر نمی‌توانند نزد دوست و آشنا سر بلند کنند اعدام مجرم و گناهکار و متجاوز تنها مرهمی است که می‌تواند بر دل‌های داغدیده گذاشته شود. با این حال این موضوع نیز مهم است که "به کمتر از طناب ‌دار رضا نمی‌دهم" بسیاری از شاکیان پرونده‌ها به خودشناسی ایشان نیز
بر می‌گردد، زیرا آنها خوب می‌دانند که احساساتی بودن زاید الوصف ما ایرانی‌ها می‌تواند باعث شود که گذشتی بیشتر نصیب آنی که قرار بوده در عوض اعدام تا ابد و یک روز پشت میله‌های زندان بماند گشته و وی را به مرور و به ویژه در حالتی که با دیگر زندانیان خوب تا می‌کند مشمول حبس‌های کوتاه مدت‌تری که در هر حال زمان آن نامحدود نیست نماید. علیرغم این موضوع حبس ابدی که قطعی است و کوتاه بشو نخواهد بود این حسن را دارد که بسیاری از محکومین را به تبعیت از ندای وجدان کشانیده و آنها را وا می‌دارد که به بسیاری از اسرار نهان و پشت پرده اعتراف نمایند (دوست داران صفحات حوادث روزنامه‌ها خوب می‌دانند که بالاخره هم زوایای تاریک قتل همسر فوتبالیست معروف تیم ملی و پرسپولیس مشخص نشد). شکی نیست که اطلاع از این قبیل مسائل هم جان آتنا و بنیتاهای دیگر را نجات خواهد داد و هم باعث می‌شود خبرنگاران بی سوژه‌ای که هر چند وقت یکبار سراغ "ابدی‌ها" می‌روند موضوع را برای خوانندگان خود "داغ" و "به روز" نگه داشته و اجازه ندهند که حساسیت‌های مردمی در برابر وقوع چنین پیشامدهایی به مرور زمان کاهش یابد. گذشته از این موضوع در کشور ما خانواده‌های بسیاری وجود دارند که مدت‌هاست از سرنوشت یا سرگذشت عزیزان خود بی اطلاع هستند. مشخص است که یک اعدامی که خود را در مواجهه با مردمی که می‌خواهند هر چه سریعتر خفه‌اش کرده و به حیات شومش خاتمه دهند می‌بیند فرصت زیادی برای اعتراف به اینکه "فلان قتل‌ها و تجاوزها هم کار من بوده" نخواهد داشت در حالی که یک "ابدی" هر آن ممکن است بخواهد بار گناهان خویش را سبک شده دیده و تنها پس از بیان تمامی کارهای زشتی که کرده و پرونده آنها هنوز باز و در جریان است جان به جان آفرین تسلیم نماید.