فروش درجات علمی آفت این روزها

چندی است که به اقتضا و ضرورت زمان برخی کتاب های استادان مدیریت کشورمان را می خوانم واز این که برخی از این بزرگواران در سال های گذشته استادان برتر علوم انسانی این مرز و بوم شده‌اند را نشانه زوال و قهقرایی می دانم که بر جان فضای علمی کشور افتاده است و متاسفانه روز به روز بر عمق و وسعتش نیز افزوده می شود و این دالان پیچ در پیچ و تو در تو هر لحظه که می گذرد گوشه ای از آبروی علمی این کشور را به دست باد می سپارد و نهایتا علوم را استادانی بادآورده رسیده است که هیچ تلاشی نمی کنند و برگی نمی خوانند و سال به سال بر درجه علمی‌شان افزوده می شود و در مدت اندکی استاد تمام عرصه علوم انسانی می شوند غافل از این که:
نه هر گنجی به جنگ آید به کف ، تا حُکم قسمت چیست
میان جنگ‌های خُسروان بادآوری هم هست
آدمی چون نظر بر اندام ناموزون این آثار می‌اندازددرمی یابد که نگارنده این آثارحتی نگاهی اجمالی نیز بر کتابی که برای‌شان نوشته اند نیز نینداخته است دراین کتب به وضوح می توان دریافت که برخی قسمت ها به صورت تحت اللفظی ترجمه شده اندوبرخی قسمت ها چندین بار در کتاب کپی وتکرار شده اند برخی بخش ها هم که در کمال ناباوری ازکتاب های دیگران کپی وبارگذاری شده‌اند!وخلاصه انواع صنایع ادبی،فنون بلاغت و مهملات معنایی ومحتوایی را می توان درآنان یافت و به نظاره نشست و زبان راتوان وصف تاثر،تاسف و تامل ناشی از مطالعه این آثار ممکن نیست و قلم را یارای توصیف چنین فضاحتی نیست و اگر جسارت به محضر استادان و بزرگان علوم انسانی و غیرانسانی نباشد ما شاهد تحقق پدیده ای به اسم تن فروشی علمی شده ایم که در آن استادان برای ارتقای درجه علمی‌شان و افزایش تعداد کتاب ها و مقالات‌شان به هر ترفند و حیلتی روی می آورند شاید پدیده تن فروشی علمی برای اولین بار هست که در ادبیات انتقادی مطرح می شود لذا بایسته است با ذکر خاطره ای به تشریح و تبیین آن بپردازم.


یادم می آید وقتی در یکی ازکلاس های کارشناسی ارشددانشگاه تهران(چشمه جوشان علوم انسانی ایران) بودم و استادی فرمودنددانشجویان عزیز می توانند موضوعی انتخاب کرده وسپس تقسیم کارکرده وهرکدام بخشی را نوشته و به بنده تحویل دهندتا بنده آن را به عنوان کتاب چاپ کرده ودرمقدمه کتاب ازشما عزیزان نیز تشکر کنم.(البته ایشان بسی انصاف داشتند که تمایل به تشکر داشتند)هرچند دانشجویان عاقل تر از آن بودند که به قول شکسپیر«چنین خطری را به چنان خاطره ای بخرند»وتن به چنین درخواستی بدهندامااکثر مواقع این تقاضای استادان به اقتضای زمان و مکان حالت امر و دستور به خود می گیردودانشجوی پاکبازِ بدبیارِ بدگمار،تن به رضایت می دهد و کتاب نانوشته و ناخوانده استادان محترم پا به عرصه ظهورمی گذارد.
ازهمین روی هست که با توجه براینکه استادان محترم اصلادرجریان نگارش این آثاربلیغ وفصیح نیستندفلذاروی سخن را ازاستادان محترم برگردانده و از دانشجویان محترم درخواست می کنم تا در متونی که به استادان تحویل می دهندتاتبدیل به کتاب نمایند و به اسم خویشتنِ ناخویشِ خویش، چاپ نمایندنهایت وجدان علمی،کاری، دینی،شرعی،عملی و....را مبذول فرمایند! و اگر وجدان دانشجویان و جوانان عزیزدرپی کسب نمره به هر شکل وچارچوب وسازوکاری هست دوباره بانهایت شرمندگی روی براستادان کرده وازآنان تقاضامی کنم تامطالب،متون وچرک نویس های ارسالی دانشجویان را قبل از اینکه تبدیل به کتاب بکنند اندکی از دیده بگذرانند و سپس روانه انتشارات جهت چاپ و عرضه در منابع کنکور دکتری کنند.
بااین چنین ترفندهایی دانشمند برترشدن راهیچ ارزشی نیست...که شهریار می فرماید:
تاج عشق آری به خاکسترنشینان می دهند
هر گدای عشق را حافظ نخواند شهریار
واقعیت امراین است که فرهنگ و علوم انسانی دراین دیارهمچون تعبیر زیبای گارسیا مارکز درشاهکاربی بدیل «زیباترین غریق جهان»شبیهِ جسد غرق شده ای است که دریا آن را به ساحل آورده،امااین تن بی جان چنان در دریای مواج ضربه خورده و زخم برداشته است که هیچ کس را یارای شناختن آن نیست و مردمان فقط با حالتی محزون آن را می نگرند و کاری از دست‌شان بر نمی آید و هر کس اسمی بر آن می نهد و این جسد آنقدر بزرگ هست که نه کفنی به آن قامت می آید و نه تابوتی به اندازه آن ساخته شده است و گوری نیز پیدا نمی‌شود که آن را خاکسپاری ‌شایسته‌ای انجام داد و روح این جسددراندیشه مردمانی هست که با حالتی مغمومانه آن را دوره کرده اند و به نظاره نشسته اند بلکه بشناسندش که نخواهند شناخت، چون سال ها پیش زنده اش رخت بربست و اکنون جسد بی جانش بازگشته است... وتنها عده ای قلم به دست باقی مانده‌اند که می نویسند و می نویسند تا تاثیری بس اندک داشته باشند.
بر تن بی جان این جسد شلاق می زنند بلکه بیدارشود... غافل از اینکه وی مرده است و مردگان را توان بازگشت نیست!
هرچندکه استادان علوم انسانی امان به جای این که به فکر اعتلای جامعه و فرهنگ این سرزمین باشندبه فکر ارتقا درجه هستندامابازبایدامیدداشت.