خـروس های قاتل

مسابقه خروس‌ها، صبح‌های جمعه داخل گاراژی در جنوب تهران برگزار می‌شود که برای ورود به آن باید پارتی داشت
كساني‌که خروس‌های‌شان را برای جنگ آورده‌اند مشغول رسیدگی به آن ها هستند
خروس قلم‌سبز که اسمش «قاتل سرخ» است، بی‌محابا به حریفش می‌تازد و در همان لحظات ابتدایی عرصه را برای «چیل» تنگ می‌کند
«خروس‌هایی که اینجا آوردن زیر پنج میلیون قیمت ندارن. هفته پیش خروس آورده‌بودن که صاحبش 50 میلیون هم نمی‌فروختش»


خروس‌بازها از شرایط جنگ و شرط‌بندی‌هایی که برده‌اند یا باخته‌اند می‌گویند، از اینکه گاهی برای یک خروس میلیون‌ها تومان هزینه می‌کنند
جنگ تا سر حد مرگ؛ تربیت شده‌اند برای جنگ خونینی که بازند‌ه‌اش محکوم به مرگ است. گلادیاتورهایی که با هر جستی که روی هوا می‌زنند دل صاحبان‌شان را می‌‌‌‌‌‌لرزانند، مبادا اینکه از پس حريف برنیایند.
از خروس‌هایی خواهیم گفت که کارشان جنگ است و جنگ است و جنگ. خروس‌های لاری که در میدان‌های غیرقانونی و به دور از چشم دیگران و میان حلقه تماشاچیان مجبور به نبردند. نبردی که برای انسانلذت‌بخش و برای آن‌ها درد است و خون و مرگ!
فرش کهنه و رنگ و رو باخته‌ای که از لچک و ترنجش اثری نمانده و گویی آن‌قدر به آن پا خورده‌ که تار و پودهایش به زور یکدیگر را تحمل می‌کنند روی زمین پهن شده است برای مسابقه‌ای که تا لحظاتی دیگر برگزار خواهد شد.
مسابقه خروس‌ها، صبح‌های جمعه داخل گاراژی در جنوب تهران برگزار می‌شود که برای ورود به آن باید پارتی داشت و پول تماشای آن را پرداخت. نفری سه هزار تومان. قول گرفته‌اند که چیزی از نشانی گاراژ در این گزارش ننویسم.
در کوچک گاراژ باز است و آدم‌هایی که انگار نگهبان گاراژ آن‌ها را می‌شناسند وارد می‌شوند. بعضی‌های‌شان توی دست‌شان ساک ورزشی است که ابتدا تصور کردم از شهرستان آمده‌اند ولی هنگامی که زیپ ساک را کشیدند و خروس تنومندی از آن بیرون آمد دریافتم برای آوردن گلادیاتورها از ساک استفاده می‌کنند.
ساعت نزدیک 11 صبح است و نزدیک به 70–80 نفر توی گاراژ جمع شده‌اند. مرد قد بلندی با موهای فر ریز جو گندمی، که ابروهایش توی هم‌رفته و صدای بمی دارد از نگهبان می‌خواهد در گاراژ را ببندد. قرار است تا دقایقی دیگر مسابقه یا به قول خودشان «گرو» شروع شود.
كساني‌که خروس‌های‌شان را برای جنگ آورده‌اند مشغول رسیدگی به آن ها هستند. یکی خارهای پای خروسش را با تیغ تیز می‌کند و دیگری پاهای گلادیاتورش را چرب می‌کند. خروس هایی که با دیدن یکدیگر سر و سینه‌شان را بالا می‌دهند و بانگ مبارزه سر می‌دهند.
خروس‌هایی که برای جنگ آماده می‌شوند بی‌شباهت به عقاب نیستند؛ درشت اندام با گردن‌های بلند و چشمانی بادامی و اخمو که بیشترشان رد زخم‌های نبردهای پیشین روی صورت‌شان به‌جا مانده است. یکی از خروس‌ها فقط یک چشمش می‌بیند، صاحبش می‌گوید در جنگی که یک ماه پیش کرده چشم راستش را از دست داده.
مرد مو فر که اسمش «دایی غلام» است صدا می‌زند که خروس‌ها را برای جنگ بیاورند. خروس‌ها را مثل مسابقه کشتی کج وارد صحنه می‌کنند، یعنی پیش از اینکه وارد جنگ شوند همدیگر را می‌بینند و برای هم بانگ سر می‌دهند تا به طور كامل برای نبردی تمام عیار آماده شوند.
خروس سمت راست میدان که صاحبش آن را بغل گرفته، خروس سیاه و سرخ رنگی با پاهای تیره‌ای است که خروس‌بازها به آن می گویند «قلم‌سبز» و در سمت چپ میدان، خروس سفید و قهوه‌ای که به آن «چیل» می‌گویند.
تماشاچیان به‌فاصله یک متر از فرش 12 متری می‌ایستند و با دستور دایی غلام مبارزه آغاز می‌شود. خروس‌ها را روی زمین می‌اندازند و مبارزه با چند پرش و ضربه به یکدیگر به‌طور جدی شروع می‌شود.
خروس قلم‌سبز که اسمش «قاتل سرخ» است، بی‌محابا به حریفش می‌تازد و در همان لحظات ابتدایی عرصه را برای «چیل» تنگ می‌کند. سروصدایی به‌پاست. صاحب قاتل سرخ، خروسش را تشویق می‌کند:« ماشاا... پسر، ماشاا...، بزنش، بزنش».
صاحب چیل نيز مدام از عصبانیت سر خروسش داد می‌‌زند که کم نیاورد و بجنگد. پنج دقیقه از این نبرد تمام عیار که دو حریف را خسته و خونین‌ومالین کرده می‌گذرد تا اينكه داور مسابقه حکم به استراحت می‌دهد.
خروس‌ها نفس‌شان بالا نمی‌آید. آن‌قدر خسته‌اند و گرم‌شان شده که دهان‌شان از شدت عطش باز باز است. خروس‌بازها پارچه سفیدی را خیس و شبیه فتیله می‌کنند و با حرکت دورانی فشار می‌دهند توی گلوی خروس‌شان و با این کار خون‌هایی که توی گلوی‌شان مانده تمیز مي‌شود. بعد با پارچه دیگری که آن را خیس کرده‌اند خروس‌های‌شان را تمیزوبا این‌کار آن ها را خنک می‌کنند.
خروس چیل، سینه‌اش با ضربه سیخک حریفش زخمی شده و خونریزی دارد. صاحبش سریع سوزن را نخ می‌کند و سینه او را به‌طور موقت بخیه می‌زند. بعد از پنج دقیقه استراحت خروس‌ها دوباره وارد میدان شده و راند دوم آغاز می‌شود. قاتل سرخ مثل راند پیشین حملات خود را آغاز می‌کند و آن‌قدر سینه زخمی حریف را نشانه می‌گیرد که خروس بدبخت از شدت درد و ضعف چاره‌ای جز عقب‌نشینی نمی‌بیند. اما این پایان کار نیست؛ خروس قلدر دست از حمله نمی‌کشد و آن‌قدر ضربه می‌زند که چشم خروس چیل را کور می‌کند و خروس بینوا از هوش می‌رود و همین‌جاست که مسابقه با پیروزی قاتل سرخ به پایان می‌رسد. دوربین موبایل تماشاچیان زوم شده روی خروس قهرمان. بعضی‌ها هم استوری می‌گیرند برای اینستاگرام.
همه برایش دست و هورا می‌کشند و صاحبش از فرط خوشحالی همین‌طور دور خودش می‌چرخد و از بقیه تشکر می‌کند. شوخی نیست برنده پنج میلیون شرط‌بندی شده اما آن‌سوی میدان، مرد جوانی روی سر خروس شکست‌خورده که از هوش رفته، نشسته و انگار دنیا روی سرش خراب شده است. بغض خفه‌اش می‌کند و وقتی می‌خواهم از او سوال بپرسم انگشت اشاره‌ را نزدیک بینی‌اش می‌گیرد. یعنی سکوت!
از مرد سن و سال‌داری که در حال آماده کردن خروسش است، درباره خروس‌بازی و مسابقه و شرط‌بندی می‌پرسم. خروس را طوری در آغوش گرفته که سر و گردن آن از زیر بغلش بیرون زده و خارهای پایش را با چاقو تیز می‌کند.می‌گوید:«شغل من چیز دیگه‌ای هست ولی 40 سالی میشه که خروس‌بازی می‌کنم.
خروس‌بازی عشق میخواد. این خروس را می‌بینی هفت میلیون برایش پول دادم. نژادش افغانیه. تا به حال هشت میدون رو برده‌. امروز شرط‌بندی کردم برای پنج میلیون. اگر ببره وضعم خوب میشه. سال پیش که سر یکی از خروسام 30 میلیون شرط بسته‌بودم و باختم اوضاع زندگیم به‌هم ریخت.
خروس‌بازی برای خودش دنیایی داره که اگر بخوام از اولش تعریف کنم میشه یک کتاب، ولی همین‌قدر بگم که برای مسابقه باید جوجه خروس خوب و نژاد‌دار خرید و تربیت کرد؛ یعنی وقتی قدوقوارش رشد کرد، هر یکی دو هفته یک‌بار با خروسای دیگه‌ای که در حد خودش هستند مسابقه تمرینی بندازی تا میدون‌دیده بشن و آماده برای میدون‌های بزرگ».
یکی دیگر از خروس‌بازها نيز وارد گفت‌وگوی‌مان می‌شود و می‌گوید:« خروس باید دانگ‌دار باشه، یعنی جسارت و شجاعت برای جنگیدن داشته‌باشه. هر چقدر خروس با استیل‌تر و جسور باشه در اصطلاح ما میگن دانگ‌داره. خروس عمو هوشنگ که می‌بینی خروس چهار دانگه و نژاد داره. بعدش هم بگم که هر خروس برای خودش شیوه حمله داره، یکی مثل این خروس خارزنه یعنی با خارهاش بدن و چشم حریف رو سوراخ سوراخ می‌کنه. خروس هم داریم که با نوک چشم حریف را در میاره، حیوون هم داریم چندتا شیوه را یاد گرفته و خروس 6 دانگی محسوب میشه که قیمت نداره. همین الان خروس‌هایی که اینجا آوردن زیر پنج میلیون قیمت ندارن. هفته پیش خروس آورده‌بودن که صاحبش 50 میلیون هم نمی‌فروختش».
از او جریان فرشی که پهن است و شرایط این مسابقه را می‌پرسم؛مي‌‌گويد:« خروس‌های لاری که مخصوص جنگ هستن وزن بالایی دارند و براي اینکه موقع جنگیدن و روی هوا پریدن وقتی روی زمین میفتن فشار بهشون نیاد، زیر پاشون فرش یا موکت پهن میکنن که کمتر آسیب ببینن. اما درباره شرایط مسابقه باید بگم که مسابقه با مسابقه فرق میکنه، بعضی از مسابقه‌ها زمانی هستن، یعنی دو یا سه راند میشن و هر راند به فرض مثال پنج دقیقه. بعضی از مسابقه‌ها هم بدون استراحت برگزار میشه و خروس‌ها جنگ میکنن تا یکیشون شکست بخوره.البته یک مسابقه دیگه هم داریم که خروس‌های فوق‌العاده که خیلی قیمت دارند و صاحباشون روی اون ها شرط سنگین میبندن. دو تا خروس رو میندازن توی اتاق کوچیک تا جنگ کنن. بعدش چند ساعت دیگه یا روز بعد میرن تا ببینن کدومشون پیروز شده. توی این جنگ خروس بازنده باید کشته بشه».
خروس‌بازها از شرایط جنگ و شرط‌بندی‌هایی که برده‌اند یا باخته‌اند می‌گویند، از اینکه گاهی برای یک خروس میلیون‌ها تومان هزینه می‌کنند و گاهی برای خریدن گلادیاتور صدها،بلکه هزاران کیلومتر می‌پیمایند. مثل همین عمو هوشنگ که سال پیش برای خریدن خروس به افغانستان رفته‌بود.آدم‌های اینجا برای خروس‌های‌شان اسم می‌گذارند، لانه‌های لاکچری سفارش می‌دهند، حریف‌های تمرینی می‌خرند و مثل یک مربی به آن‌ها رسیدگی می‌کنند تا از خروس‌های‌شان یک گلادیاتور تمام عیار بسازند برای کشتن و پیروز شدن!