روزنامه بهار
1396/08/08
منع بزرگداشت كوروش
نماینده شیراز در مجلس شورای اسلامی دو روز قبل گفته بود که سوءتدبیر و سوءمدیریت باعث شده که مراسم بزرگداشت کوروش، امنیتی شود. بهرام پارسایی، به سایت امتداد گفت: طی ۴۰ سال گذشته دیدیم که تقابل با مردم خصوصا در مسائل اجتماعی و فرهنگی اثر مخرب و جواب منفی داشتهاست. در حال حاضر به جای آنکه وارد تقابل شویم هفت آبان را با یک روز که پشت آن سند تاریخی باشد عوض کنیم اما فعلا که این کار را نکردهایم و این فضا به وجود آمده و مردم به پاسارگاد میروند به جای امنیتی کردن فضا، امنیت را در دست بگیریم و آن را مدیریت کنیم. سخنگوی فراکسیون امید مجلس گفت: با تقابل، تهدید، فشار و ارعاب پاسخ منفی میگیریم. موافق نیستم با تهدید و فشار با مردم برخورد کنیم، یا به طور مثال بگویند جاده در دست ترمیم است، بدیهی است که دروغ است و شایسته نیست جلوی این کارها را بگیریم و بیش از این بین خود و افکارعمومی فاصله اندازیم. در روزهای اخیر همه راههای منتهی به آرامگاه کوروش مسدود شده، اطراف آرامگاه حصار کشیده شده و بزرگراه شیراز-اصفهان نیز در روزهای ۶ و ۷ آبان بسته بود. پارسایی افزود: ایده کلی من این است که نیروهای امنیتی ما توان ایجاد امنیت در چنین مراسمی را دارند و ما میتوانیم مدیریت برنامه را در دست بگیریم تا کسی سوءاستفاده نکند. به گفته او، «در حال حاضر در دنیا دیگر کسی طرفدار سلطنت نیست چه برسد به داخل ایران افرادی که به اسم سلطنتطلب هستند انگشتشمارند و نه انسجام و نه جایگاهی دارند. ما نباید به خاطر یک اقلیت محدود در خارج از کشور با مردم خود تقابل کنیم. مردم نباید به خاطر عدم مدیریت ما تاوان پس دهند.»در سالهای اخیر شماری از ایرانیان ۷ آبان در آرامگاه کوروش واقع در محوطه جهانی پاسارگاد گرد هم میآیند و یاد این پادشاه هخامنشی را گرامی میدارند.
در همین حال هفته گذشته چهار تن از استادان سرشناس تاریخ، باستان شناسی و ادبیات در نامهای به رئیسجمهور روحانی خواهان توجه وی برای برگزاری بزرگداشتی بهمناسبت روز کوروش شدند. میرجلالالدین کزازی، علیاصغر دادبه، ناصر تکمیلهمایون و حکمتالله ملاصالحی از روحانی خواستهاند تا زمینه حضور «خودجوش مردم» را که روز هفتم آبان به مجموعه پاسارگاد میروند، فراهم سازد.
کورش: اخلاق، دینداری و منش دولتداری
حکمتاله ملاصالحی استاد باستانشناسی دانشگاه تهران وعضو هیأتامنای بنیاد ایرانشناسی هم در مقالهای نوشت: انسانهای با خرد و حکمت، نیکاندیش و نیکخواهِ مردمان، در هر دورهای که زیسته و برآمدهاند، فرزند هر سرزمین و هر ملت و هر قومی که بودهاند؛ چهرههای درخشان جغرافیای تاریخی و فرهنگی جامعه و جهان بشری ما بودهاند و شایستهی احتراماند و ستودنی و در خور تقدیر. نام و یادشان را میباید گرامی داشت تا مرزهای نیکخواهان و بدخواهان، و خادمان و خائنان از هم بازشناخته شود.
کورش یک نام نیست. در کسوت یک سردار نظامی و جنگجو و سلحشور نیز در نمیگنجد. چهرهای صرفاً سیاسی و سیاستپیشه و مرد سیاسی هم نیست. شهریار خرد و حکمت است و فرزند مردمانی حساس به آداب و ادب زندگی و اخلاق دینداری و منش دولتداری. کورش و هر شخصیت دیگری، با چنین اوصافی، متعلق به تاریخ و فرهنگ بشری ما در مقیاس جهانی است.ما با هر شکلی از بت ساختن و بت پرستیدن مخالفیم و از افتادن در دام چنین توهماتی میپرهیزیم و میباید پرهیخت. لیکن بدون تذکر تاریخی و بدون تعلق خاطر به میراث و ارزشهایی که بر آن تکیه زدهایم و از آن برآمدهایم و بدون نسبت و پیوند با ریشههای مدنی و معنوی خویش بهعنوان یک ایرانی، بهعنوان یک مسلمان و بهعنوان پارهای از پیکر تاریخ و فرهنگ و جامعهی بزرگ بشری، در بستر سیلاب و سیلان حوادث کنده و افکنده میشویم و فرو میریزیم و نابود میشویم و از آن پس زیر سقف موزههای عالم مدرن جسم و جسدمان را میباید بجویند و بکاوند و بیابند. افشاندن و افکندن و کِشتن بذرهای شوم قهر و شکاف و نفاق بر زمین دین و فرهنگ و اخلاقِ دینداری و منش دولتداریِ ملت و میهن و مردم ما خطرخیز و مخاطرهانگیز و نگرانکننده است. جغرافیای تاریخی و فرهنگی و مدنی و معنوی و نبوی پُرچین و شکن و فراخ این سرزمین کهن در هیچ ایسمی درنمیگنجد و با هیچ ایسم عصری تعریف نمیشود. میهندوستی ناسیونالیزم نیست. احترام به فرزندان بزرگ ایرانزمین ربطی به قوم و قبیله و عشیره و طایفهی خاصی و گرایشی خاص ندارد. ما که قبیله و عشیره و طایفه نیستیم. ما ملتی هستیم نبوی. در اوصاف هیچ قوم و قبیله و عشیرهای درنمیگنجیم. کورش نیز فرزند قوم و قبیله و عشیرهی خاصی نیست. فرزند یک ملت است و متعلق به تاریخ و فرهنگ و میراث زنده بشری ما در مقیاس جهانی. گزنفون که ایرانی نبود در اوصاف کورش و برآمدن و تربیت ایرانی او آنهمه قلم زد و داستان گفت. آنچه در وصف کورش گفت و ستود، در اوصاف پریکلس نگفت. یهودیان که ایرانیتبار و بر آیین ایرانیان نبودند که در اوصاف نیک شهریار ایرانی در تورات تا مقام رفیع نبوتش برکشیدند و ستودندش. بابلیان که ایرانی نبودند آنچنان به او ارادت میورزیدند و در خور احترامش میدانستند و میستودندش.
هر نامی و کلامی و پیامی که در یادها و خاطرهها و حافظهی تاریخی مردمان نمیماند. هر شعلهی عشق و ارادتی که در تاریخ فروزان نمانده است. هر شخصیتی را دوست نداشتهایم. هر سنت و میراثی را پاس نداشتهایم.
میان میراث زنده شاهچراغ و حافظ و سعدی و شهریار حکمت و خرد ایرانیان پیوند و پیوستگی عمیق نبوی و مدنی و معنوی هزارههاست. کسی میتواند این پیوند و پیوستگی عمیق مدنی و معنوی و نبوی را ببیند و بشناسد و بفهمد، که تاریخ این سرزمین را درست خوانده و عمیق فهمیده باشد. در تاریخ ملت و میهن و مردم ما هر گاه که میان اخلاق و منش دینداری و دولتداری حیات مدنی و معنوی فرهنگ و زندگی قهر و شکاف و نفاق و دوپارگی افکنده شده است سخت آسیب دیدهایم. بهنام دین با فرهنگ مردم نستیزیم. بهنام فرهنگ نیز با دین مردم نستیزیم. دستکاریهای غلیظ نامعقول و نامطلوب بهنام شرع و دین درفرهنگ و زندگی مردم جامعه هم خطرخیز، هم مخاطرهانگیز و هم نگرانکننده است و ملالآور، و فرار و گریز و ستیز اقشار اجتماعی را علیه دین و دینباوری و اخلاق بهدنبال خواهد آورد. واقعیتی که اینک عملاً جامعهی معاصرِ بعدِ انقلابی ما با آن دست در گریبان است.