روزنامه آفتاب یزد
1396/11/03
گارد منفی مقابل یک پیشنهاد
آفتاب یزد- گروه سیاسی: همین یک ماه پیش وقتی خیابان های مشهد میزبان مردمی شد که خواسته های اقتصادی خود را مطرح میکردند خیلی زود تجمعات معیشتی مردم به برخی شهرهای دیگر تسری یافت. چالش های اقتصادی در چند سال اخیر برای برخی گران تمام شده و شاید آخرین سنگر را فریاد در خیابان دانستند. هرچند این تجمعات کمکم با ماهیت ابتدایی خود فاصله یافت و شکل و شمایل ناآرامیگرفت اما وقتی تصاویر تجمعات به دستمان می رسید دو فاکتور بیش از هرچیز خودنمایی میکرد. نخست اینکه تجمعات پرشمار نه در تهران، تبریز یا سایر کلان شهرها بلکه از گوشه و کنار ایران شکل میگرفت. تویسرکان، قهدریجان، ایذه و... شهرهایی بود که نام برخی از آنها را بار اول بود که شنیدیم، از سوی دیگر تصاویر، گویای یک نکته مهم دیگر بود اینکه اکثریت این تجمعکنندگان از جوانان و حتی نوجوانان هستند. شاید30 سالهها را در این تجمعات میتوان پیشکسوت نامید. حضور نسل سوم و چهارمیهای انقلاب به قدری بود که بعد از فروکش کردن ناآرامی ها، دغدغه به وزارت آموزش و پرورش هم رسیده بود تا دانش آموزان بازداشتی قبل از امتحانات آزاد شوند. جوانانی که یا خود یا یکی از اعضای خانواده شان را در صف اشتغال می بینند. نسلی که با هزار امید و آرزو تحصیل کرده و می کند اما چشم انداز روشنی برای خود تصور نکرده که پا به خیابان گذاشته است. هرچند احساسات در این ماجرا بر حضور برخی جوانان تاثیر داشت اما شاید دلهره آینده چیزی بود که بیشتر موجب تجمع خیابانی آنها شد. آنهایی که می بینند برخی دست از سر میزهای مدیریتی برنمی دارند، آنهایی که می بینند مدیر بازنشسته که عزمی برای انصراف از کار نداشته چگونه بعد از اختلاس، سه ساعته کشور را ترک می کند. وقتی درد نان درمیان باشد، آرمان ها سخت می توانند در قلب جای باز کنند. خواه آرمان ملی، خواه دیگری. اینکه درد چیست، مشخص است اما اینکه درمان چیست، از قرار دچار شبهات است.
ماجرای پرچم
عباس عبدی فعال سیاسی اصلاح طلب در روزهای اخیر یادداشتی درباره آتش زدن پرچم ایران از سوی یک نوجوان نوشت. پیش از این سردار سلیمانی درباره صحنه آتش زدن پرچم ایران گفته بود:«من وقتی صحنه نابخردانه آن نادان در آتشزدن پرچم ایران را دیدم خیلی دلم سوخت؛ گفتم ای کاش بهجای پرچم من را
(نه تصویر من را) بلکه من را ده بار آتش میزدند.» عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: «طبیعی است که واکنش ابتدایی ما نیز انزجار و تاسف باشد، که هست، ولی به نظر میرسد که این واکنش نهتنها کافی نیست، بلکه ممکن است موثر هم نباشد. از این رو به جناب سردار سلیمانی یک پیشنهاد منطقی ارائه میکنم. جنابعالی نفوذ و قدرت دارید، دستتان به خیلی از جاها میرسد، و این برخلاف وضع دیگران از جمله امثال ما است. پیشنهاد میکنم بلند شوید و یک ساعت از وقت خود را صرف دیدار با این نوجوان کنید. ظاهرا برحسب اطلاع نیروی انتظامی، به سرعت شناسایی و دستگیر شده است. فیلمبردار هم ببرید تا از دیدار شما تصویربرداری کنند. بعید میدانم که از آن طرف آب آمده باشد یا به ادعای برخی رابطهای سببی یا نسبی با داماد صدامحسین داشته باشد. به احتمال زیاد خانواده او چندان ناآشنا نباشند. او در همین نظام آموزش و پرورش ما درس خوانده است. تحت تعلیم و تربیت و تبلیغات همین صداوسیما بوده است.
پس از گفتگو با او اول به مردم بفرمایید که این اتفاق در کدام شهر رخ داد؟ آیا در مناطق شمالی شهر تهران و به قولی مرفهان بیدرد یا عاشقان فرهنگ غرب بود؟ دوم اینکه او از چه خانوادهای بود؟ آیا خانواده او از غربزدگان یا دشمنان حکومت بودند؟ آیا غیرمذهبی و غیرملتزم بودند؟ بفرمایید که پدرش در چه شغلی بود و سابقهاش چه بوده است؟ بپرسید که چرا این کار را انجام داد؟ آیا آموزش و پرورش، نظام رسانهای و نهادهای دینی که همه در خدمت ارزشهای رسمی هستند، به او یاد ندادند که به پرچم کشورش که نماد کشور است احترام بگذارد؟ اگر آموزش ندادند، آیا از طریق خانواده و دوستان و جامعه هم متوجه نشد که باید احترام بگذارد؟ چرا نمیدانست که شما یا بزرگترهایش برای به اهتزاز در آوردن این پرچم در متر، متر این خاک در کربلای۵ جانفشانی کردهاید؟ چقدر اطمینان دارید که پدر یا یکی از نزدیکان او از مجروحان و جانبازان همان کربلای۵ یا سایر عملیات نباشد؟ پس چرا یک جوان باید تا این حد علیه آن ارزشها نه تنها بیتفاوت که جری و ستیزهگر باشد؟ »
دلواپسی کیهانی ها
درحالی که آنچه عبدی در این یادداشت مطرح کرد توجه به واقعیت های جامعه است تا مبادا دیوار مطالبات مردم آنقدر بالا رود که مردم و مسئولان نتوانند یکدیگر را ببینند اما کیهان وارد کار شد تا بازهم آمریکا و اسرائیل را به این پیشنهاد وصله پینه کند. این روزنامه دیروز در ستون گفت و شنود خود نوشت:« گفت: یکی از مدعیان اصلاحات به سردار قاسم سلیمانی پیشنهاد کرده به دیدار کسی که پرچم ایران را آتش زده است برود، تا ببیند که مشکلات معیشتی، او را به این راه کشانده است! و از او دلجویی کند! گفتم: اولاً؛ وظیفه سردار سلیمانی دفاع از حریم کشور و تامین امنیت مردم است که در این راه دهها برابر بیشتر از آنچه انتظار میرفت موفق بوده است و ثانیاً؛ تامین معیشت مردم وظیفه دولتی است که این مدعی اصلاحات در دفاع از آن و مالهکشی ناکارآمدیهای آن ید طولایی دارد! گفت: پس چرا بهجای نهیب زدن به دولت که چرا به داد ملت نمیرسید، دیوار سردار سلیمانی را کوتاه تلقی کرده و اصرار دارد کاسهکوزهها را سر ایشان بشکند! گفتم: ای عوام!
تصور میکنی خودش نمیداند که دارد
چه میکند؟! دارد برای آمریکا و اسرائیل و آلسعود
پیام میفرستد که ما مدعیان اصلاحات هم از اقتدار منطقهای ایران که سردار سلیمانی سمبل و نماد آن است دل خونی داریم! و مانند شما از تفالههای داعش حمایت میکنیم!» روزنامه جوان هم که از تفکر کیهانی چیزی کم ندارد به میدان آمد. البته مدیرمسئول این روزنامه در کانال تلگرامی اش به عبدی پاسخ داد. او هم توپ را به زمین اصلاحات انداخت و لیستی بلند بالا ارائه داد از افرادی که امروز خارج از ایران هستند و مسبب مشکلات داخل ایران! او در بخشی از پاسخ خود می نویسد: «اصلاحطلبان در بیست سال گذشته در تولید تصویری از نظام جمهوری اسلامی که آن تنفر را تولید کند چه نقشی داشتهاند؟ از نخبگان اصلاحطلب میتوان جملهای را پیدا کرد که صراحتا موید نظام جمهوری اسلامی باشد؟ جناب عبدی باید کلاه خود را قاضی بفرمایند که این اقدام چقدر محصول ایدهها و طرحهایی مانند «حاکمیت دوگانه» یا «حالا وقتشه» یا بازی با کلماتی مانند «یکهسالاری» و «مردمسالاری فزاینده» و «مشروطهخواهی» است.» مدیر مسئول روزنامه جوان می نویسد: «مگر اصلاحطلبان نیستند که استانداردهای حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی غرب را به عنوان مدینه فاضله و استانداردهای جهانشمول به خورد جوانان این کشور میدهند؟ و احساس کمتری که یکی از بزنگاههای تولید تنفر است را به آنان القا میکنند؟»
جوابیه ای برای گنجی
عباس عبدی در یادداشتی دیگر درپاسخ به گنجی مدیرمسئول روزنامه جوان نوشت:« قصد من نگاه به آینده است. اصولاً مشکل من آینده است و اینکه چگونه آن را به نحو مطلوبی تحقق بخشیم و نه اینکه از گذشته مچگیری کرده و بخواهیم بیگناه و مقصر بسازیم. در مورد افرادی که منتسب به جریان اصلاحات بودند و اکنون خارج هستند، به نظرم میتوان دقیقتر سخن گفت. بنده با هر نوع رفتار تحریککننده خشونت، به ویژه وقتی که نوای آن از خارج صادر شود مخالف هستم و محکوم میکنم. ولی همه آنانی که نام بردید در برابر یکی از منسوبان صداوسیما که در خارج از کشور برنامه اجرا میکند، افراد محافظهکاری محسوب میشوند یا در برابر خاوریها و... حاشیهای محسوب میشوند.»
نبض جامعه را نمی شناسیم
نیاز به گفتمانی نو و همگراتر با مردم و به ویژه نسل جدید به عنوان یک امر ضروری تلقی می شود.
یک فعال سیاسی اصولگرا در گفتگو با «آفتاب یزد»
گفت: «یکی از نکات مهم که چالش هایی را پدید می آورد این است که ما نبض سیاسی جامعه را به خوبی نمی شناسیم و نگاهی مبهم به مرکز سیاسی و اقتصادی جامعه وجود دارد.» حسین کنعانی مقدم افزود:«عدم شناخت صحیح از ماهیت مطالبات و درک درخواست های جامعه موجب میشود در برخی موارد قضاوت های نادرستی را نسبت به رویدادهایی که در کشور رخ می دهد، داشته باشیم.» او تصریح کرد:«مسئولان ما اگر شناخت صحیح از جامعه داشته باشند به جای اینکه در چنین رخدادهایی نقش واکنشی داشته باشند می توانند نقش کنشگر را ایفا کنند تا از بروز چنین حوادثی جلوگیری کنند.» کنعانی مقدم ادامه داد: «نبض جامعه جوانان آن است و ما باید به این قشر توجه ویژه ای داشته باشیم، تسهیلات لازم برای رشد آنها را فراهم کنیم و در فواصل زمانی معین
به طور خاص نیازها و شرایط جوانان را بررسی کنیم.» دبیرکل حزب سبز ایران یادآور شد:«باید به سمت ریشه یابی مشکلات سیاسی و اقتصادی برویمو اینکه همیشه انفعالی برخورد شود کارساز نخواهد شد. در حوادث اخیر نیز برخی مسئولان دلسوزانه نکاتی را مطرح کردند.» کنعانی مقدم گفت:«اگرچه حوادث اخیر جمع شد اما مشکلاتی که این رخدادها را پدید آورد هنوز حل نشده است و باید راهکارهای درستی پیش بینی شود تا هر چند وقت یکبار شاهد این نارضایتی های پنهان نباشیم.» او در ادامه افزود: «بر این باورم که دولت مردان و دیگر مسئولان غیردولتی باید با ریشه یابی و حل مشکلات نگذارند کار به جایی برسد که بحران پدید آید و بعد سخن از مدیریت بحران به میان آید.» این فعال سیاسی اصولگرا افزود: «پیش از این از هر دو جناح هرکدام که به قدرت رسیدند بر این موضوع تاکید کردند که نمی گذارند کارها را انجام دهیم اما بهتر است این ماجرای «نمی گذارند» تمام شود. اگر واقعا برخی نمی گذارند دولت ها اقدامات و وعده های خود را به پیش ببرند، رئیس جمهور صریح و شفاف با مردم سخن بگوید و از فشارهایی که بر او وارد می شود، بگوید.»
درس از تجربه دیگران
اهمیت توجه به نسل جوان و توجه به خواسته های آنها در گفتگو با یک فعال سیاسی دیگر نیز مطرح شد. سید کمال الدین سجادی در گفتگو با «آفتاب یزد» گفت:«مطالبات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی باید از سوی متخصصان آسیب شناسی شود تا بتوان با ریشه یابی مشکلات را حل کرد.» سخنگوی جبهه پیروان خط امام و رهبری تصریح کرد: «در برخی موارد در رابطه با مسائل اجتماعی غفلت هایی صورت گرفته است که نتیجه آن چنین ناآرامی هایی است که به یکباره فوران می کند.» او ادامه داد:«جوانان امروز اطلاع چندانی از گذشته، قبل از انقلاب، 40 سال انقلاب و کارهایی که انجام شده و اقداماتی که هنوز انجام نشده، ندارند.» سجادی یادآور شد:«آنچه امروز در موضوعات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی با آن روبه رو هستیم غیر قابل حل نیست بلکه می توان با بررسی کارشناسانه به راه حل رسید. چرا که ما در یک کره دیگر زندگی نمیکنیم. در همین کره زمین خیلی از کشورها چنین موضوعاتی را حل کردند و ما هم می توانیم از تجربه آنها استفاده کنیم و وضعیت را سروسامان دهیم.» این فعال سیاسی اصولگرا در پایان گفت: «اگر از نخبگان به طور واقعی استفاده شود و همچون سایر کشورهایی که در این زمینه راه را پیش از این رفتهاند، به قانون، عدالت اجتماعی و اقداماتی که مسئولان باید انجام دهند بیشتر توجه شود، بسیاری از مشکلات حل خواهد شد.»
نیاز به تغییر
اما شاید یک بار هم که شده لازم باشد از تیم های جناحی خارج شویم و به تیم ملی فکر کنیم، به منافع ملی، به مردمی که در طول سالیان اخیر از فراز و نشیب های معمول در اقتصاد فقط نشیب آن را چشیدند، به نسل جوانی که برای آنها دانشگاه ها و رشته های مختلف را در کوچکترین شهرها قطار کردیم که حالا پشت در اشتغال صف بکشند. پیشنهاد عباس عبدی اگرچه یک موضع انفرادی است اما می تواند به یک سازوکار تبدیل شود. برخی عادت کرده اند هر پیشنهادی که از سوی اصلاح طلبان ارائه می شود بدون آنکه اندکی روی آن درنگ کنند به سرعت آسمان و ریسمان ببافند و با فرار به جلو موضوع را به یک تنش جناحی تبدیل کنند. اینکه با نفوذهای عرصه سیاست بیش از همیشه به میدان بیایند و از حال و روز مردم آگاه شوند، امری بدیهی است و اینکه موضوع پیشنهاد عبدی را شخصی کنند تنها برای پیشبرد اهداف خودشان است. نیازی به دیدارهای پوپولیستی و گرد آوردن مردم برای ساعت ها نیست که با سوت و کف وعده بدهیم که این راه را پیش از این رفتیم و ماحصل آن برای مردم روشن است. روزها یکی بعد از دیگری می گذرد، برخی مطالبات نیز روی هم انباشته میشوند. زمان درست رسیدگی به مشکلات، خود قدرت بالایی از توانمندی را می طلبد. گذر از شعار به عملگرایی یک پیشنیاز دارد؛ اینکه منافع ملی قربانی منافع جناحی نشوند.
سایر اخبار این روزنامه
متفاوت اما نه چندان جذاب
احمد شیرزاد نماینده مجلس ششم
اگر به قبل برگردیم بازهم میگویم برجام باید امضا شود
متفاوت اما نه چندان جذاب
حمله با چاقو به دو روحانی در قم
مجید ابهری = رفتارشناس
باغ دو هکتاری «برره» را خشک کردند تا جایش برج ۲۱ طبقه سبز کنند!
چرا بازار ارز به توصیههای آقای رئیس کل بیاعتناست؟
اصلاحطلبان برای سال98 چه باید کنند؟
گارد منفی مقابل یک پیشنهاد
جزئیات دیدار اعضای فراکسیون امید با ناطق نوری
مصدق و بازرگان در لیست انتظار احداث یک خیابان جدید!
آیا اتاق اصناف و بانک پارسیان پلاسکونشینان را دور زدند؟