منابع کویتی از عدم تایید استوارنامه سفیر جدید عربستان در لبنان خبر دادند بن‌بست آل سلمان

محمدرضا ستاری
همزمان با مانور تبلیغاتی وسیع آمریکا و عربستان در خصوص مساله موشک‌های انصارالله و مربوط دانستن آن به ایران، یک خبر مهم در رسانه‌های عربی آنطور که باید و شاید مورد توجه قرار نگرفت. خبر اینطور آغاز می‌شود که میشل عون رئیس جمهوری لبنان، اکنون به مدت یک ماه است که استوارنامه سفیر جدید عربستان در لبنان را نپذیرفته است. روزنامه السیاسه کویت دو روز قبل در این خصوص نوشته است که پس از بحران ناشی از گروگان گیری سعد الحریری در ریاض، ولید الیعقوب سفیر جدید سعود‌ی‌ها خارج از مدت زمان عرف دیپلماتیک همچنان در انتظار تائید استوارنامه خود است.
بحران میان عربستان و لبنان زمانی به اوج خود رسید که پس از استعفای سوال برانگیز سعد الحریری در ریاض و پخش بیانیه او در تلویزیون عربستان، نخست وزیر مستعفی از بازگشت به کشورش خودداری کرد و همزمان با این اتفاق گمانه زنی‌ها در خصوص به گروگان گرفته شدن الحریری و اعضای خانواده‌اش در ریاض بالا گرفت. در همین راستا الحریری پس از سفرش به فرانسه و بازگشت به لبنان که پس از روزها اصرار مردم و مقامات لبنانی مبنی بر بازگشت صورت گرفت، استعفای خود را پس گرفته و به منصب نخست وزیری بازگشت. پس از این بحران در لبنان برخی تحلیل‌گران معتقد بودند که سعودی‌ها با اجرای این طرح و تحت فشار قرار دادن هیات حاکمه لبنان، قصد ایجاد ناآرامی میان جریانات سیاسی این کشور و متعاقب آن زیر ضربه قرار دادن حزب‌الله لبنان را در سر داشتند. اما اتفاقی که در این میان رخ داد این بود که اقامت طولانی و مشکوک الحریری در ریاض نه تنها باعث ایجاد آشفتگی داخلی در لبنان نشد، بلکه تمامی آحاد مردم و جریان‌های سیاسی این کشور را یکصدا پشت سر الحریری قرار داد.
تنش‌هایی که سر دراز دارد


اما این تنها ماجرای چالش‌های سیاست خارجی عربستان نیست. در سوریه سعودی‌ها علیرغم تمامی هزینه‌هایی که در طول سال‌ها جنگ داخلی در این کشور داشتند، عملاً نتیجه‌ای معکوس از روندهای میدانی این کشور گرفتند. در یمن نیز آنها نزدیک به سه سال است که درگیر یک جنگ فرسایشی هستند. جنگی که علاوه ویرانی و کشتار مردم غیر نظامی یمن، اکنون تبدیل به چالشی اساسی برای عربستان و متحدانش در قالب ائتلاف عربی شده است. از سوی دیگر، قطع روابط با قطر و بحران میان کشورهای حاشیه خلیج فارس، هر چند در همان ابتدای امر به عنوان مساله‌ای زودگذر و دعوای درون خانوادگی تعبیر می‌شد، اما اکنون ماه‌هاست که ادامه یافته و یکی از تبعات آن می‌تواند فروپاشی یا تضعیف بیش از اندازه شورای همکاری خلیج فارس به عنوان بازوی اثرگذاری کشورهای عربی منطقه باشد.
پوست اندازی تاریخی آل سعود
فارغ از چالش‌های خارجی عربستان، سعودی‌ها اکنون در حال یک پوست اندازی تاریخی در صحنه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی هستند. حاکمیتی که هشتاد سال به صورت با ثبات از هرگونه تغییر یا چالش جدی به دور بوده، اینک با روی کار آمدن محمد بن سلمان به عنوان ولیعهد عربستان و اصلاحات ساختاری او به سوی یک مرحله گذار پر فشار وارد شده است.
تحول در اقتصاد عربستان که لازمه‌اش تغییر ذهنیت دیرینه سعودی‌ها است، وبرای تامین امرارمعاششان از شغل گرفته تا تحصیل و مراقبت‌های بهداشتی به دولت وابسته شده‌اند، چالشی بسیار بغرنج خواهد بود. معاون ولیعهد (محمد بن سلمان) متعهد به ایجاد 6 میلیون شغل جدید تا سال 2030 شده است، هدفی بسیار محبوب در بین نسل جوانی که نرخ بیکاری شان در حدود 30درصد باقی مانده است. اما توجه به افزایش نرخ خالص اشتغال عربستان در سال 2015 که 417هزار شغل بوده است و سعودی‌ها تنها خواهان اشغال 49 هزار مورد آن بوده‌اند، ابعاد این چالش را نشان می‌دهد.
در همین رابطه کارن الویت هاوس، پژوهشگر با سابقه آمریکایی طی تحلیلی که در مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری منتشر شد، معتقد است: حاکمان سعودی در حال تقلا برای اجرای اصلاحاتی هستند که امکان برآورده ساختن انتظارات ملت ناآرامشان را فراهم می‌کند، مردمی که 80 درصد درآمد خانوارشان، از طریق حقوق‌های دولتی یا حواله‌های ‌تامین اجتماعی به حکومت وابسته شده است. دولت طرح بلندپروازانه تحول ملی 2030 را اعلام کرده است که یکی از وعده‌های آن، متحول کردن اقتصاد سعودی از وابستگی به مشاغل دولتی که حقوق آنها با پول نفت تامین می‌شود به سمت رشد بخش خصوصی است. نفت به طور سنتی در حدود 90 درصد هزینه‌های دولت سعودی را تامین می‌کرد، گرچه پیش بینی شده بود که این میزان به 73درصد در سال 2016 کاهش یابد. این تحول مستلزم آن است که سعودی‌ها به سمت اشتغال در بخش خصوصی سوق پیدا کنند که هنوز پس از یک دهه فشار دولت برای به کارگیری سعودی‌ها در این بخش، در حدود 85 درصد نیروی کار آن غیرسعودی هستند. بیشتر سعودی‌ها، امنیت شغلی و ساعات کاری کمتر مشاغل دولتی را ترجیح می‌دهند. همچنین محمد بن سلمان برای کاهش شکاف گسترده بین درآمدها و مخارج حکومت، دولت را به سمت افزایش قیمت بنزین سوق داد و کاهش بزرگ در یارانه انرژی را اعلام کرد که در سال 2015 منجر به کاهش مخارج دولت به میزان 61 درصد شد. دولت عربستان در عین حال بودجه کمک هزینه‌های تحصیلی برای ارسال هزاران جوان سعودی به خارج از کشور برای تحصیل را محدود کرده است، برنامه‌ای که توسط ملک عبدالله برای اعزام 200هزار دانشجوی سعودی به ایالات متحده در طول دهه‌های گذشته، راه‌اندازی شد. سعودی‌ها امیدوارند، مانند گذشته واقعه‌ای رخ دهد که ضرورت انجام اصلاحات آزاردهنده را از میان بردارد. تاریخ به سعودی‌ها آموخته است که تا زمان رخدادن یک واقعه ناگهانی و امداد غیبی، ضرورت‌ها را به تعویق بیندازند. حال آنها، پشت‌شان به 600میلیارد دلار ذخیره ارزی که دولت در طول دوران رونق درآمدهای نفتی و همچنین به واسطه بدهی اندک و رتبه‌بندی اعتباری خود جمع کرده، گرم است. شاید این افکار بیش از اندازه واهی و پوچ به نظر برسد. در این رابطه شرکت رتبه‌بندی اعتباری مودیز در بازبینی‌های ماه مارس خود، رتبه اعتباری عربستان را از Aa3 کاهش داده است. S&P نیز که رتبه عربستان را در پاییز گذشته به سطح +Aکاهش داده بود، در ماه فوریه آن را به سطح -A رساند. این کشور با توجه به کاهش قیمت نفت و کاهش اندک مخارج دولتی، 100میلیارد دلار از ذخایر ارزی خود را در سال 2015 مصرف کرده است و در سال جاری نیز همچنان به این کار ادامه می‌دهد. اگر قیمت نفت پایین بماند، که چندان هم بعید نیست، و اگر دولت نتواند بازارهای مالی بین‌المللی را متقاعد سازد که به دنبال طرحی پایدار برای رشد درآمدهای غیرنفتی و کاهش مخارج دولتی است، احتمال به خطرافتادن ارز رسمی عربستان، ریال، در بازارها وجود دارد.
او پایش را بیش از گلیمش دراز کرده است
بنابراین می‌توان گفت که پادشاهی آل سعود در حال حاضر با مجموعه‌ای از مشکلات و چالش‌های مواجه است. علاوه بر چالش‌های داخلی، افزایش تنش‌های منطقه‌ای و رویارویی آنها با ایران، می‌تواند ثبات نسبی خاندان حاکم این کشور را به مخاطره بیندازد. در همین رابطه است که روزنامه ایندیندنت انگلیس در گزارش اخیر خود می‌نویسد: ولیعهد جوان عربستان بدون شک چهره‌ای مشهور در خاورمیانه است که این شهرت بیش از آنکه ناشی از موفقیت‌ باشد به ناکامی‌های وی باز می‌گردد. تمامی ماجراجویی‌های او در خارج از عربستان نتیجه‌ای کاملاً معکوس به بار آورده است. برداشتن نخستین گام‌ها در مداخله خارجی اغلب جذاب است زیرا رهبران کشورها می‌توانند خود را به عنوان سردمداران ارزش‌های ملی معرفی کنند و تمامیت‌خواهی در قدرت‌طلبی خویش را موجه جلوه دهند. این ژست میهن‌پرستی میانبری برای به دست آوردن محبوبیت است اما در صورتی که جنگ‌ها و نبردها به شکست و سردرگمی منجر شود، این وضعیت همواره هزینه‌ای سیاسی به وجود می‌آورد. محمد بن سلمان به‌گونه‌ای نابخردانه تصمیم گرفته است که عربستان نقشی فعال‌تر و خصمانه‌تر در شرایط فعلی ایفا کند و این نقش به طور مشخص از ظرفیت‌های اقتصادی و سیاسی ریاض بالاتر است. او پایش را از گلیمش درازتر کرده و دشمنان بسیاری برای خود به وجود آورده است.