احیای عظمت آمریکا؛ امکان یا امتناع

‌صلاح‌الدین هرسنی* - همه اعلام مواضع ترامپ تا قبل از حضور اخیر وی در کنگره دلالت بر آن می‌کرد که در تصمیمی که برای آمریکای پسااوباما دارد، مصمم است. در اغلب کنش‌های او آن هم طی یک ماهی که از عمر ریاست‌جمهوری‌اش در کاخ سفید گذشته است، هیچ نشانی از تساهل و تسامح دیده نشد. عقبگرد از میراث پیشینیان، روسی‌گرایی سازمان‌یافته و عیان و همچنین اصرار بر ساختارشکنی به منظور عبور از سنت‌ها و هنجار‌های نهادینه و رایج آمریکایی، مهم‌ترین پیام آن تصمیم‌ها بود. حال با فرصتی که برای او در کنگره برای ادای سخنرانی فراهم شده است، او قصد دارد زین پس چهره تهاجمی و ضدسازش خود را ترمیم کند.
در گام نخست این قصد ترامپ نکته‌ای مثبت است و به معنای گشایش فصل تازه‌ای برای ساختن آینده آمریکاست. همین انگیزه و قصد بود که ادبیات و لحن سخنرانی‌اش را در جلسه مشترک کنگره، غیرتهاجمی، امیدوارکننده و متفاوت‌تر از گذشته کرد. اما نکته آن است که قصد ترامپ از نمایش چنین رفتار و کنشی چیست و تا چه میزان تلاش او برای گشایش فصل تازه‌ای در عظمت آمریکا و احیای روحیه آمریکایی قرین توفیق خواهد بود؟
به نظر می‌رسد هدف اصلی ترامپ در نمایش چنین کنشی بیشتر از آنکه تلاش برای اعاده و احیای عظمت آمریکا باشد، کوششی برای بهبود موقعیت خود در میان افکار عمومی است. او سخت آگاه است که مشروعیتش نه برای مردم آمریکا بلکه برای مردم جهان به خاطر آن لغزش‌ها و همچنین با توجه به تصمیمات خارج از قاعده و منطقی که گرفته و خواهد گرفت در مظان اتهام قرار دارد. کنش‌های او در طول یک ماه حضور او در کاخ سفید جز تنش و بحران حاصلی نداشت. حال چه فرصتی بهتر از حضور در کنگره که بخواهد در تدارک عذر و مافات بکوشد. نکته آن است که در سخنرانی اخیر او در کنگره، کمتر نشانه‌هایی از عظمت‌گرایی مورد تاکید او وجود داشت. اینکه او در این سخنرانی و همچون گذشته دوباره بر درستی تصمیم خود برای خروج از پیمان تجاری ترانس- پاسیفیک و دستور شروع کار روی دیواری در مرز مکزیک و روسی‌گرایی پنهان و مستتر تاکید کرد، نشان می‌دهد که تصمیم او در عرصه نظر و عمل همسو نیست و نکته تلخ ماجرا آنجاست که او با این ترفند و زیر نقاب دروغ، کنگره را در قبول به تغییر این گفتمان، همراه خود کرده است. به واقع اصرار بر تکرار موضوعاتی از این دست به معنای آن است که او همچنان ثابت‌قدم درصدد تعقیب سیاست‌های انزواگرایانه آمریکاست. هم‌اینک نشانه‌های بارز از راهبرد‌های انزواگرایانه آمریکای عصر او را می‌توان در تمایلات روسی‌گرایی او و برخی از اعضای کلیدی کابینه‌اش مانند رکس تیلرسون و جف سشنز که قرار است به خاطر ارتباط با روسیه برکنار شود، مشاهده کرد. بنابراین کمتر نشانه‌ای از تغییر و دگردیسی و همچنین فرار از حاشیه به متن در رفتارش دیده می‌شود. این را می‌توان از سطح بی‌توجهی‌اش از آداب سیاست و همچنین گاف‌های برخی از اعضای کابینه‌اش مانند مایک فلین و جف سشنز حدس زد. اگر او همانند اسلاف خود، صاحب مانیفست و دکترینی برای تداوم نظم عظمت‌گرایی آمریکا بود، شاید صدایش بهتر شنیده می‌شد و دیگر امکان نداشت که بتوان بر رفتاری اعضای کنگره به جهت بروز احساسات همنوایانه و همچنین هیجان آمدن بر گفته‌های به ظاهر وحدت‌گرایانه او خرده گرفت. اما واقع آن است که برای رییس‌جمهوری که فقط از دلار و تجارت بهره دارد و قطار سیاستش همواره خالی می‌رود، چگونه این نوع کنش او می‌تواند به معنای عقب‌نشینی و فاصله‌گیری از رفتار پیشین او باشد؟ قرائن نشان می‌دهد که کنگره آمریکا مسحور ادبیات دروغین و به ظاهر مطمئن او شده است. شکاف و شقاق سیاسی، تدلیس، بحران، تنش و ایجاد آنومی و سلب امنیت روانی برآیند منطقی این اغفال ترامپ خواهد بود؛ چیزی که با عظمت‌گرایی آمریکای پسااوباما فرسنگ‌ها فاصله دارد.
* مدرس علوم سیاسی


و روابط بین‌الملل
S.Harsani.k@gmail.com