ولی‌الله شجاع پوریان از مشروطه‌خواهی تا اصلاح‌طلبی

14 مرداد مصادف با سالروز صدور فرمان مشروطیت توسط مظفرالدین شاه قاجار است. بسیاری جنبش مشروطیت را به دلیل اختلافات آشکار داخلی و دخالت بیگانگان شکست خورده قلمداد می‌کنند، اما واقعیت آن بود که تشکیل مجلس شورای ملی، تصویب نخستین قانون اساسی و از همه مهم‌تر نفوذ و رسوخ اندیشه‌های نو و آزادی‌خواهانه از جمله دستاوردهایی بود که حتی با به توپ بستن مجلس توسط محمدعلی شاه نیز تداوم یافت.
نهضت مشروطیت از این جهت که به کاهش قدرت استبداد انجامید، جایگاه ویژه‌ای در تاریخ کشورمان دارد، چراکه پایه‌های قدرت بی‌پایان شاهنشاهی را فروریخت و آن را تابع شروط، قانون و به تعبیری مشروط کرد. به هرحال هر خاستگاهی برای مشروطه قائل شویم، واقعیت آن است که جنبش مشروطیت موجب بنیان‌نهادن تثبیت حق حاکمیت مردم و تعیین سرنوشت خود و مهار قدرت مطلقه و استبدادی شده است.
اگر امروز پس از 111سال از گذشت مشروطیت، تعیین فرد اول اجرایی از مسیر صندوق‌های آرای می‌گذرد و مهم‌تر این‌که منتخب مردم در برابر قوه مقننه(که باز هم رای مردم را با خود دارد) ملزم به تحلیف و معرفی کابینه خود می باشد؛ از دستاوردهای جنبش مشروطه‌خواهان ایرانیان در سده معاصر است.
البته نباید از نظر دور داشت که تا تحقق جوهر مشروطیت و مطالبات مردم فاصله داریم که امیدواریم حرکت و سمت و سوی جمهوری اسلامی به آن سو باشد.امروز گفتمان اصلاحات را می‌توان تداوم همان مسیری دانست که از طرف آزادی‌خواهان و مشروطه‌طلبان، آغاز شد. شاید در سالروز صدور فرمان مشروطیت توجه به برخی عوامل افول جنبش مشروطه در قرن گذشته برای آزادی‌خواهان امروز مفید و موثر باشد.جنبش مشروطه را شخصیت‌ها و افرادی با گرایش‌های مختلفی حمایت و همراهی می‌کردند. از روشنفکران از غرب‌برگشته تا علمای حوزوی که همگی با تاکید بر مفاهیمی چون آزادی، دموکراسی، تفکیک قوا، انتخابات، حاکمیت مردم، قانون، مجلس، شورا، روزنامه و... خود را مشروطه‌خواه معرفی کردند. به عبارتی مشروطه‌خواهان از یک طبقه اجتماعی خاص نبودند که بعد از کسب قدرت سیاسی بتوانند با گفت‌وگو و تفاهم، برخی اختلاف‌نظرهای خود را رفع کنند. از سویی نیروها و گروه‌های اجتماعی موثر در ایجاد مشروطه هریک به دنبال استیفای تام و تمام مطالبات خود بودند و این تمامیت‌خواهی و مطلق‌انگاری با ذات و فلسفه مشروطه و آزادی‌خواهی در تضاد


آشکار است. طرح اختلافات داخلی نیز این فرصت را به مخالفان مشروطه داد تا با انگیزه و فرصت‌طلبی بیشتری مشروطه را یک جریان ناکارآمد و فاقد قدرت و توان برای اداره حکومت نشان دهند، کما اینکه دخالت‌های خارجی روس و انگلستان در امور داخلی کشور و البته وقوع جنگ جهانی اول و متعاقب آن وفور بیماری و گرسنگی در میان مردم این فرضیه را قوت بخشید که مشروطه‌خواهان توجهی به امور معیشتی مردم ندارند و بیشتر درگیر اختلافات داخلی برای کسب قدرت هستند! شکل‌گیری این فضای دلسردکننده از سویی به حامیان استبداد جانی دوباره داد تا برای ذبح مشروطه قدم در میدان بگذارند و هم افکار عمومی را در حمایت از این جنبش بی‌انگیزه‌تر کرد که نتیجه آن بازگشت استبداد به فضای سیاسی کشور بود که سال‌ها آثار شوم خود را بر کشور و مردم گذاشت.
اگر مشروطه‌خواهان اختلافات داخلی خود را در محافل خصوصی حل و فصل می‌کردند و از انتقال آنها به میان افکار عمومی پرهیز می‌کردند، مخالفان در پستوی مشروطه‌خواهی نیز انگیزه‌ای برای بازگشت و اختلاف‌افکنی میان آنان نمی‌یافتند، از سویی طرح مطالبات حداکثری بدون توجه به ساختار سیاسی وقت و بی‌توجهی به فقدان جامعه مدنی قوی و سازماندهی شده برای پیگیری آن مطالبات در افول مشروطیت بی‌تاثیر نبود. گفتمان مشروطه‌خواهی گذشته که امروز با عنوان گفتمان اصلاحات شناخته می‌شود باید به صورت تدریجی و از طریق گام‌های آرام و منطقی دنبال شود و هرگونه خشونت‌ورزی، تمامیت‌خواهی، رفتارهای هیجانی و احساسی، بزرگ‌نمایی اختلافات داخلی، طرح مطالبات حداکثری، ضعیف انگاشتن رقیب، فارغ شدن از مطالبات و دغدغه‌های مردم و تمرکز بر مسائل مطلق سیاسی و... می‌تواند در مسیر آزادی‌خواهی و توسعه سیاسی مانع و محدودیت ایجاد کند.