گفت‌وگو با امیر نریمانی، مولف مجموعه عکس‌نوشته «من رییس‌جمهور ایرانم»؛

سعید نوروزجو- امیر نریمانی دانش‌آموخته سینما، عکاسی و مطالعات استراتژیک است‌. او سال 1380 با گروه نشریات ابرار وارد حوزه عکاسی مطبوعات شد‌. بعد از آن با بسیاری از خبرگزاری‌ها و روزنامه‌ها همچون ایلنا، مهر، ایرنا، اقتصاد پویا، جهان صنعت و‌.‌.‌. همکاری داشته و هم‌اکنون پنج سال است که دبیر عکس روزنامه وطن امروز است‌. مجموعه عکس نوشته‌های این هنرمند از داوطلبان سال 92 انتخابات ریاست جمهوری با نام «من رییس جمهور ایرانم » به زودی روانه بازار خواهد شد. در رابطه با جزییات و پشت صحنه‌های این کتاب گفت‌وگویی داشتیم که در ادامه آن را می‌خوانید‌.
فکر جمع کردن چنین مجموعه‌ای از کجا به ذهن‌تان رسید؟
سال‌ها پیش مجموعه عکس‌هایی را دیدم که بسیار از آن لذت بردم‌. کاری بود مربوط به انتخابات ریاست‌جمهوری فرانسه که عکاس ایرانی مقیم فرانسه به نام آلفرد یعقوب‌زاده جمع‌آوری کرده بود‌ که شامل نماهایی از نامزد‌ها بود و چشم به بالای آنها فقط در عکس پیدا بود. در اکثر آنها دهان حذف شده و توضیحی ضمیمه این مجموعه بود که نوشته بود دهان سیاستمدارها همیشه دروغ می‌گوید و تنها جایی که راست و دروغ را کاملا مشخص می‌کند چشم آدم‌هاست‌. این مجموعه سال‌ها در ذهنم بود و هر وقت عکسی را می‌دیدم به آن فکر می‌کردم‌. علاوه بر این سال‌ها درگیر شور و شوق انتخابات بودم‌. چه به عنوان عکاس و چه به عنوان یک شهروند همیشه انتخابات و حال و هوای آن برایم جذاب بود‌. سال 1392 از طرف وطن امروز برای عکاسی به ستاد انتخابات رفتم‌. از آنجایی که روزنامه گزارش تصویری کار نمی‌کند و تک فریم‌های گزیده نیاز دارد، آدم‌های به خصوص و شاخص مانند قالیباف، روحانی و‌.‌.‌. برای ما اهمیت داشتند‌. ورود این چهره‌های شاخص پشت سر هم اتفاق نمی‌افتاد و از هشت صبح تا شش بعدازظهر هر روز ممکن بود دو یا سه چهره شاخص در ستاد حضور پیدا کنند‌. در همین زمان‌های بیکاری با بعضی از کسانی که آمده بودند برای ثبت‌نام صحبت کردم و اهداف و برنامه‌هایشان را جویا شدم و به این نتیجه رسیدم که چه سوژه جذابی است و می‌توان در کنار کار روزنامه به آن پرداخت‌. با یکی از خبرگزاری‌ها تماس گرفتم تا آن را در قالب گزارش تصویری منتشر کنند که آنها استقبال نکردند‌ ولی من کارم را ادامه می‌دادم‌. از چهره‌های گمنام عکس می‌ا‌نداختم، گاهی از صحبت‌ها و برنامه‌هایشان نت بر می‌داشتم و سعی می‌کردم هنگام گرفتن عکس‌ها خودم را در موقعیتی قرار دهم که بیننده با دیدن آنها شخصیت و درونیات‌شان را نیز درک کند‌. در این میان چهره‌های شناخته شده‌ای هم آمدند که من از آنها پیش زمینه ذهنی داشتم، مثل روحانی، قالیباف، رضایی، غرضی و‌.‌.‌. مثلا کسی که برای پنجمین دوره نامزد ریاست‌جمهوری می‌شد، اصرار این آدم و تاریخچه‌اش روشن بود و سعی می‌کردم این مشخصه را در عکس منعکس کنم‌. کار من قضاوت نبود اما نسبت به آدم‌های گمنام سعی می‌کردم پیش زمینه ذهنی ام در مورد چهره‌ های شناخته شده را در عکس ببینم‌. البته گاهی شرایط به گونه می‌شد که نمی‌توانستم این ذهنیت‌ها را در کارم پیاده کنم اما خدا را شکر فریم‌های خوبی ثبت شد و در نهایت به مجموعه‌ای که در ذهنم تجسم می‌کردم، رسیدم‌.
کتاب صرفا شامل عکس است؟


این کتاب شامل پرتره‌های محیطی است‌. مثلا عکسی از هاشمی‌رفسنجانی کار کردم که ایشان را در یک لوکیشن لانگ دیدم‌، به این دلیل که در آن آشفتگی یک صورت بسیار مطمئن با آرامش و لبخند ایستاده بود و این قاب بندی باعث می‌شد به تضادی از آن آشفتگی و آرامش برسم‌. عکس‌ها را همان موقع که می‌گرفتم در ذهنم ثبت می‌شد و می‌دانستم کدام فریم‌ها را بعدا می‌خواهم‌ و در کتاب حاضر جایگاه پررنگی داشته است‌. پس از کلی رایزنی وزارت کشور اجازه داد من به اطلاعات این افراد دسترسی پیدا کنم تا بتوانم به صحت اسم و فامیلی‌شان پی ببرم‌. چراکه بسیار پیش می‌آمد در مصاحبه‌ها خودشان را دکتر معرفی می‌کردند و مدرکی که به وزارت کشور ارائه داده بودند دیپلم بود‌. این اتفاق در مورد چند چهره بسیار شناخته شده هم افتاده بود که ما همه آنها را به عنوان دکتر می‌شناسیم اما مدرک‌شان دیپلم ثبت شده بود‌. سعی کردم این مجموعه را به عنوان یک پکیج ببینم‌. کتاب با قانون انتخابات در ایران آغاز می‌شود و برای مخاطب توضیح داده‌ام که چه افرادی طبق قانون اساسی می‌توانند نامزد ریاست‌جمهوری شوند‌. محل نام‌نویسی، تاریخ، وزیر وقت، رییس‌جمهور وقت و‌.‌.‌. همه در کتاب ذکر شده است‌. در واقع نگاهم به چند سال آینده است‌. فرض کنید 20 سال بعد شاید محققی، ایرانشناسی یا تحلیلگری اگر خواست برشی از تاریخ ایران را ورق بزند شاید این کتاب بتواند به او کمک کند‌. به همین دلیل اکثر عکس‌ها دارای اطلاعاتی چون اسم، مدرک تحصیلی، اهداف و برنامه‌ها، شعار‌های انتخاباتی و‌.‌.‌. هستند‌. در نهایت سعی کردم کلمات مشترکی را بین همه داوطلبان ببینم‌.
شاید بیش از 99 درصد نامزد‌ها چه گمنام و چه شناخته شده بحث بیکاری و اشتغال و استکبارستیزی برایشان مهم بود‌. این موضوع برایم جالب بود که اشتراکات زیادی بین آدم‌های سیاسی و معمولی
دیده می‌شد‌.
سعی کردم اطلاعات اضافه تری هم در اختیار مخاطب بگذارم‌. برای مثال گاهی اطلاعاتی از مناظره‌های سیاسی افراد در تلویزیون و نقل قول‌هایی را آورده‌ام. برای مثال بسیاری از کارشناس‌ها عقیده دارند آقای روحانی بعد از مناظره‌اش با آقای قالیباف محبوبیتش افزایش یافت، زمانی که گفتند‌: «من سرهنگ نیستم، حقوقدانم» گاهی بک‌گراندهایی از این جنس نیز در اختیار مخاطب قرار داده‌ام‌.
نگران این نبودید که درگیر جناح‌بندی‌های سیاسی شوید؟
بسیار تاکید داشتم که این کتاب برچسب جناح‌بندی نخورد‌. من برای اینکه از این زاویه زیر تیغ منتقدان قرار نگیرم خیلی با کتاب کلنجار رفتم‌. معمولا کتاب‌ها با چهره یک آدم شاخص و معروف آغاز می‌شود‌ اما کتاب من با چهره یک آدم ناشناس شروع می‌شود و همه عکس‌ها به ترتیب زمانی که نامزدها برای ثبت‌نام در ستاد حضور یافتند، چیده شده است‌ و زیر تمام عکس‌ها روز، ساعت و ثانیه‌ای که افراد در سامانه ثبت نام کرده‌اند را می‌بینید‌. آقای‌ هاشمی به عنوان آخرین نفر ثبت و کتاب با عکس ایشان تمام می‌شود‌. این اتفاق صرفا برای این افتاد که برچسب جناحی به کتاب نخورد‌. به شخصه کتاب را فراتر از جناح می‌بینم‌. شاید این کتاب بتواند ضعف عمده‌ای که ما در ثبت و ضبط تاریخ مملکت‌مان داریم را کمی کاهش دهد‌. ما معمولا اهمیتی به اتفاقات جاری کشورمان نمی‌دهیم‌. برای مثال هشت سال جنگیدیم، فکر می‌کنم تنها 9 جلد کتاب از آن باقی مانده است‌ اما در مورد جنگ اعراب و اسراییل بیش از 300 جلد کتاب عکس و نوشته منتشر شده است‌. نمی‌گویم در این موضوع غرضی هست اما هنوز اهمیت ثبت این اسناد را درک نکرده‌ایم‌. زمانی که به دنبال استخراج اطلاعات برای این کتاب در وزارت کشور بودم مسوولی که آنجا بود، می‌گفت ما اصلا اینها را نگه نمی‌داریم و هر چند سال یکبار همه آنها را پاک می‌کنیم‌. البته حق هم دارند. در نگاه اول نگهداری اطلاعات یک سیب‌زمینی‌کار اهمیتی ندارد اما اینها جزو اسناد این کشورند‌. البته شاید عقیده‌ام غلط باشد اما این‌گونه فکر می‌کنم که اینها باید حفظ شوند‌. اگر از اینها بگذریم 50 سال بعد که بخواهیم به این روزها رجوع کنیم اطلاعاتی در دسترس نیست‌. هم اکنون اگر بخواهید در مورد اتفاقی که چهار سال پیش افتاده است اطلاعات به دست آورید منبع خوبی پیدا نمی‌کنید‌.
بزرگ‌ترین چالشی که در جمع کردن این مجموعه داشتید، چه بود؟
عدم همکاری‌!
-عدم همکاری چه کسی؟
همه، از همکارهای خودم گرفته تا بقیه، وحشتناک بود‌! آنجا حداقل 10 مستند ساز کار می‌کردند‌. چهار سال گذشته است و هیچ فیلمی از آنها ندیده‌ام به‌جز دو کار 15 دقیقه‌ای بسیار بی‌کیفیت از سایت تابناک‌. من به 80 درصد آدم‌هایی که آنجا بودند زنگ زدم، گاهی پیش آمد به آنها التماس کردم، گاهی در مقابل چیزی که می‌خواستم حاضر بودم خدماتی ارائه دهم اما آنها همکاری نمی‌کردند‌. مثلا به آقای ایکس که می‌دانستم در آن دوره فیلمبرداری می‌کرد و در عکس‌هایم است و دارد فیلم می‌گیرد پیشنهاد دادم حاضرم فیلمت را تدوین و شبانه‌روز روی آن کار کنم فقط بگذار فیلم‌هایی که گرفته‌ای را یک بار ببینم‌. نمی‌خواستم از فیلم‌ها استفاده‌‌ای کنم فقط می‌خواستم برای اطمینان از صحت نقل‌قول‌هایی که در کتاب آمده است آنها را یک بار ببینم‌. آنقدر امروز و فردا کردند که آخر هم جواب نگرفتم‌! بارها با سایت تابناک تماس گرفتم‌. برایم بسیار عجیب بود‌. به هیچ مشکل امنیتی و‌.‌.‌. بر نخوردم‌. اتفاقا جاهای دولتی همکاری بیشتری هم می‌کردند‌. اما بعضی می‌گفتند از بالا به ما گفته‌اند اینها منتشر نشود‌! آدم خیلی راحت می‌تواند بگوید نمی‌خواهم راشم را در اختیار تو بگذارم اما چنین بازی‌هایی عجیب است‌.
حداقل 30 خبرنگار در آن زمان آنجا بود‌. من به 20 نفر از آنها ایمیل زدم، پیغام دادم و هنوز بعد از سه سال بی‌جواب مانده‌اند‌.
این همکاری بین همکارانم متاسفانه وجود ندارد‌. احساس می‌کنم در گذشته وجود داشته است چراکه از اولین کسانی که این عکس‌ها و ایده کتاب را برایشان مطرح کردم آقای ساسان معیدی بود‌. ایشان عکاس جنگ و انقلاب و از پیشکسوتان این حوزه‌اند‌. ایشان برعکس هم‌نسلان خودم از هیچ لطفی کم نگذاشتند‌. یا مثلا آقای فرهاد سلیمانی تا درخواست کمک کردم همان لحظه جوابم را دادند‌. هرچه سن‌ بالاتر بود همکاری‌ها بیشتر بود‌. جوان‌تر‌ها
حوصله ندارند‌!
نامزدهایی که عکس‌شان در این مجموعه است با انتشار چنین اثری مشکلی ندارند؟
من ماکت کتاب را برای 10، 15 نفر از نامزدها فرستادم‌. هیچ‌کدام مشکلی نداشتند‌. مثلا آقای رضایی عکس‌شان خیلی عکس شیکی نیست‌. البته نمی‌دانم خودشان مستقیم آن را دیده‌اند یا نه رییس دفترشان بسیار از مطلبی که من برای ایشان نوشته بودم تشکر کردند اما خواستند اگر امکان دارد عکس‌شان را عوض کنم، گفتم علاقه‌‌ام این است که این عکس در کتاب بماند، ایشان هم گفتند موفق باشید و خداحافظی کردند‌.
عجیب‌ترین موردی که میان نامزد‌ها با آن برخورد کردید، چه بود؟
آقای چراغی نامی بود که کشاورز سیب‌زمینی‌کار اردبیلی بود‌. این مرد به دو دلیل همیشه در ذهنم است‌. اول به خاطر اینکه خبرنگاری از او پرسید آقای چراغی چند بچه دارید و ایشان جواب داد حدودا 11،10 تا‌! دوم به خاطر اینکه وقتی می‌خواستم از او عکس بگیرم دوبار او را فارسی صدا کردم و برنگشت، سومین‌بار که ترکی صدایش کردم با اشتیاق زیادی برگشت که یک عکس بسیار به یاد ماندنی از او گرفتم‌. نامزد دیگری بود که می‌گفت من پنج تا لیسانس دارم و باسوادترین نامزد هستم یا آقای شربتیان که می‌گفت من همین الان 15 میلیون رای دارم و شما هر شهری اسمم را بگویید مرا می‌شناسند، حرف جالب‌ترش این بود که می‌گفت من از عمد با آقای جورج بوش دیدار نکردم اما با شارل دوگل دیدار کردم، شعارش هم این بود که باغش که در کرج بود را برای عروسی در اختیار جوان‌ها قرار می‌داد‌! بعضی از این ادعاها آنقدر محکم بود که شک می‌کردی نکند واقعا راست می‌گویند‌! یک کودک 9 ساله بوشهری هم برای ثبت‌نام آمده بود به نام امیرعباس دریمی‌. این بچه بعد از انتخابات برایم جذاب شد، این پسر رییس شورای مدرسه بود و بعد از انتخاب شدن آقای روحانی بیانیه داد، به آقای روحانی تبریک گفت و خواسته‌هایش را به عنوان یک بچه محصل ابتدایی مطرح کرد‌. نوع مواجه این بچه و بیانیه بعدش جوری بود که آدم حس می‌کرد این بچه در آینده می‌تواند سیاستمدار شود‌.
کتاب‌تان چه زمانی منتشر می‌شود؟
کتاب چاپ شده است و صحافی آن در مراحل پایانی است‌. مشکلی برای مکان رونمایی پیش آمده که اگر حل شود همین هفته مراسم رونمایی انجام و کتاب به بازار عرضه می‌شود‌.
این مجموعه ادامه‌دار خواهد بود یا مختص به انتخابات 92 خواهد ماند؟
من شغل دیگری ‌جز کار عکاسی خبری ندارم‌. این دغدغه و علاقه شخصی‌ام است‌. به لحاظ تجاری برایم اهمیتی ندارد اما دغدغه دارم که آن را حفظ کنم‌. تا جایی که در مطبوعات بمانم و کار خبری انجام دهم حتما این کار را ادامه خواهم داد‌. امیدوارم وزارت کشور همین‌طور که تا به حال بسیار کمک کرده است با من همکاری کند‌.