داستان تکراری کودک‌آزاری و ضعف در نظام تربیتی

یکی از بارزترین مصادیق خشونت بر علیه کودکان و زنان و خشونت های جنسی است. این‌گونه جنایات به‌علت حساسیت اجتماعی، حفظ آبرو، تهدید از سوی تجاوزگر یا واکنش‌های انگ‌زننده، اغلب از سوی قربانیان پوشیده باقی مانده و هیچ آمار دقیقی از میزان و کیفیت آن در جامعه در دسترس نیست و فقط تعداد کمی از این خشونت‌های جنسی که منجر به مرگ می‌شود، درشبکه‌های اجتماعی بازتاب عمومی پیدا می‌کند. اما آنچه که از طریق رسانه‌ها نشان داده می‌شود گویای این واقعیت تلخ است که خشونت‌های جنسی در جامعه رو به گسترش می‌رود اغلب از سوی کسانی صورت می‌گیرد که ، قادر به ایجاد روابط انسانی نیستند و نمی‌توانند به خلأ‌های خود پاسخ بدهند که در این شرایط، افراد با توسل به زور و اجبار به آنان تعرض می‌کنند و در برخی موارد به‌علت ترس از افشا شدن تجاوز از سوی قربانی و مورد مجازات قرار گرفتن، مجبور به قتل بزه دیده می‌شوند.
امادراین مورد خاص که یک ناپدری، کودک 5/2 ساله‌ای را موردآزار و اذیت جنسی قرار داده و براي اینکه پاسخگوی رفتارش نباشد باعث قتل ناخواسته این کودک می‌شود را بايد از منظر روانشناختی واکاوی کرد زیرا اینکه ما بخواهیم بدون بررسی پیشینه فردی و خانوادگی متهم، تحلیل ارائه دهیم بي‌شك ارائه نظر نادرستی خواهیم داشت چرا که ابتدا باید با متجاوز گفت‌وگو کرد و وضعیت شخصیتی و تربیتی او را در خانواده و محیط اجتماعی مورد بررسی قرار داد تا ریشه‌های این جنایت، دقیق‌تر مورد مطالعه و واکاوی قرار گیرد. باید گفت که تجاوز منحصر به افراد غریبه نبوده بلکه برخی از والدین یا اقوام نزدیک نیز مرتکب چنین جنایاتی می‌شوند اما از منظر آسیب شناسی روانی، این دسته از افراد اغلب دچار اختلالات روانی بوده و به احتمال زیاد در کودکی خودش نیز قربانی تعرض و سوء استفاده‌ بوده است اما آنچه را که از منظر جامعه شناختی می‌توان به آن پرداخت وجود بحران اخلاقی در جامعه ماست که متاسفانه خیلی از افراد در شرایطی که احساس می‌کنند هیچ‌گونه نظارت بیرونی بر اعمال‌شان نیست دست به رفتارهای ناهنجاری می‌زنند. در واقع آنچه که ما به‌عنوان یک مساله اجتماعی با آن روبه‌رو هستیم خلأ اخلاق، آموزش و فرهنگ اقناعی در جامعه است.باید اقرار کنیم که نظام تربیتی و فرهنگی ما در اجرای رسالت خود که اغلب با نظمی دستوری همراه بوده با شکست مواجه شده به‌طوری‌که وجود بحران‌های گسترده اخلاقی در جامعه را می‌توان انعکاس ناکارآمدی نهادهای مختلف اجتماعی در حوزه‌های مختلف فرهنگی، آموزشی و اخلاقی تلقی کرد.