خان عموجان در مترو

سلام
- سلام
جسارتا شغلتون چیه؟
- روزنامه‌نگارم!


چه جالب، منظورم اینه که کارتون چیه؟
- عرض کردم که، روزنامه نگارم!
میدونم، اینو گفتید قبلا، مثل اینکه منظورم را متوجه نشدید، از کجا پول در میارید!
- از روزنامه دیگه، یه حقوق ثابتی داریم که گهگاهی بهمون میدن!
مگه روزنامه‌نگارها پول هم در میارن؟
- راستش رو بخوای، زیاد نه، ولی به اندازه خوردن و نمردنشون پول در میارن!
حالا چی می‌نویسید تو روزنامه؟
- مشکلات مردم رو می‌نویسیم!
اگه مشکلات مردم رو می‌نویسید، پس چرا اینهمه مشکل دارن؟ این همه آدم دارن میخورند و میبرند، چرا هیچی نمیشه؟
- گفتم والله این سوالیه که ما بعضی وقتها از خودمون هم میپرسیم و جوابش برامون این میشه: این همه نوشتیم چی شد؟ کو گوش شنوا؟ برای چی می‌نویسیم؟ و...
راستش رو بخوای برادر من، ما روزنامه نگارها زیاد حرف می‌زنیم، مثلا برادرم به من همیشه میگه رادیو پیام، بس که حرف می‌زنم. تا دوتا گوش پیدا می‌کنیم دوست داریم حرف بزنیم، با وجودی که می‌دانیم طرفمان یا حرف‌های ما را قبول ندارد یا سعی دارد الکی خودش را طوری نشان بدهد که مثلا قانع شده است تا ما فقط خفه بشویم! یعنی کلا اکثرا دوست دارند ما خفه بشویم! ولی بیچاره‌ها این را نمی‌دانند که ما تجربه کافی در این نوع مسائل داریم و حتی اگر طرف خودش را قانع نشان بدهد ما متوجه این موضوع می‌شویم و ادامه می‌دهیم تا واقعا قانع شود!
- آن روز مترو مثل همیشه خیلی شلوغ بود و یک پسر بچه ده دوازده ساله وسط مترو داد می‌زد جاسوئیچى‌های لیزردار!
به یکباره مرد جوان کنارم گفت: همین بچه‌ها یکی از مشکلات ما هستند، چرا از آنها چیزی نمى نویسید؟
پرسیدم آخرین باری که روزنامه یا کتاب خریدی کی بود؟
گفت: حدود شش ماه پیش، پشت چراغ قرمز!
گفتم: کودکان کار، دریاچه ارومیه، فرار مغزها، سرانه پایین مطالعه، بحران آب و پایین رفتن سطح آب‌های زیرزمینی، ۶۰ درصد بودجه تحقیقاتی دانشگاه‌ها یا واگذار نمی‌شود یا در جای خودش هزینه نمی‌گردد...
مرد جوان گفت: اینها چیست؟
گفتم: اینها همان چیزهایی است که ما در روزنامه می‌نویسیم و شما نمی‌خوانید!
- آخرین باری که کله پاچه خوردی کی بود؟
گفت: دیروز صبح!
- هر چند روز یکبار کله پاچه می‌خوری؟
اگه پا بده، یک روز در میان! یه نوشابه تگری هم بعدش خیلی می‌چسبه! شما هم بزن، حال میده!
- گفتم آره، حال میده، ولی توجه داشته باش که تمام آن مسائلی که برایت گفتم را ما می‌نویسیم و شما در حال نوشابه خوردن هستید!
الان میگی یعنی اگه ما روزنامه بخونیم این مشکلات حل میشه؟
- بله که حل میشه! باعث میشه اطلاع‌رسانی بالا بره و مردم از سطح مطالباتشون از دولت و جامعه آگاهی پیدا کنند. اون وقته که میدونن چه چیزهایی باعث پیشرفتشون میشه!
مرد جوان گفت: الان اینایى که گفتی رو توی روزنامتون چاپ می‌کنید؟
گفتم بله، شما یکسال روزنامه بخون، می‌بینی که همه اینها هست.
پرسید کدوم روزنامه هستید؟
گفتم: روزنامه آفتاب یزد
گفت: قبول، از فردا میخرم، فقط یه چیزی هست!
پرسیدم چی؟
گفت: فکر نکنی اگه روزنامه بخرم، دیگه
کله پاچه نمی‌خورم ها، من کلپچ رو دوست دارم!
یهو از بلندگوی مترو صدا اومد: ایستگاه بعد میرداماد، من هم از فرصت استفاده کردم و پیاده شدم!