چرا مذاکره؟

در روابط بین کشورها، گفت‌وگو یک ضرورت است؛ چه در روابط دوستانه و چه در اختلاف‌ها. یکی از مهم‌ترین کارکردهای گفت‌وگو پرهیز از برداشت اشتباه درباره خواسته طرف مقابل است. این بسیار مهم است که اگر دو دولت اختلاف جدی هم دارند، به‌طور واضح درباره اختلاف خود گفت‌وگو کنند تا ابعاد آن دقیقا مشخص شود. گفت‌وگو الزاما راهی به سوی رفع اختلاف نیست. ‌ای‌بسا در نتیجه گفت‌وگو، حتی مشخص شود که دامنه و عمق اختلاف از آنچه تصور مي‌شد نيز فراتر است، اما همین هم مغتنم و ضروری است. خارج‌کردن ابزار تماس با سایر حکومت‌ها راه ناگزیر تکیه به طرف‌های واسطه یا مطالب مطبوعاتی را پیش‌روی یک حاکمیت قرار می‌دهد. این بسیار مهم است که اگر دو دولت، حتی اگر قرار باشد به نقطه تخاصم هم برسند، مشخص شود دقیقا بر سر چه اختلاف نظر دارند و در چه موضوعاتی تضاد ندارند. در این صورت، توانایی مدیریت اختلاف بالا می‌رود و خطر درگیری ناخواسته بر سر سایر موضوعاتی که مورد مناقشه نیستند، از بین می‌رود. با توجه به معنایی که از «مذاکره» به‌عنوان بده‌بستان در ذهن داریم، همیشه هم «گفت‌وگو» به «مذاکره» منجر نمی‌شود. گفت‌وگو روشی برای آگاهی‌یافتن و آگاهی‌دادن است. هدف از گفت‌وگو همیشه رفع اختلافات نیست، بلکه شناخت اختلافات است. گفت‌وگو از پشت تریبون‌ها، نمی‌تواند به اندازه گفت‌وگوی مستقیم موجب درک خواسته طرف مقابل شود.
مواضع رسانه‌ای با درنظرگرفتن ملاحظات مختلف داخلی و خارجی اعلام می‌شود و بنابراین یا «جامع» نیست یا «مانع» نیست. چون حرف‌هایی که به مخاطب خاص باید منتقل شود، ضرورتا قرار نیست به اطلاع عموم جهانیان برسد. نمونه تازه از این تفاوت که دستمایه تمسخر هم شد، افشای گفت‌وگوی تلفنی ترامپ با رئیس‌جمهور مکزیک بود که طی آن، پس از تأکید طرف مکزیکی بر اینکه هرگز هزینه‌ای برای ساخت دیوار مرزی که وعده انتخاباتی ترامپ بوده پرداخت نمی‌کند، ترامپ از وی می‌خواهد لااقل چنین چیزی را علنی نگوید. یعنی برخلاف مواضع رسانه‌ای‌اش، ترامپ در گفت‌وگو با طرف مکزیکی روی هزینه ساخت دیوار پافشاری نکرده و صرفا به دنبال وجهه سیاسی بیرونی خود بوده است. ممکن است دولتی به‌هردلیل، حاضر به «مذاکره» با دولت دیگر درباره موضوع یا موضوعات مورد اختلاف نباشد. اما این تعارضی با گفت‌وگو ندارد. اخیرا، مقام معظم رهبری تعامل گسترده با دنیا و ایستادگی در مقابل سلطه‌طلبان را به‌عنوان دو جهت‌گیری اصلی که باید در دستور کار دولت باشد تعیین کردند. ابزار اولیه این هردو، گفت‌وگو است. جمهوری اسلامی هیچ‌گاه از گفت‌وگو نهراسیده است. حتی برخلاف برخی القائات، در اکثریت قریب به اتفاق موارد، جمهوری اسلامی پیشگام قطع رابطه سیاسی با سایر دولت‌ها هم نبوده است. حتی در نبود رابطه سیاسی باز، جمهوری اسلامی باب گفت‌وگو را نبسته و همواره آماده گفت‌وگو (و نه الزاما مذاکره) بوده است. مثلا در سال 86، مقام معظم رهبری با اشاره به گفت‌وگوهایی که آن زمان در عراق صورت گرفت، گفتند: «آمریکایی‌ها می‌گویند به غیر از موضوع عراق در مورد مسئله دیگری مذاکره نخواهد شد، اما ما به آنها می‌گوییم حتی موضوع عراق هم به شما ربطی ندارد و گفت‌وگو فقط در مورد وظیفه اشغالگران در قبال امنیت عراق است». یعنی آنچه در عراق صورت گرفت، نه مذاکره بلکه گفت‌وگویی بود که سفیر وقت کشورمان بعدها در مصاحبه‌ای آن را نتیجه‌بخش و موفق دانست.
ایران و آمریکا بعدتر در موضوع هسته‌ای نیز به گفت‌وگو پرداختند و این‌بار به «مذاکره» هم رسیدند. یا در برابر ادعاهای بی‌پایه امارات درباره جزایر سه‌گانه، ایران همیشه تأکید کرده که «آماده گفت‌وگوی دوجانبه برای رفع سوءتفاهم‌ها» (و نه حل اختلاف) است. یعنی طرفین می‌توانند به دور از تأثیر جو محیطی، به یک تصویر روشن برسند که با توجه به سوابق تاریخی و توافق‌های قبلی دقیقا چه چیزهایی مورد ادعای امارات است و ایران چه موضعی دارد.
اگر هم اختلاف حل نشود، «سوءتفاهم» رفع می‌شود که همین هم مهم است. همین می‌تواند درباره عربستان صادق باشد. سعودی‌ها می‌گویند ایران «سیاست‌های خود را تغییر دهد» و به اقدامات به قول آنها مخرب در منطقه پایان دهد. اما با این اظهارات کلی رسانه‌ای معلوم نیست که آنها می‌خواهند ایران کدام سیاست خود را تغییر دهد و چرا؟ آیا حمایت از دولت عراق یا دولت سوریه را پایان دهد؟ یا حمایت سیاسی از حوثی‌های یمن؟ آیا مثلا نفوذ ایران در میان شیعیان برای عربستان نامطلوب است؟ آیا می‌شود گفت ایران نباید نفوذ داشته باشد؟ نمی‌توان به اینها در فضای سیاسی و رسانه‌ای پرداخت. اگر عربستان یا هر دولت دیگر خواستار یک سیاست خارجی بالغ و جدی باشد، شرط نخست، اراده ورود به گفت‌وگو است. هیچ کشوری، چه کوچک و چه بزرگ، بدون گفت‌وگو با سایرین نمی‌تواند مدعی داشتن سیاست خارجی جدی باشد.