توسعه صنعتی، راه مقابله با کم آبی است

مشکلی که این روزها تحت عنوان «کم آبی»و«خشکسالی » نفس کشاورزی و محیط زیست ایران را به شماره انداخته است ، به‌تمامي قضا و قدر الهی نیست ؛ خوب اگربنگریم بخش زیادی از این رویداد مهلک نتیجه نگرش ها و تصمیمات سیاسی ما در همین چهل سال اخیر است .عجم اغلو در کتاب فاخر « چرا ملت ها شکست می خورند؟ به درستی نشان می دهد که چگونه تصمیمات سیاسی اتخاذ شده از جانب نیروهای استعمارگر خارجی با همدستی نخبگان بهره کش داخلی در خروج بذر مرغوب ،ثمره گیاهان و تجارت ادویه به مرور سبب تغییر اقلیم و جغرافیا و محیط زیست در کشورهای فقیر و عقب‌مانده آسیایی و آفریقایی شده است . او از روی فسیل‌ها و نشانه های زمین‌شناختی ثابت کرده است که صحراهای خشک دنیای شرق روزگاری محاط در پوشش‌های گیاهی بوده و خلاصه آنچه امروزه بر سر این مناطق آمده ، نه عذاب الهی که نتیجه تصمیمات و انتخاب های گذشته خود آن‌هاست .
قربانی صنعت پیش پای کشاورزی
دخالت عامل انسانی در تغییر اقلیم در هر یک از کشورها منشأ و شیوه متفاوتی داشته است . در ایران، دستکاری در زمین و هوا از سال 1357 از طریق دشمنی عجیب و کم دلیل با توسعه صنعتی آغاز شد . صنعت و بورژوازی صنعتی از علايق و دل‌مشغولی‌های رژیم محمدرضا پهلوی بود . بنابراین دشمنی با حکومت شاه ، انقلابیون را به سمت بیزاری و نفرت از صنعت و دستاوردهای صنعتی و در عوض اقبال بی سابقه به الگوی کشاورزی کشاند . این البته ظاهر ماجراست و شناخت علل واقعی صنعت ستیزی در دهه اول انقلاب می تواند ریشه ها و علل عمیق تری نیز داشته باشد . شاه در اجرای طرح اصلاحات ارضی سیستم زمینداری سنتی و مالکیت ارضی ایران را قربانی توسعه صنعتی کرد . روحانیون در همان زمان نیز در حمایت از زمینداران و بالاخص در واکنش به نفی مالکیت خصوصی با این طرح و به تبع آن با تبدیل سیستم کشاورزی به صنعتی مخالف بودند . این مخالفت ها می توانست مقدمه ای برای ایجاد ذهنیت منفی آن‌ها نسبت به صنعت باشد؛ با این همه ریشه اصلی مخالفت با برنامه صنعتی شاه را باید در اندیشه چپ و تلقینات جریانات مارکسیستی جست‌وجو کرد. گروه‌های مارکسیست ایرانی به تقلید از نظریات متفکران چپ نظیر پل باران ، گوندر فرانک ، سمیرامین و غیره توسعه در کشورهای تحت حمایت سرمایه داری غرب را توسعه وابسته می نامیدند و در نتیجه صنایع دوره محمد رضا شاه پهلوی را صنایع وابسته و مونتاژ خطاب می کردند . به گمان آن‌ها تاسیس هرکارخانه ای در داخل در واقع تاسیس شعبه جدیدی از استعمار غرب برای انتقال کالاها و بحران‌های سرمایه داری به کشورهای پیرامون بود . طرز تلقی جریانات کمونیستی در حوزه اقتصاد و صنعت، متاسفانه تاثیری فوری و عمیق بر روی نیروهای ملی و اسلامی در دهه اول انقلاب برجای گذاشت . بر اساس این ذهنیت بدبین و پرمصیبت، تمام انرژی و نیروی انقلاب صرف مبارزه با صنعت و بورژوازی صنعتی از طریق مصادره کردن‌ها، ملی سازی‌ها و فراری دادن سرمایه داران صنعتی و کارخانه داران کشور شد . داستان مصادره ها در ایران به‌ویژه مصادره اموال کارآفرینان و صاحبان صنایع « داستانی است پر از اشک چشم!» اما نتيجه آن بی اعتباری مالکیت ، بحران تولید ، بیکاری نیروی کار صنعتی و درنهايت، نابودی بخش صنعت در ایران بود . دریغ و افسوس که در یک غفلت تاریخی، اکثریت غریب به اتفاق نیروهای انقلاب حتی افرادی نظیر هاشمی رفسنجانی و عزت ا... سحابی و حبیب ا... پیمان هم در در صف هواداران الغای مالکیت صنعتی در آمدند . جریان مصادره ها در سال‌های نخست انقلاب با چنان سرعت و جذابیتی به پیش می رفت که اگر نگرانی برخی تجار و روحانیون سنتی (از بابت اموال خودشان )برانگیخته نمی شد چه بسا اساس مالکیت خصوصی در ایران برای همیشه منهدم می شد . دوشیدن زمین و غارت آب با نابودی بخش مدرن صنعت ، توجه عمومی به‌ناچار به سنتی‌ترین شیوه معیشت یعنی کشاورزی معطوف شد و توسعه کشاورزی به عنوان جایگزین توسعه صنعتی، تبدیل به الگوی توسعه و پیشرفت کشور شد . پیشنهاد الگوی کشاورزی برای کشوری که در بهترین حالت ، یک چهارم از مجموع کل اراضی آن قابل کشت بود ، از عجایب زمانه به حساب می آمد . با این حال در نخستین برنامه توسعه کشور در دهه 1360 ( که البته اجرا نشد ) کشاورزی به عنوان محور توسعه کشور قرار گرفت . بعد از آن به مدت 10 سال صنایع نیمه جان به حال خود رها شد و بخش اعظم تلاش های دولت صرف ساخت سد ، بهسازی آبراه‌ها ، تسطیح اراضی ، خرید و واردات ماشین آلات تبدیلی و در مجموع دوشیدن زمین و طبیعت شد . در فاصله سه سال اول انقلاب 50 هزار هکتار دوباره زیر کشت رفت و سطح زیر کشت از 132 هکتار به 177 هزار هکتار رسید.تعداد چاه‌های حفر شده در کل دهه 50 – 1340 حدود 50 هزار حلقه بود اما در همان سه سال اول انقلاب به خاطر تبلیغ و تشویق عمومی برای رونق کشاورزی و خودکفایی، حدود 50 هزار حلقه چاه به چاه‌های عمیق قبلی افزوده شد . این روند در سال‌های بعد به حدی گسترش یافت که کارشناسان از حفر 100 هزار حلقه چاه غیر مجاز در کشور خبر داده‌اند . حفر و عمیق سازی حدود 200 هزار حلقه چاه به همراه 200 سد بزرگ و هزاران سد کوچک و محلی و در حقیقت آنچه «غارت منابع آبی کشور» نامیده می شود ، چهره اقلیم و جغرافیایی کشور را عوض کرد . از اواخر دهه 1360 نشانه های شکست الگوی کشاورزی در ایران آشکار شد . با کاهش سفره های آب زیر زمینی و خشکی سد ها اراضی زیر کشت تقلیل رفت و مصیبت کم آبی و خشکسالی آغاز شد . از اوایل دهه 1370 با شکست الگوی کشاورزی ، دولت هاشمی رفسنجانی به دنبال احیا و بازسازی صنایع رفت . بیش از دو دهه تلاش برای توسعه صنعتی در ایران هنوز به نتایج مطلوب ختم نشده اما آنچه مسلم است با شکست کشاورزی و شروع بحران خشکسالی و مضافا بازار سنتی و محدود تجارت ، برای کشوری مثل ایران چاره ای جز پیشبرد صنعت نمانده است . ذکر این نکته به خاطر تاکید بر صنعت نیست بلکه به خاطر تاکید بر این نکته است که هنوز در ایران برخی افراد حتي در میان صاحبنظران دانشگاهی و یا مقامات کشوری از امکان توسعه کشاورزی به عنوان الگوی جایگزین صنعت نام می برند . این‌ها نشان می دهد که متاسفانه خطر نابودی قطعی هنوز هم زیاد از ما فاصله نگرفته است .با این حال در مقام جمع بندی باید اذعان کرد که عواقب خشکسالی و نابودی اراضی کشاورزی به‌زودي سبب مهاجرت گسترده روستايیان بیکار به شهرها خواهد شد. این عامل به اضافه رشد جمعیت تحصیلکرده شهری، نیازهای شغلی و معیشتی تازه ای را خلق خواهد کرد که تامین آن جز از بخش صنعت کشور ساخته نیست . عقب‌ماندگی اقتصادی ایران بحران امنیتی ایجاد خواهد کرد به همین دلیل در سال‌های کم آبی، توسعه صنعتی به عنوان یک ضرورت باید تبدیل به بخشی از استراتژی امنیت ملی کشور شود .