حمايت مجيدي از منصوريان، توهين به استقلال بود

استقلال اين روزها شرايط خوبي ندارد و شكست‌هاي متوالي سبب شده تا منصوريان در خطر اخراج از آبي‌پوشان قرار بگيرد. هرچند كه هيات مديره استقلال جلسه‌اي تشكيل داد و اعلام كرد كه منصوريان دو بازي ديگر فرصت دارد تا نتايج بهتري بگيرد اما هواداران هنوز از سبك‌بازي شاگردان سرمربي آبي‌ها راضي نيستند. استقلال در پنج بازي اخير خود سه شكست، يك تساوي و يك پيروزي را كسب كرد، برخي از پيشكسوتان اين تيم در پست‌هاي اينستاگرامي از عليرضا منصوريان حمايت كردند اما برخي معتقد بودند او به پايان راه رسيده و بايد از اين تيم جدا شود. داريوش يزداني، پيشكسوت استقلال ساكن آمريكاست و سرمربي تيم فوتبال اورنج كانتي‌بلوز است. با او درباره شرايط استقلال، سبك بازي اين تيم، نوع مديريت آبي‌ها و حاشيه‌هايي كه دامن‌گير اين تيم شده، گفت‌وگويي انجام داديم كه در ادامه مي‌خوانيد.
استقلال اين روزها شرايط مساعدي ندارد و نتايج مناسبي نگرفته است، شما بازي‌هاي اين تيم را چگونه ارزيابي مي‌كنيد.
سوال شما كلي است و به نظر من نبايد براي تحليل از شرايط يك تيم، كلي‌گويي كرد، پس سعي مي‌كنم به بيان جزييات بپردازم. چند روز پيش در اينستاگرام ديدم كه فرهاد مجيدي از عليرضا منصوريان حمايت كرده بود، من مشكلي با حمايت ندارم ولي به نظرم اين پست از 100 انتقاد و توهين به استقلال و منصوريان بدتر است. ما وظيفه داريم به صورت شفاف موضع خود را مشخص كنيم زيرا نمي‌توانيم همه را راضي نگه داريم اما انتشار چنين پست‌هايي در اينستاگرام فقط براي راضي نگه داشتن هواداران، كادرفني و مديريت باشگاه است. برخي از دوستان قديمي و پيشكسوت بايد از كلي‌گويي پرهيز كنند زيرا همين موضوع سبب آسيب به فوتبال ايران شده است. اين كلي‌گويي در بيشتر مربيان فوتبال ديده مي‌شود. در واقع به جز ناصرحجازي، همه مربيان ايران سعي مي‌كنند كلي‌گويي كنند و منفعت همه را در نظر مي‌گيرند. من دوست دارم از اين فضا فاصله بگيرم و اجازه ندهم كه هواداران گمراه شوند. اگر باشگاه براساس نظر پيشكسوتان، هواداران و هر شخص ديگري تصميمي مي‌خواهد بگيرد بايد موضع را به صورت شفاف بداند.
البته برخي پيشكسوتان از جمله مجيدي از منصوريان حمايت كرده‌ و برخي ديگر مثل مهدي پاشازاده عليه او موضع گرفته‌اند.


بله، نظرات ساير كارشناسان از جمله مهدي‌پاشازاده را نيز خواندم و پسنديدم زيرا او موضع شفافي گرفته و اعلام كرده بود عليرضا منصوريان بايد از اين تيم برود. من چنين موضع‌گيري‌هايي را مي‌پسندم و به نظرم به فوتبال ايران كمك مي‌كند زيرا پيشكسوتان به دور از اغراق، نظر خود را بيان كرده‌اند و در كلام خود صداقت دارند.
ابتدا از جنبه مديريتي شرايط استقلال را بررسي كنيد، به نظر شما هيات مديره و مديرعامل اين تيم عملكرد موفقي داشته‌اند؟
ايران هيچ‌گاه در فوتبال مديران مناسبي نداشته است. غير از دو مقطع كه مهندس صفايي‌فراهاني و دكتر محمد دادكان در رأس فوتبال ايران بوده‌اند، ما هيچ‌گاه آرامش نداشته‌ايم. ثبات، آرامش و مديريتي كه اين دو نفر به فوتبال ايران دادند، سبب شده بود تا باشگاه‌ها روند رو به‌ رشدي را پيش بگيرند. فوتبال ايران در زمان اين دو نفر از آماتور بودن فاصله گرفت و به سمت حرفه‌اي شدن پيش رفت. رقم قراردادها بيشتر شد، حاميان مالي بيشتري سراغ آن آمدند و شرايط بهتر شد. اما درحال حاضر باشگاه‌هاي ايراني به هيچ عنوان شرايط حرفه‌اي بودن و ثبات ندارند و دايم در حال تغيير هستند. مديريت‌ها در ايران هرگز برنامه محور نيستند و مجموع مديريتي كه انجام داده‌ايم، براساس جاه‌طلبي بوده و فردمحور است. مديران ما هرگز اهداف ميان‌مدت نيز ندارند و همواره اهداف كوتاه مدت را دنبال مي‌كنند. ما باشگاه‌هاي زيادي داشته‌ايم كه مديران آن‌ها مدت‌زمان زيادي براي برنامه‌ريزي داشته‌اند اما هرگز نتوانستند به شكل صحيح براي باشگاه‌هاي‌شان برنامه‌ريزي و هدف تعيين كنند. به‌عنوان مثال امير عابديني، سعيد آذري، علي فتح‌ا... زاده، محمود شيعي و محمدرضا ساكت از جمله اين افراد بودند كه سال‌ها در رأس مديريت باشگاه حضور داشتند اما هرگز نتوانستند اهداف بلند مدت براي تيم‌هاي خود تعيين و برنامه‌محوري را در باشگاه اجرا كنند. استقلال نيز دچار همين مشكل است، آن‌ها فقط در حال مبارزه براي قدرت و حضور روي جلد روزنامه‌ها بوده‌اند. به عقيده من مديريت باشگاه استقلال،‌ مناسب نبوده و اعضاي هيات‌مديره توانايي اجراي تغييرات مثبت را ندارند. وزير ورزش و جوانان بايد فكري به حال اين تيم كند و اعضايي را به عنوان مدير و هيات‌مديره تعيين كند كه بتوانند فعاليت‌هاي بزرگي را در اين باشگاه انجام دهند و توانمندتر باشند. گاهي تغييراتي انجام مي‌شود كه زمان آن گذشته و كيفيت لازم را ندارد، هيات‌مديره و مديرعامل اين باشگاه بايد افرادي باشند كه پاسخگوي مردم باشند؛ درحالي‌كه در شرايط فعلي، آن‌ها پاسخگوي مردم و نيازمندي‌هاي استقلال نيستند.
اشاره شما به طور مشخص به مديرعامل استقلال بود، سيدرضا افتخاري همواره تلاش مي‌كند اقداماتي انجام بدهد كه باب ميل هواداران باشد، به عنوان مثال او عليرضا منصوريان را به عنوان سرمربي انتخاب كرد؛‌‌ آيا اين انتخاب با توجه به شرايط فني منصوريان بود يا برحسب درخواست هواداران انجام شد؟
من هيچ انتخابي را اشتباه نمي‌دانم، شما امروز مي‌توانيد سهراب بختياري‌زاده را به عنوان سرمربي استقلال تعيين كنيد و من مشكلي با آن ندارم اما بايد از افتخاري پرسيد كه منصوريان چه برنامه‌اي به شما داد كه او را به عنوان سرمربي انتخاب كرديد؟ آيا او را به دليل هواداراني كه روي سكوها داشت، انتخاب كرديد يا استقلالي بودن او و ابراز تمايلش به حضور در اين تيم، دليل اين انتخاب بود؟ آيا منصوريان به‌خاطر برنامه كوتاه‌مدت و بلندمدتش سرمربي استقلال شد يا فقط او را به‌خاطر نامش انتخاب كرديد؟ اگر به خاطر اسم او، شماره 10 (شماره پيراهن منصوريان در استقلال) و يا درخواست هواداران سرمربي اين تيم انتخاب شده، اشتباه كرده‌اند اما اگر به خاطر برنامه‌هايش، سرمربي اين تيم شده، مشكلي وجود ندارد. ما بنا را بر انتخاب منصوريان براساس برنامه‌هايش مي‌گذاريم؛ به عقيده من، منصوريان فرصتي داشته و بايد ديد توانايي اجرايي كردن برنامه‌هايش را داشته است يا خير. منصوريان حدود 17-16 ماه سرمربي استقلال بوده و من تصور مي‌كنم زمان كافي به او داده شده است. براساس علم روز فوتبال، يك نيم‌فصل براي ارزيابي و قضاوت درباره يك مربي و كادرفني كافيست؛ بنابراين مي‌توان قضاوت درستي از عليرضا منصوريان و برنامه‌هايش داشت. او يك‌سال همراه با تيم بوده و توانايي ايجاد اتحاد و همدلي و حداقل زمان كافي را براي اين كار داشته است. همچنين فرصت كافي براي او فراهم بوده تا توانايي‌هاي بازيكنان را افزايش دهد. توجه كنيد كه استقلال و پرسپوليس در طول يك فصل بيش از 7-6 بازي را به حريفان واگذار نمي‌كند زيرا هواداران به بازيكنان فشار مي‌آورند و شرايط روحي حريفان را به هم مي‌ريزند. حال بايد ديد چرا استقلال به شرايطي دچار شده كه در پنج بازي، سه شكست را كسب مي‌كند.
بنابراين اعتقاد داريد كه زمان كافي به منصوريان داده شده است؟
بله، به عقيده من عليرضا منصوريان به اندازه كافي فرصت داشته و دوستاني كه مي‌گويند بايد از او حمايت كنيم، توجه داشته باشند كه منصوريان به اندازه كافي حمايت شده است. اگر راه او، راه متفاوتي بود و ايده‌هاي بهتري داشت، در يك سال و اندي فرصت داشت كه آن را نشان بدهد. سال گذشته استقلال حتي در روزهايي كه پيروز مي‌شد، بازي زيبايي را به نمايش نمي‌گذاشت. از نظر عنواني نيز اگر بخواهيم بررسي كنيم، متوجه مي‌شويم كه هيچ جامي را كسب نكرده‌اند و عنوان خاصي را به دست نياورده‌اند. عليرضا منصوريان و كادرفني او در هيچ‌كدام از جنبه‌ها موفق نبوده‌اند. من فكر مي‌كنم منصوريان به اندازه كافي زمان داشته اما نتوانسته از آن استفاده كند. عليرضا منصوريان، فردي احساسي است و افراد احساسي نمي‌توانند رهبرهاي خوبي باشند. يك رهبر مناسب بايد توانايي كنترل‌كردن‌خود را داشته باشد اما منصوريان شكننده است و همان‌گونه كه ديديم بعد از يك شكست به فدراسيون حمله مي‌كند، پس از بازي با پديده پاسخ خبرنگاران را نمي‌دهد و اين شرايط ادامه دارد. در فوتبال حرفه‌اي انگليس اگر 10 بر صفر نيز شكست خورده باشيد، بايد برويد و پاسخ خبرنگاران را بدهيد. فوتبال برد و باخت دارد و يك مربي وظيفه دارد همان لحظه درباره بازي با خبرنگاران صحبت كند، نمي‌شود كه بگوييد 48ساعت ديگر پاسخ مي‌دهم. رفتارهاي شكننده منصوريان مرا راضي نمي‌كند كه بگويم او مربي و رهبر خوبي براي استقلال است.
شما از لفظ «احساسي» براي توصيف عليرضا منصوريان استفاده كرديد، برخي او را «شومن» ناميده‌اند. كدام كلمه به ويژگي‌هاي او نزديك‌تر است؟
من علاقه زيادي ندارم كه از كلماتي مثل «شومن» استفاده كنم، من به او انتقاد دارم كه بايد احترام همه را نگه دارد. شما بايد به رقيبان و افراد حاضر در ورزشگاه و خارج از آن احترام بگذاريد. اين جو همواره به نفع شما نيست و ممكن است جو سنگيني باشد كه 100 هزارنفر به شما فحش بدهند. عليرضا منصوريان با رفتارهاي خود به سايرين احترام نمي‌گذارد و اين موضوع مورد قبول مردم نيست. اگر علاقه‌اي نداريد كه در اين جو باشيد، بايد كنار برويد. در سوي مقابل نيز كلمه «شومن» احترام به عليرضا منصوريان نيست و اميدوارم مردم و رسانه‌ها از اين كلمه براي توصيف شخصيت منصوريان استفاده نكنند. فراموش نكنيد كه منصوريان مربي بدي نيست، شايد مربي كاملي نباشد اما نمي‌توان گفت او مربي بدي است. اگر منصوريان از استقلال اخراج شود، بدون شك با تيم ديگري همكاري خواهد كرد. ما نبايد او را نابود كرده بلكه تلاش كنيم با احترام از او خداحافظي نماييم. اجازه بدهيد خاطره‌اي از دوران بازي‌ام نقل كنم؛ زماني‌كه من و منصوريان در استقلال بازي مي‌كرديم ساير بازيكنان به او لقب «علي مرام» را داده‌ بودند زيرا به همين اندازه احساسي بود. او همين رفتارها را در دوران بازي نيز داشت اما فراموش نكنيد كه در آن زمان او مسئول خودش بود اما در حال حاضر او سرمربي استقلال است و بايد تغيير كند زيرا اين رفتارهاي احساسي سبب مي‌شود تا هواداران رقيب، براي كري‌خواني عليه تيم شما استفاده كنند.
از اين بحث بگذريم، بسياري از پيشكسوتان از نوع بازي استقلال انتقاد مي‌كنند و معتقد هستند اين تيم به‌هيچ‌عنوان برنامه‌اي براي حمله به سمت دروازه حريفان يا دفاع كردن ندارد. شما چنين تحليلي از بازي‌هاي استقلال داريد؟
من با تمام احترامي كه براي پيشكسوتان قايل هستم، بايد بگويم كه آن‌ها كلي‌گويي مي‌كنند. ما بايد دليل و برهان براي گفته‌هاي‌مان داشته باشيم. آن‌ها بايد نشان بدهند كه به چه دليلي مي‌گويند اين تيم برنامه نداشته است؟ مگر مي‌شود يك مربي برنامه‌اي براي تيم خود نداشته باشد؟ مگر مي‌شود عليرضا منصوريان به شاگردانش بگويد امروز عجب روز خوبي است، برويم بدون برنامه بازي كنيم و ببازيم؟ هر مربي، براي تيمش برنامه دارد اما بايد ببينيم مربي‌مان چقدر توان اجرايي دارد؟ اجرايي‌كردن يك برنامه، بسيار مهم‌تر از هدفي است كه تعيين مي‌شود. عليرضا منصوريان يك مشكل بزرگ دارد، او وفادار به برنامه‌ و هدفش نيست و هنوز صاحب فلسفه خودش نشده است. اگر امروز از عليرضا منصوريان بپرسيم كه فلسفه بازي‌هايت چيست، چه پاسخي خواهد داد؟ اگر از آرسن ونگر بپرسيد كه فلسفه شما به عنوان مربي چيست، به‌طوركامل آن را براي شما تحليل مي‌كند. ونگر مي‌خواهد فوتبال سريع، بازي‌هاي تركيبي و انتقال سريع از خط هافبك به خط حمله را انجام بدهد و به دروازه حريف نزديك شود، اما منصوريان هيچ نقشه‌اي در بازي‌ها ندارد. آرسن ونگر به بيشتر نقاط دنيا سفر مي‌كند و بازيكناني را براساس فلسفه خودش پيدا مي‌كند و آن‌ها را پرورش مي‌دهد. اين موضوع سبب مي‌شود تا باشگاه درآمدزايي داشته باشد و فلسفه ونگر نيز در زمين اجرا شود. در ايران اما مربيان ترجيح مي‌دهند علاوه بر كار مربي‌گري، رستوران‌داري كنند يا فروشگاه لوازم ورزشي ايجاد و براي خود درآمدزايي كنند. ونگر براي خود از فوتبال درآمدزايي مي‌كند و از كنار آن تيمي مي‌سازد كه توانايي اجراي برنامه‌هايش را دارد اما در ايران به دليل عدم توانايي چنين اقداماتي، مربيان ترجيح مي‌دهند چند بازيكن را جذب و براساس آن‌ها براي خود فلسفه تعيين كنند. همين موضوع سبب مي‌شود تا آن‌ها به مشكل بربخورند و برنامه‌اي نداشته باشند. بنابراين نه تنها منصوريان كه ساير مربيان نيز برنامه‌اي براي تيم‌هاي خود ندارند. در ايران فقط به دنبال نتيجه هستند و هيچ برنامه‌اي براي پيشرفت ندارند. تيم‌هاي ايراني يك جام را مي‌برند و سال‌ها با افتخار درباره آن حرف مي‌زنند اما از تكرار آن ناكام هستند.
بنابراين معتقديد كه منصوريان فلسفه‌اي براي بازي‌هاي استقلال ندارد و فقط به دنبال گرفتن نتيجه و پيروزي است.
بله، منصوريان يك روز با سه دفاع بازي مي‌كند، روز ديگر در نيمه دوم تيم را با چهاردفاع مي‌چيند. در يك بازي، مگويان را يارگير مستقيم عمر‌عبدالرحمن مي‌گذارد و در بازي ديگر مي‌گويد به دنبال بازي مالكانه است. نام اين اتفاق هرچه كه باشد مهم نيست، ما نمي‌توانيم احساسي باشيم. اگر قرار باشد شما درهر بازي تغييراتي داشته باشيد، پس چه برنامه‌اي براي تيم‌تان داشته‌ايد؟ براي تيم خود چه كرده‌ايد؟ عليرضا منصوريان فلسفه مربي‌گري ندارد زيرا احساسي است. او به حرف همه گوش مي‌كند و به هيچ عنوان تمركزي روي تصميمات خود ندارد. يك روز بهتاش فريبا به تيم اضافه مي‌شود اما يك سوال، به چه دليلي عمو بهتاش! در اين تيم حضور دارد؟ او چه كاري براي استقلال مي‌كند؟ من مي‌گويم اگر معتقدند كه تاكتيك‌هاي منصوريان به درد تيم نمي‌خورد و نياز به تقويت دارد، بايد او را تغيير بدهند.
به عقيده شما استقلال با تقويت تيم خود در فصل نقل و انتقالات، موفق شد تا نقاط ضعف خود را پوشش دهد؟
اجازه بدهيد استقلال سال گذشته را با استقلال امسال مقايسه كنيم. سال گذشته اين تيم به دليل توفيق اجباري مجبور شد از بازيكنان جوانش استفاده كند. اين بازيكنان نيازمندي‌هاي تيم را تامين كردند، من آن تيم را بيشتر از تيم فعلي استقلال دوست داشتم و معتقدم اگر چند بازيكن به آن تيم اضافه مي‌شدند، كافي بود. اما منصوريان تيم را به‌طور‌كلي تغيير داد و همين موضوع سبب به هم ريختن اين تيم شد. استقلال در لحظه انتقال توپ از دفاع به خط حمله و برعكس، مشكل دارد و چگونگي شروع حمله و بازي‌سازي از عقب ميدان را نمي‌داند. پژمان منتظري و وريا غفوري در كنار يعقوب كريمي مي‌توانند توپ را در خط دفاع نگه دارند اما نمي‌توانند بازيكنان خط حمله را صاحب توپ كرده و آغازگر يك حمله به سمت دروازه حريف باشند. تيم‌هاي حريف، بازيكنان جوان و فيزيكي خود را در خط هافبك قرار مي‌دهند تا در مقابل هافبك‌هاي استقلال قرار بگيرند و بازي‌سازي را از آن‌ها مي‌گيرند. همين موضوع سبب مي‌شود تا شاگردان منصوريان از گلزني عاجز باشند و نتوانند به سمت دروازه حريف حمله كنند. اين بزرگ‌ترين ايرادي است كه استقلال دارد و راه‌حل آن با برنامه‌ريزي مناسب سرمربي‌ است اما منصوريان نتوانسته اين مشكل را برطرف كند. مطمئن باشيد كه تيم‌هاي حريف با تحت فشار قراردادن جباري و جباروف، اجازه بازي‌سازي را از استقلال خواهند گرفت و اين نتايج ادامه پيدا مي‌كند.