روزنامه همدلی
1396/06/13
گفتوگوی «همدلی» با سعید زارعی کارگردان نمایش «شرقی غمگین» داستان رفاقت های نابِ تمام شده
تولید تئاتر کار جنون آمیزی استسعید قاضی نژاد: سعید زارعی به معنای واقعی کلمه از بچههای تئاتر محسوب میشود. نسلی که از دستیاری آغاز کرد، به دانشگاه رفت و در تمام این سالها با عنوانهای مختلف، از بازیگر تا طراح، در تئاتر ایران حضور داشت. نوجوان علاقهمندی که آرام آرام و از یک آموزشگاه کوچک در کرج آرزوهایش را دنبال کرد تا اینروزها که در یکی از حرفهایترین سالنهای تئاتر ایران نمایش پرمخاطبی را به روی صحنه برده است. در زمان گفتوگو، سعید زارعی آشکارا از وارد شدن به مباحث سیاسی و اجتماعی نمایشش طفره رفت، اما آنچه در مورد نمایش «شرقی غمگین» برجسته است نقدهای تند و قوی اجتماعی و سیاسی اثر است. حتی اگر کارگردان ترجیح بدهد که جواب مشخصی به این سئوالها ندهد، باز هم نمیتوان نگاه او را نسبت به مسائل مهم اجتماعی تحسین نکرد.
«شرقی غمگین» که این شبها در تماشاخانه پالیز به روی صحنه رفته، مورد توجه طیف گستردهای از مخاطبان قرار گرفته است. یکی از نکات مثبت اجرا علاقهمند شدن طیفها و سلیقههای مختلف به این نمایش است. از منتقدین و تماشاگران حرفهای تئاتر تا گروهی که در سالنهای تئاتر به دنبال دیدن یک چهره شناخته شده هستند. یکی از امتیازهای نمایش «شرقی غمگین» این است که توانسته مورد پسند عوام و خواص قرار بگیرد، و این امتیاز کمی نیست.
طبیعتا باید کمی به عقب برگردیم و ابتدا در مورد شروع فعالیت حرفهایت بپرسیم؟
کار تئاتر را از آموزشگاه «هفتهنر» کرج شروع کردم. به همراه نوید محمدزاده، کیوان ساکتاف، اشکان خیلنژاد و میثم نوروزیمقدم که به نوعی همگی همدوره بودیم. محمد یعقوبی یکی از اساتید ما بود.
پس خواستگاه اولیه قبل از ورود به دانشگاه، این آموزشگاه بود. چند ساله بودی؟
بله. نوجوان بودم. دوازده سالم بود. یکی از نکات جالب این آموزشگاه استفاده از فارغالتحصیلان قدیمیاش برای تدریس است. این روزها در این آموزشگاه «بدن و بیان» تدریس میکنم. بعد از آن فعالیت تئاتری را بصورت آکادمیک پیگیری کردم و وارد دانشگاه هنرهای زیبا شدم. در ابتدای ورودم به دانشگاه هم شانس بازی در نمایش «زمستان66» آقای محمد یعقوبی را پیدا کردم که در سالن چارسو مجموعه تئاتر شهر به روی صحنه رفت. بعد در نمایش «دایره گچی قفقازی» استادم آقای حمید پورآذری بازی کردم که با این نمایش اتفاقات بسیار خوبی برایم رخ داد. در سال2012 به فستیوال تئاتر لیفت لندن دعوت شدیم که چهارمین جشنواره اکسپری منتال تئاتر اروپاست. به مدت چهار ماه در لندن بودیم و نمایشی هم در آنجا به روی صحنه بردیم. بعد از آن در نمایشهای متعددی به عنوان بازیگر حضور پیدا کردم.
بازی در سینما از چه کاری شروع شد؟
به تازگی در فیلم سینمایی «هجوم» ساخته شهرام مکری بازی کردم که احتمالا در پاییز اکران خواهد شد. در «هجوم» زیست و تجربه متفاوتی داشتم. در فیلم «گلددن تایم» ساخته پوریا کاکاوند هم بازی کردم که آن هم هنوز اکران نشده است. فیلم مجموعهایست از دوازده اپیزود. دو سال و نیم فیلمبرداری این کار زمان برد.
در زمان فیلمبرداری و بعد از آن شهرام مکری از شما و مجموع بازیگران فیلمش تعریف کرد و نتیجه کار را بسیار رضایتبخش توصیف میکرد. تجربه کار با مکری چطور بود؟
تا قبل از تجربه فیلم بلند، در فیلمهای کوتاه بسیاری به عنوان بازیگر حضور پیدا کرده بودم. اما تجربه کار در کنار آقای مکری بسیار برای من بینظیر بود. به این دلیل که برای آقای مکری روحیه جمعی ملاک بود، و به تولید فیلم «هجوم» شبیه تولید یک تئاتر نگاه میکرد. چهل بازیگر پسر بودیم که بسیار در زمان تولید به ما خوش گذشت. نزدیک به پنجاه روز زیست و تجربه و کار و هدف یکسانی داشتیم. به نظرم با توجه به تعداد بالای بازیگرانِ فیلم مدیریت آقای مکری مثالزدنی بود.
جدا از تجربیات کارگردانی در ایام دانشگاه و بعد از آن، اعلام کردید نمایش «شرقی غمگین» نخستین تجربه کارگردانی حرفهای شماست. چرا؟
ترجیح میدهم این نمایش را به عنوان اولین تجربه کارگردانی حرفهای خودم محسوب کنم. جدا از تجربیات زمان دانشجویی در مقام کارگردان پیشتر هم نمایشی در تماشاخانه آو و سالنهای دیگر به روی صحنه برده بودم اما ترجیح میدهم تا این نمایش را به عنوان اولین تجربه حرفهای خودم معرفی کنم.
چطور با متن نمایش آشنا شدی؟ پیشنهاد خودت بود یا سجاد افشاریان؟
من همیشه دغدغه کارگردانی داشتم. نخست ایده این کار چهار ماه پیش به ذهنمان رسید. با سجاد در موردش حرف زدیم و گفتم بسیار به کارگردانی فکر میکنم. بخصوص بعد از عمل قلبم نمیتوانستم تا مدتی بازی کنم. اما دوست نداشتم تولید نداشته باشم. با توجه به دغدغههای مشترکی که داشتیم به یک قصه و طرح رسیدیم. که سجاد نوشتنش را شروع کرد.
پس به نوعی همه چیز کارگاهی از یک ایده شروع شد تا متن نمایش «شرقی غمگین» متولد شد. به عنوان کارگردان بعد از تمام شدن متن چقدر در نمایشنامه دخالت کردی. مثلا اینکه بخواهی صحنهای یاحذف را اضافه کنی.
به این علت که از ابتدای نوشته شدن متن در جریان بودم خیلی به این جنس از مشکل برنخوردیم و به دلیل حرفهای زیادی که در مورد متن زده بودیم هردو میدانستیم که صحنه یا صحنههای بعدی به چه صورت خواهد بود. در واقع عملاً هیچ مشکلی از این بابت نداشتم.
در جریان تولید این ترس را نداشتی که به علت ثابت بودن فضای داستان که در مجموع زیرزمین یک خانه است دچار تکرار بشوی؟ یا حتی در شکل طراحی میزانسنها، کار دچار کندی و تکرار بشود؟ بخصوص که در مجموع نمایش دو بازیگر دارد. دچار چنین وسواسی نشدی؟
فکر میکنم بخشی از این افکار طبیعی باشد اما وقتی با کار مواجه میشوی به این فکر میکنی که چطور نمایش را در تمام لحظات تازه نگهداری. مثل بازیگری که سی شب به روی صحنه میرود با اینکه هر شب کارهای همیشگی را انجام میدهد اما بازهم هیچ شبی بازی او مثل شب قبل نیست. مثلا بعد از چهار شب اجرا تصمیم گرفتیم که دوباره تمرینی داشته باشیم تا بعضی نکات را مرور کنیم. ضمن اینکه معتقدم ذات تئاتر در تمرین است و طبیعی است بعضی شبها کار به قوت شب قبلش نباشد. اما در مجموع خیلی دچار وسواس در مورد نمایش نشدم.
من دوبار به دیدن نمایش آمدم و به نظرم یکی از نقاط قوت کار استفاده از تمام محیط خانه است بدون اینکه این احساس به تماشاگر دست بدهد که شاهد میزانسنهای خطی یا قراردادی است.
اینکه در برخی از صحنهها از برقراری سکون نترسیدی و سعی نکردی تا بازیگرت در صحنه به اصطلاح مدام راه برود از نکات مثبت نمایش است.شاید دلیلش این باشد که بیشتر سعی کردم در مورد بازیگرها بازیگردانی کنم. هیچوقت در تمرینات به بازیگر نگفتم که مثلا از راست به چپ صحنه برو یا قراردادهایی اینچنینی. فکر میکنم وقتی درک درستی از موقعیت به بازیگرت بدهی صحنه شکل میگیرد و فضا ساخته خواهد
شد.
نکته دیگری که در مورد کار وجود دارد همکاری با سجاد افشاریان به عنوان بازیگر است. سجاد افشاریان در بازیگری تئاتر صاحب عنوان و موقعیت شناخته شده ایست. این ترس را نداشتی که در کارگردانی زیر سایه نامش قرار بگیری؟
به واسطه ایمانی که به یکدیگر داشتیم باید بگویم نه! معتقدم سجاد بازی متفاوتی در این نمایش از خودش به نمایش گذاشت. تقریباً بیشتر تماشاگران و دوستانی که کارها و بازهای سجاد را در سالهای اخیر دنبال کردند به این مسئله اذعان دارند. ضمن اینکه این دیالوگها بین بازیگر و کارگردان برقرار بود. وقتی بازیگران احساس میکردند که میزانسنی در کار درست شکل نگرفته یا اضافی است به من منتقل میکردند.
از این جهت این سئوال را در مورد سجاد افشاریان و شیوه کاری شما پرسیدم که مدتی قبل با کارگردان نمایشی صحبت میکردم که یک بازیگر صاحب نام برایش بازی میکرد. او در جواب سئوالم منکر این اتفاق شد اما من به عنوان تماشاگر میدیدم که نام بازیگرش باعث شده تا میزانسنها و طراحیهای کار بر اساس نظر بازیگر تغییر کند. هرچند که در نهایت کارگردان منکر این اتفاق بود.
بنا به تعاملی که بین من و بازیگرانم وجود دارد و نگاه حرفهای که آنها دارند، بعد از چهار شب دوباره تصمیم به تمرین و مرور بعضی از نکات گرفتیم. نکات بسیاری را یادداشت کرده بودم که در این تمرین دوباره آنها را به هومن و سجاد منتقل کردم تا نتیجه نهایی مطلوب و مورد پسندم باشد. همین تمرینات باعث شد تا دوباره نگرش سجاد را متوجه آن چیزی بکنم که در تمرینات وجود داشت. چون همه ما درک مشترکی از هدفی که برایش چندین ماه زحمت کشیدهایم داریم. ضمن اینکه به نظرم کار تئاتر در شرایط فعلی کار جنونآمیزی است. شما اگر به مردم عادی در مورد چندین سال سابقه و تلاشت در این رشته بگویی و بدانند که بعد از این همه سال کار و تلاش هنوز درآمد کافی برای تامین مخارج اولیه زندگیات نداری و درآمد تئاتر کفاف یک زندگی معمولی و ساده را هم نمیدهد، احتمالا باور نخواهند کرد. تنها برای ما لذت از تئاتر باقی مانده است.
«شرقی غمگین» نگاه اجتماعی پررنگی دارد. نگاهی که در نمایشهای چند سال اخیر کمتر دیده شده است. به نظرم شخصیت علی و سعید میتوانند نماینده لااقل بخشی از نسل خودشان باشند. جوانانی که در همین سال 96 تهرانِ امروز حال و سرنوشت خوبی ندارند.
کاراکتر علی عشقی کاراکتر غمگینی است. اما به نظرم نگاه ویژهای که در متن و کارگردانی به آن داشتیم اتفاق دیگری است. معتقدم علی از وضعیت حال حاضر خودش راضی است و از نظر او هر آن چیزی که در بیرون از این خانه وجود دارد در دسترس اوست. دوستی هم دارد که در صورت نیاز به مایحتاج بیرونی، آنرا تهیه میکند.
اجازه بده از زاویه دیگری به مسئله نگاه کنیم. مثلا راه درآمدزایی این دو از راه مشروعی نیست. یعنی با توجه به سابقه و تحصیلات و تفکرات این دو، این مسیر راهی نبوده که آنها برایش هدفگذاری کرده باشند. طبیعتاً قصد نداشتند تا از راه فروش مواد مخدر امرار معاش کنند. در واقع قرار نبوده ایندو به چنین وضعیتی دچار بشوند.
کاراکتر علی در واقع با تولید پادکست به یک خلسه روحی و روانی رسیده است. به نظرم حالا آن میکروفن و برنامههایی که تولید میکند تمام هدف و امید و رویای اوست. فایلهای صوتی که از او منتشر میشود بصورت ناشناس در اینترنت قرار میگیرد. در واقع شنوندگان این برنامه تنها او را با نام علی عشقی میشناسند و هیچ تصوری از چهره او ندارند. مثل بچههای گرافیتی کاری که بصورت ناشناس دیواری را نقاشی میکنند بدون اینکه کسی بداند آنها چه کسی یا کسانی هستند.
کار در بازبینی دچار اشکال یا اصلاحیهای نشد؟
به هیچ عنوان. «شرقی غمگین» به نظر من داستان رفاقتهای نابی است که این روزها دیگر کمتر در جامعه آنها را میبینیم.
انتخاب بازیگران به چه صورت بود؟ از همان زمانی که متن نوشته شد به فکر بازی سجاد افشاریان بودی یا بعد یه این نتیجه رسیدی؟
هردو بازیگر انتخاب اولم بودند.
هومن شاهی چطور به کار اضافه شد؟
هومن از دوستان قدیمی من است. دوستان قدیمی کرج. هومن از ابتدای دهه هشتاد دیدن تئاترهای حرفهای را آغاز کرد. جدا از علاقه شخصیاش به بازیگری هومن کاراکتر طناز و شیرینی دارد. از مدتها قبل در ذهنم بود که باید از هومن در نمایشی استفاده
کنم.
این ترس را نداشتی در ایامی که خواننده و موزیسینهای زیادی به تئاتر وارد میشوند شما هم متهم به استفاده از این موج باشید؟
برای اینکه متهم به این موج سواری نشویم سعی کردیم روی کار موسیقی هومن شاهی مانور ندهیم. در تبلیغات هم روی این مسئله مانور ندادیم. البته گروهی بودند که نسبت به این اتفاق گارد داشتند اما بعد از دیدن اجرا نظرشان عوض شد.
سایر اخبار این روزنامه
روز پر خبر سخنگوی قوه قضائیه قائممقام قالیباف را گرفتند، حصر کروبی هم به قوتش باقیست
محمد شمس لنگرودی در گفتوگو با « همدلی» از شعر و سینما و چیزهای دیگر میگوید درست است،جهان به سمت عامی گرایی پیش میرود
راهحل «بحران مالی شهرداری» از زبان محمدحسین جوانترین عضو اولین دوره شورای اسلامی شهر تهران
فرمانده معظم کل قوا در دیدار فرماندهان و مسئولان قرارگاه پدافند هوایی خاتمالانبیاء(ص):
علیرضا خامسیان، روزنامه نگار و مشاور رسانهای محمدرضا عارف در گفت و گو با «همدلی» از دلایل هجمهها و نقدهای اخیر به رئیس فراکسیون امید مجلس میگوید
کدخدایی: برخی فقها معتقدند که زن نباید وزیر شود پایان سودای وزارت زنان
کره شمالی در ادامه تنش ها با ایالات متحده دست به آزمایش یک بمب هیدروژنی زد جهان نا امنتر شد
مازاراتی طلایی در جاده چالوس که قیمتش برابر با درآمد سالانه 270خانوار ایرانی است، ایده این گزارش شد
خبرها حکایت از این دارند که به دختران کمتوان ذهنی در یک مرکز بهزیستی تعرض میشود
گفتوگوی «همدلی» با سعید زارعی کارگردان نمایش «شرقی غمگین» داستان رفاقت های نابِ تمام شده
کاوه یگانه افشار ژن خوب، ژن بد، اخلاق و حرفه ای گرایی
روز پر خبر سخنگوی قوه قضائیه قائممقام قالیباف را گرفتند، حصر کروبی هم به قوتش باقیست