دولت دوازدهم و طبقه متوسط

وقتی بدنه اجتماعی مر دم و بدنه نظام حاکمیت، از جنس هم نبوده و چسبندگی کافی نداشته باشند، مانند لایه های لغزانی هستند که اگر به آن تنه زده شود، از هم می‌پاشد.یک حکومت حداقل باید در یک طبقه اجتماعی قدرتمند جامعه، ریشه های محکم و عمیقی داشته باشد تا بتواند بقای خویش را تضمين کند.در ابتدای انقلاب اسلامی،رای ۹۸ درصدی مردم به جمهوری اسلامی ،قبول این حکومت در بین تمام طبقات مردم را القا می‌کرد.یعنی ریشه های حکومت در بین تمام جامعه گسترده شده بود.این‌گونه شد که پایگاه اجتماعی حکومت بین دولت و نهادهای انقلابی غیر دولتی تقسیم شد،دولت در میان طبقه ثروتمند و متوسط متمرکز و نهادهای انقلابی در میان طبقه ضعیف و محروم وارد شدند، هر چند مدام سخن از حکومت مستضعفان بود.اما در این میان، عدم توجه کافی به طبقه میانی جامعه به خصوص در سال‌های جنگ،رشد و شکل‌گیری طبقه متوسط مستقلی که نه در دولت جایگاهی داشتند و شاید هر از چند گاهی مورد حمایت مختصر قرار می‌گرفتند و نه در محدوده خدمات نهادهای انقلابی تعریف می‌شدند، باعث شکل گیری طبقه اجتماعی جدید مستقل و تاثیرگذار در آینده کشور شد. رشد این طبقه که از اواسط دولت سازندگی و در ادامه سیاست های اقتصادی آن زمان، با سرعت بیشتری ادامه یافت در دولت اصلاحات، فرصت ظهور و بروز اجتماعی یافت و توانست میزان تاثیرگذاری‌اش بر آینده سیاسی کشور و در ساختار سیاسی حکومت را نشان دهد.در دولت های نهم و دهم با سرکوب مستقیم شاخص‌های این طبقه اجتماعی که در دولت اصلاحات تا حدودی صدایش به گوش می‌رسید، باعث شد مطالبات اجتماعی این طبقه محدود و رشد و سازمان یافتگی‌اش پنهان شود و دوباره در خفا خود را ترمیم كند.با شکل‌گیری دولت یازدهم به نظر می رسید فصل جدیدی برای ادامه فعالیت های بارز اجتماعی این بخش از جامعه و سازمان‌یافتگی بیرونی آن شروع خواهد شداما باز هم فرصت ظهور استعداد های توانمند آنان فراهم نشد. رای به دولت دوازدهم، نقش بارز خواست این طبقه بر تقسیم ساختار قدرت را نشان داده و همین‌گونه، خبر از افزایش اعتماد طبقات محروم جامعه به آنان را می‌دهد.امیدواریم در ادامه دولت دکتر روحانی،شرایطی شکل بگیرد که دولت به سراغ ریشه های اجتماعی خویش رفته و این بخش عظیم و موثر و مستقل جامعه بتواند حضوری مناسب و قدرتمند در آینده کشور داشته باشد.